﷽
✍ صحنه، آمادهٔ حضور است. هر سوژه منتهی به جنجال را رها کنید: «جریان اجتماعی تحوّلی و افقهای پیشِرو»
❓«دولت سایه» یا «جریان حلقههای میانی»؟ «سیاست» یا «امر کارشناسی»؟ «جامعه و اراده ملی» یا «برنامه های کارشناسانه»؟
🔻متن پیشِرو، سه گزارهٔ محوری دارد که باید اساسِ هر فعالیت سیاسی در آینده قرار گیرد:
1⃣ «سیاست، بیش از هر چیزی، مردان سیاست میخواهد و نه کارشناسان ارشد»؛
2⃣ «دولت، ماشین نیست؛ یک پدیدهٔ ارگانیکِ برخواسته از ارادهٔ ملّی است»؛
3⃣ «سیاست، میدان برنامه و کارنامه نیست؛ میدان تکوین ارادهٔ جمعیِ پایدارِ معطوف به پیشرفت و زندگی است».
➖چنانکه بزرگسیاستمداری چون روحالله خمینی، پیشاز حرکت بزرگ انقلاب و ساخت جمهوری اسلامی، نه برنامهٔ جزئی برای هر عرصه داشت، نه کارنامهٔ میدانی و اجرایی و سیاستمردیِ مرسوم دولتهای مدرن را.
➖مرد سیاست، مهمترین ویژگیاش، یک ایمان عظیم و روح بزرگ است که میتواند «زندگی بسازد و نشانههای آنرا به همه نشان دهد»، «روح بدمد»، «افق بگشاید»، «دعوتی بسازد» و «در نخبگان و مردم بعثتی ایجاد کند». این تنها درک ما، از سیاست است که مدتهاست در پی خلق و جستوجوی آنیم.
➖و الا بازی سیاسی، به همان تلاش برای جمع قدرت و ثروت، محدود و منتهی میشود؛ حتی اگر سیاستمدار نخواهد چنین مسیری طی شود. در اوج اخلاق هم ممکن است سیاست به افول کشانده شود، اگر فهم درستی از سیاست در مردِ سیاست شکل نگرفته باشد.
➖این سیاست، هماناست که مدرس گفت و امام تأیید کرد که عین دیانت است. این سیاست، زندگیساز است و تکلیف پیشرفت یا توسعه را روشن خواهد کرد.
➖پس سیاستمرد است که میدانِ بازیِ مردانِ امرِ کارشناسی و برنامهریزی و همچنین میدان فعالیت مدیران اجرایی و پروژهرسانها را میسازد، نه بهعکس.
➖اتفاقا آقای پزشکیان درست گفت: دولت را با چهارنفر هیأتعلمی و برنامهنویسی آنها نمیشود اداره کرد.
➖از همین روست که «جهش ایران» و «نقش پُرشکوه هر ایرانی»، یک برنامهٔ منضبط کارشناسانه نمیخواهد؛ احیای سیاست میخواهد. این پُر واضح است که ایرانیان را در قالب دولت سایه، نمیتوان به نقشآفرینی پُرشکوه کشاند. این ‹۱۴›میلیون ارادهمند را باید هستههای سخت تولید ارادهٔ سیاسی و مناسبات اقتصادی آن، سامان دهد و عمق فرهنگی این سیاست، پشتیبان آن باشد. قالب دولت سایه، برای سیاستپژوه و اندیشهساز، خوب است؛ نه سیاستمرد و تحولساز. دولت سایه، کالبد مناسبی برای جامعهسازی نیست. «دولت» را «ماشین» میبیند و نه «میدان خلق اراده جمعی». «جامعه» را «نخبگان» میبیند و «کارشناسان». نقش با شکوه برای جامعه، نیاز به فهم و ارتقاء صحنه، گفتوگوی مستقیم با جامعه، ایجاد انگیزه و بیداری و نهایتاً قیام اجتماعی دارد. قیام هم، ایده و تفکر محوری میخواهد و عناصر قیامساز. سعید جلیلی باید از این عناصر قیامساز مراقبت کند.
