🍃آغـاز یک دوره جـدید در زنـدگی🍃
🌷شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد:
«آخرين جلسه ی اين دوره هم سپری شد. آنچنان زود گذشت كه باور نمیكنيم دبيرستان ما به پايان رسيد. كم كم داريم وارد دورهی ديگری از زندگی میشويم و همين حالا میدونيم كه دورهی جديد هم تمام خواهد شد، بد نميگن كه زندگی دو روزه و همين طور من امروز شروع كردم كه تا 4 / 8امتحان كنكور برگزار میشود.
روزی 13 ساعت مطالعه كنم و تاريخ بعدی كه بايد با قسمتی ديگر از زندگی خداحافظی كنيم 1 / 1میباشد كه امتحانات پيش دانشگاهي هم به پايان ميرسد و ما با دوستان هم خوابگاهی اين دوران فاصله میگيريم حالا تو كلاس درس نشسته ام و امروز تا ظهر همين جا برای مطالعه حضور دارم...»
♨️متن خاطره اول این شهید بزرگوار را در لینک زیربخوانید.👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/437914/
#شهید_عسکر_زمانی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطرات_شهدا
#شهدای_استان_فارس
#نوید_شاهد_فارس
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃پیامی خوش از سوی یک دوست🍃
🌷شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد:
«سردشت شب یازدهم اسفندماه 1359
شب يازدهم اسفند اگر چه تا نزديک غروب وضع هوا خراب بود؛ از ساعت 7 تا حوالی 10:30 هوا صاف شده بود و از ساعت 1:30 به بعد ابرهای زيادی آسمان را فرا گرفت ولی از وجود مه خبری نبود. جز صدای تک رگبارهای پراکنده از پايگاه خبر ديگری نمیتوانست وجود داشته باشد.
شب 11 اسفند ستوان يوسفی با من به وسيله بیسیم تماس گرفت و گفت اگر میتوانی پنجشنبه پايين بيایيد، تا من به خانمم بگويم بچههای شما را بياورد و به شما تماس بگيرند. اين خبر بسيار خوشحال کنندهای بود و قرار بر اين شد که او با خانوادهاش تماس بگيرد و به آنها سفارش کند تا بچههای مرا نيز روز پنجشنبه همراه بياورند و اين مژدهای بود و روحيه خوبی هم میتوانست برای خودم و بچهها باشد، چون صدای آنها را لااقل میشنيدم...»
♨️قسمت بیست و پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در لینک زیر بخوانید.👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/586397/
#شهید_هوشنگ_رستمی
#خاطرات_شهدا
#شهدای_فارس
#نوید_شاهد_فارس
#شهدای_ارتش
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃سبقت در مرخصی🍃
🌷شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: "روز يازدهم اسفند ماه گرچه هوا تا نزديکی ظهر نسبتاً آرام بود ولی از ساعت 11:45 دقيقه وضع هوا دگرگون شد و برف شديدی همراه با باد شروع گرديد.
جناب سروان رنجبر رياست رکن سوم با بیسيم اطلاع داد که سرگروهبان خوشنواز که سرگروهبان گروهان بود خواستهاند که روز چهارشنبه 13 اسفند ماه با آنها در شيراز تماس بگيرم.
حتماً فکر میکنم موضوع مهمی باشد وگرنه اصراری به تماس من با شيراز نداشتند؛ تا اين تاريخ تعدادی از نفرات به مرخصی شهرستان اعزام شدهاند و در حال حاضر تعداد 6 نفر در مرخصی شهرستان هستند و سه نفر که از مرخصی برگشتهاند، هنوز به علت وضع بد جوی در سقز ماندهاند"
♨️قسمت بیست و ششم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/586399/
#شهید_هوشنگ_رستمی
#خاطرات_شهدا
#شهدای_فارس
#نوید_شاهد_فارس
#شهدای_ارتش
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃آماده شهادت🍃
🌺یکی از همرزمان شهید محمد اسلامی نسب در خاطره ای می گوید: منطقه وضعیت خوبی نداشت، پستی و بلندی داشت و آب گرفتگی، از آن طرف هم به تجهیزات دشمن در منطقه افزوده می شد. ابتدا قرار بود سه لشکر در آن منطقه عملیات کنند که دو لشکر انصراف دادند، ماند لشکر ما. اما در حقیقت منطقه گنجایش بیشتر از یک گردان را نداشت. موقعیت جوری بود که هر نیرویی هم وارد عمل می شد، از نظر تئوری عملا راه برگشتی برای او وجود نداشت. با این حال فرماندهی به انجام عملیات در این منطقه تاکید داشت. گردان اسلامی نسب برای این کار پیش قدم شد. رفتم تا با محمد اتمام حجت کنم.
