📒 تواضعش بر مقامش غالب بود
🔹در یکی از بیمارستانهای تهران همسرم بستری بود. بعدازظهری برای ملاقات رفته بودم. خیلی ساده با یک ماشین مدل پایین همراه با رانندهاش آمد. من به شوخی گفتم: «آقای موسوی! شما معاون آموزش و پرورشی! همکاران شما با ماشینهای مدل بالا و محافظ رفتوآمد میکنن! شما چرا اینقدر سادهاید؟»
🔹لبخندی روی لبهایش نشست و گفت: «من کارهای نیستم که کسی با من کاری داشته باشه! انشاءالله خدا حافظ همه ماست!»
هر وقت دیگر هم او را دیدم، تواضعش بر مقامش غالب بود.
🎙 به نقل از آیتالله سید علی موسوی، پسرعموی شهید سید کاظم موسوی
#امام_زمان
#شهید_سید_کاظم_موسوی
#خاطرات_دهه_60
#نویدشاهدسمنان
نوید شاهد سمنان 👈 عضو شوید
@navideshahed_semnan
📒 نیمه شب امام حسینی
🔹ساعت یازده، مثل هر شب از زیر کرسی بلند شد. وضو گرفت و قرآنش را از سر طاقچه برداشت و گوشه اتاق آرامآرام شروع کرد به خواندن. چند صفحهای که تلاوت کرد، قرآن را بست و ایستاد به نماز. چند رکعت نماز قضا خواند و سپس به نماز شب قامت بست. نمیدانم چقدر طول کشید، چشمهایم را که باز کردم نمازش تمام شده بود و حالا آهسته و آرام زیارت عاشورا را زمزمه میکرد.
🔹از جایم بلند شدم. کنارش نشستم و برای چند دقیقهای خیرهخیره نگاهش کردم. خواستم حرفی زده باشم، گفتم: «برادرجان! این وقت شب چرا زیارت عاشورا میخونی؟»
🔹نگاهم کرد و با لبخند گفت: «الآن دور و بر امام حسین(ع) خلوتتره! ما رو میبینه!» خندیدم و یواشیواش زیر کرسی خزیدم.
🎙به نقل از ربابه میرانی، خواهر شهید بزرگ میرانی
#امام_زمان
#شهید_بزرگ_میرانی
#خاطرات_شهدا
#خاطرات_دهه_60
#نویدشاهدسمنان
نوید شاهد سمنان 👈 عضو شوید
@navideshahed_semnan