➖فقط مورد بیستکال را ببینید! این میشود یک ایده درست، برای وجدان عمومیِ جهاد تبیین، در امتی که چند سال است با فرمان جهاد تبیینِ رهبرش، سرد و با حالت چگونگی برخورد میکند. بیستکال به کمک احیای سیاسی، درواقع یک شهود وجدانی به امت حزباللهِ قیامکرده داد که این «مسألهٔ ذهنیت مردم» که میگویند، چه شکلی است؟ مردم واقعاً چه سؤالات و دردهایی دارند؟ چرا ما اینقدر دوریم؟! چرا اینها که برای من بدیهی است، برای او نیست؟ چقدر راحتتر از آنکه فکر میکردم، میشود ذهنها را روشن کرد.
➖حالا با این امت (که گفتوگو و ذهنیتسازی را یافته)، میتوان از تبیین و ضرورت قیام برای روشنگری اذهان گفت. پیش از این میشد؟ اصلاً! این، بزرگترین دستآورد ما در انتخابات گذشته بود؛ که مردم را یافتیم و مردم هم ما را یافتند. سعید جلیلی بهانهای شد برای آشتی ما با مردمی که مدتهاست با آنها فاصله داشتیم. سیاست، در آستانهٔ إحیاست و اکنون، بیشاز هر زمانِ دیگری، تبیین و جهاد برای آن، ممکن شده است.
➖این صحنه را رهایش کنی، یکی برای دیگری رگرسیون/Regression از نمودارِ انصراف میکشد؛ آنیکی رأی به رخ این میکشد! صحنه، آماده حضور است. هر سوژه منتهی به جنجال را رها کنید. باید حاضر شد؛ دقیقاً مثل دوهفتهٔ گذشته. حضوری که بیشاز یکدهه بود نداشتیم. ایدهٔ مردمسالاری دینی، بهجوشآمدن حلقههای میانی را میطلبد و نه کشاندن صحنه به دست چندهزار کارشناس. آیا میتوانیم هزاراننفری که روستابهروستا گشتند را، نسبت به آینده، بهاندازهٔ همان ریاستجمهوری، حساس کنیم؟ آیا میتوان ایدهٔ تبیینی «بیستکال» و «خانواده ایران» و «سی وُیس» را، یک نهضت پایدار کرد؟
➖به جوششرسیدنِ حلقههای میانی، مانند خودِ صحنهٔ انتخابات، تحرّک در امر سیاست و تحوّل بزرگ را میطلبد و این، «یک رهبر سیاسی میداندار» و «یک تشکیلات وسیع سیاسی از تمام حلقههای میانیِ نقشآفرین در تمام عرصهها» میخواهد. بازگشت به دولت سایه، یعنی مرگ سیاست توسط نگرش برنامهای و سیاستپژوهانه؛ یعنی فداکردن تحول تمدنی و اساسی، به پای چند سوژه کارشناسی.
➖آری؛ چنین است که سعید جلیلی، شاید ⟨تأکید میکنم شاید⟩ برای ریاستجمهوری تمام شده باشد؛ اما برای نقشآفرینی در ساختِ نخ تسبیحِ این «امر اجتماعیسیاسی»، این «نظارت عمومی بر دولت»، این «حرکت عمومی در تبیین و خلق پیشرفت ایران»، تمام نشده است. سعید جلیلی اگر خودش بخواهد، تازه آغاز شده است. او میتواند نقشآفرینیِ باشکوه و مهمی را عهدهدار شود. این حرکت ‹۱۴›میلیونی، درصورت رهبریِ اجتماعیِ صحیح، میتواند خیلیزودتر از چهارسال، رئیسجمهور جدیدی از جنس مردم و از دل خود آنها بسازد؛ بهشرطیکه این حرکت بزرگ را در قاب کوچک دولت سایه محدود نکنیم و سعید جلیلی، از نقش رهبری یک حرکت اجتماعی سیاسی و نخ تسبیحی (که به آن امر شد)، به سایهٔ ابرکارشناسِ کارشناسان سایه، بازنگردد.