- وضعیت را چه طور می بینی؟
*خوب.
- یا معنی خوب را نمی دونی یا وضعیت منطقه را؟
*انجام این عملیات دستور ولايته و من می خوام انجامش بدم و اگه خدا بخواد میرم و بر نمی گردم...
♨️متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در لینک زیر بخوانید.👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/490727/
#شهید_اسلامینسب
تولد: ۲۸بهمن سال ۱۳۳۳
شهادت: ۴ دی سال ۱۳۶۵
#خاطرات_شهدا
#شهدای_استان_فارس
#نوید_شاهد_فارس
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃تماس با عزیزانم، بزرگترین دلخوشیام🍃
🌷شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد:
«روز 12 اسفندماه 1359 هوا به شدت خراب است؛ سرما همواره با برف ريز و باد با هم میتازند؛ سفارش لازم برای ديده بانی و هوشياری ديدهبانها تذکر گرديد. ديد محدود بوده و برف شب قبل به وسيله باد در جاهای گود انباشته شده بود، توقف در بيرون خيلی مشکل بود، زيرا سرما طاقت فرسا بود.
شب 13 اسفندماه 1359آسمان ابری است و هوا هم کاملاً سرد ولی ريزش برف کم شده است و فکر میکنم که تا صبح فردا وضع به همين شکل باشد و احتمالاً گاهگاهی ريزش برف وجود داشته باشد. فردا به پادگان خواهم رفت تا برای اولين بار با بچهها تماس بگيرم و اين برای من بزرگترين شادی بود، زيرا بعد از 5 ماه صدای عزيزان خود را میشنيدم، اميدوارم که اشکالی از نظر ارتباط به وجود نيايد...»
♨️قسمت بیست و هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در لینک زير بخوانید👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/586400/
#شهید_هوشنگ_رستمی
#خاطرات_شهدا
#شهدای_فارس
#نوید_شاهد_فارس
#شهدای_ارتش
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃آرزوی یک لحظه، شنیدن صدای آشنا🍃
🌷شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «روز پنجشنبه 14 اسفندماه حمام رفتم و لباسهایم را شستم و مقداری از کارهايم سبک شد، چون حمام در داخل شهر يکی بود و خيلی شلوغ میشد و گرفتن نمره واقعاً مشکل بود، بعد از خارج شدن از حمام به پادگان برگشتم.
بعد از صرف ناهار با جناب سروان يوسفی به خيابان رفتيم چون قرار بود ساعت 5 بعدازظهر با بچهها صحبت کنم بنابراين چند ساعتی وقت بود، رفتن به خيابان باعث شد که مقداری هم وسایل برای بچهها بخريم.
بعد از گشت و گذری در شهر چون تقريباً نزديک ساعت 5 بود به پادگان آمديم، در انتظار صدای کسانی که شب و روز انتظار آنها را میکشيدم....»
♨️قسمت بیست و هشتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در لینک زیربخوانید.👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/586539/
#شهید_هوشنگ_رستمی
#خاطرات_شهدا
#شهدای_فارس
#نوید_شاهد_فارس
#شهدای_ارتش
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃اعزام به جبهه، روایت اولین روز🍃
🌷شهيد «حمزه قربان» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «31 خردادماه 1361 دوشنبه قرار شد به خط اعزام شويم، بچهها اولين روزی بود که با تجهيزات به صبحگاه میآمدند قيافههای عجيب و غريبی ديده میشد، نحوه پوشيدن و قرار گرفتن لباس متفاوت اما لباسها همه يکی بود؛ بالاخره لحظه موعود فرا رسيد.