➖اگر سعید جلیلی هم از این نقش فروگذار کرد، یا پا به میدان نگذاشت، چه باک! آنهایی که نه برای سعید جلیلی، که به بهانهٔ او، برای پیشرفت ایران و سامان مردمسالاری بهکمک احیای نیروی سیاسی، قیام کردند، باید خسته نشوند و این مسیر را امتداد ببخشند.
بسم الله
خط خبری تحجر از کجا آمده است؟ فکر میکنید از کسانی که دلسوز قالیبافند؟ خیر!
میدانید چرا از فردای انتخابات این حجم مطالب شروع به تولید شده است؟
و دوستان حامی جلیلی هم در این بازی افتادند؟!
اسم رمز هم خطر تحجر است!
قاعدتا فکر میکنید خب عده ای دلخورند و دارند دق دلی را بر سر هم خالی میکنند
اما نه من ماجرا را اینطور نمیفهمم
چون به نظرم بوی سفارش در برخی مطالب و حتی عنوانگذاریها خیلی راحت به مشاممان میرسد
حالا چرا سفارش به نظرتان؟
چون امت حزبالله در این انتخابات یک دکانی را بهم زد
یک بازی مشخص و تکراری را خرد کرد
خودش را نشان داد و گفت من هستم! من توده نیستم! باید اقناعم کنی و حرف بزنی!
این دکان، ذی نفعانی داشت که حزب الله را به شکل تودهٔ بردههای فرمانبر میخواستند
تولیدِ سفارش شدهٔ این مطالب برای بازگشت به تنظیمات کارخانهٔ مدنظر آن آقایان است وگرنه نه قالیباف برایشان مهم است نه با جلیلی کاری دارند.
میخواهند آن جهل توده ساز و آن تودهٔ در دست و آن منطق نهادهای کذا پسند را در دستشان نگه دارند و نگذارند چیزی این روزها حرکت دیگری بسازد از جنس احیای واقعی سیاست توسط حزباللهی ها و به کمک همین ۱۴ میلیون متحد شده بیاید.
پروژه، پشیمان کردن حزب الله و مردم از منطق سرسپرده نبودن و توده نشدن و صاحب فکر بودن است! نه درد اخلاق جدی است نه درد فرهنگ نه مبارزه با حقیقت تحجر نه نگرانی از مظاهر ضعف عقلانیت در جبهه!
حالا چهار نفر هم با همین دردها ممکن است قلم بزنند و یاری پروژه آقابان را بکنند لکن انسان باید بصیرت داشته باشد و بازی ها را بشناسد.
بگذارید برایتان مثالی بزنم:
ازآغاز فرآیند انتخابات شنیده بودم تصمیمگیری شده بساط رائفیپور جمع شود، خب! اصلا فرض که خیلی هم خوب! حالا بهانه چیست که یکسری اسامی هی این روزها مطرح میشوند؟ تخریب ناجوانمردانه آقای قالیباف! این هم قبول، کار بسیار غلطی بوده! ولی چطور میشود مدعیان مبارزه با امثال رائفی پور سراغ او بروند اما سراغ سفارشدهنده پروژه و حامیان رائفی پور در همان انتخابات مجلس نمیروند؟! ماجرا وقتی جالب تر میشود که برخی سفارشدهندگان یا برخی حامیان رائفی پور در مجلس ۱۴۰۲، خودشان از همین ذی نفعان پیش گفته در انتخابات ۱۴۰۳ بودند! چرخ روزگار سه ماه بعد همان ها که پشت تازاندن رائفیپور به قالیباف بودند را حالا حامی قالیباف در ریاست جمهوری کرده بود! حالا دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس مبارزه با تحجرتان را؟!