ماشينها يکی پس از ديگری جلوی پادگان صف کشيدند، بلندگو به صدا در آمد و گفت که گردان 931(سلمان فارسی) برای رفتن به خط سوار شوند. با نظم گروهان به گروهان و دسته به دسته سوار شديم.
ساعت حدوداً 8 بود از اهواز بيرون آمديم؛ اولين آثار خيانت مزدوران صدام را مشاهده کرديم. خط ريل خراب شده را ديديم و در کنارش جهادگران و از جان گذشتگانی را که در آن گرمای طاقت فرسا مشغول تعمیرش بودند...»
♨️متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/587763/
#شهید_حمزه_قربان
#خاطرات_شهدا
#شهدای_فارس
#نوید_شاهد_فارس
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃مشقی ديگر از کتاب زندگی🍃
🌷شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعد از مشق قبلی نوبت به مشقی ديگر از كتاب زندگی خود میرسد. اما چيزی كه اينجا بايد به آن توجه شود ؛ سپری شدن سريع چرخ روزگار است. من در اين روزها به حقايقی از زندگی خود عينا پی بردهام كه هم جای خوشحالی دارد هم جای نگرانی.
خوشحالی من به اين خاطر اين است كه به خودم پی برده ام كه خدا را آنچنان كه توان دارم عبادت نمیكنم و اما نگرانی اين است كه اگر بخواهد عبادتم به خواندن همين نمازهاي يوميه مختوم بشود واقعا در خسرانی قرار دارم كه شايسته ی يك انسان نيست...»
♨️متن خاطره سوم این شهید بزرگوار را در لینک زیر بخوانید.👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/439782/
#شهید_عسکر_زمانی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطرات_شهدا
#شهدای_استان_فارس
#نوید_شاهد_فارس
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
153376_683.mp3
2.93M
🎙ماه رمضان و نوای دلنشین قرآن با صدای شهید حبیب روزیطلب
🌷شهيد حبيب روزيطلب 23 مرداد 1339 در شیراز به دنیا آمد و 19 آبان سال 1361 در عمليات محرم به شهادت رسيد.
♨️اطلاعات بیشتر در مورد این شهید بزرگوار در لینک زیر👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/414209/
#شهید_حبیب_روزیطلب
#خاطرات_شهدا
#شهدای_استان_فارس
#شهدای_شیراز
#نوید_شاهد_فارس
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃برات شهادتش را از امام رضا گرفت🍃
✅خواهر شهید "محمد اسلامی نسب" در خاطره ای می گوید: محمد فرمانده گردان امام رضا بود و عاشق امام رضا(علیه السلام).مدت زیادی نبود که از مشهد و زیارت امام رضا(ع) برگشته بود، اما ناگهان تصمیم گرفت برای زیارت بر گردد.
ظاهرا بدنبال گرفتن جواز شهادت بود، این بار با همیشه فرق می کرد، خود آقا ایشان را دعوت کرده بود. هیچ وقت سوغات نمی آورد، اما این بار آخری برای همه سوغاتی خریده بود.
وقتی از مشهد برگشت به من زنگ زد، از دستم ناراحت بود. می گفت: خواهر آنجا خواب شهادت دیده ام، خواب دیدم می خواهم وارد باغی شوم اما شما و مادر راضی نبودید و مرا راه ندادند. می خواست از من و مادر برای شهادت رضایت بگیرد. به هر ترتیب بود از من و مادر رضایت نامه گرفت. از ما رضایت گرفت که برود و بر نگردد، رفت و برنگشت.
♨️لینک مرتبط👇👇👇👇
https://fars.navideshahed.com/fa/news/490731/
#شهید_محمد_اسلامینسب
تولد: ۲۸بهمن سال ۱۳۳۳
شهادت: ۴ دی سال ۱۳۶۵
#خاطرات_شهدا
#شهدای_استان_فارس
#نوید_شاهد_فارس
⬅️با ما همراه باشید👇
🇮🇷ایتا
➡️https://eitaa.com/navideshahedfars
🇮🇷سروش
➡️https://splus.ir/navideshahedfars
🇮🇷آپارات
➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars