eitaa logo
نظر سوم
325 دنبال‌کننده
179 عکس
36 ویدیو
2 فایل
یادداشت ها و چرک نویس های مجتبی عرب
مشاهده در ایتا
دانلود
➖این صحنه را رهایش کنی، یکی برای دیگری رگرسیون/Regression از نمودارِ انصراف می‌کشد؛ آن‌یکی رأی به رخ این می‌کشد! صحنه، آماده حضور است. هر سوژه منتهی به جنجال را رها کنید. باید حاضر شد؛ دقیقاً مثل دوهفتهٔ گذشته. حضوری که بیش‌از یک‌دهه بود نداشتیم. ایدهٔ مردم‌سالاری دینی، به‌جوش‌آمدن حلقه‌های میانی را می‌طلبد و نه کشاندن صحنه به دست چندهزار کارشناس. آیا می‌توانیم هزاران‌نفری که روستابه‌روستا گشتند را، نسبت به آینده، به‌اندازهٔ همان ریاست‌جمهوری، حساس کنیم؟ آیا می‌توان ایدهٔ تبیینی «بیست‌کال» و «خانواده ایران» و «سی وُیس» را، یک نهضت پایدار کرد؟ ➖به جوشش‌رسیدنِ حلقه‌های میانی، مانند خودِ صحنهٔ انتخابات، تحرّک در امر سیاست و تحوّل بزرگ را می‌طلبد و این، «یک رهبر سیاسی میدان‌دار» و «یک تشکیلات وسیع سیاسی از تمام حلقه‌های میانیِ نقش‌آفرین در تمام عرصه‌ها» می‌خواهد. بازگشت به دولت سایه، یعنی مرگ سیاست توسط نگرش برنامه‌ای و سیاست‌پژوهانه؛ یعنی فداکردن تحول تمدنی و اساسی، به پای چند سوژه کارشناسی. ➖آری؛ چنین است که سعید جلیلی، شاید ⟨تأکید می‌کنم شاید⟩ برای ریاست‌جمهوری تمام شده باشد؛ اما برای نقش‌آفرینی در ساختِ نخ تسبیحِ این «امر اجتماعی‌سیاسی»، این «نظارت عمومی بر دولت»، این «حرکت عمومی در تبیین و خلق پیشرفت ایران»، تمام نشده است. سعید جلیلی اگر خودش بخواهد، تازه آغاز شده است. او می‌تواند نقش‌آفرینیِ باشکوه و مهمی را عهده‌دار شود. این حرکت ‹۱۴›میلیونی، درصورت رهبریِ اجتماعیِ صحیح، می‌تواند خیلی‌زودتر از چهارسال، رئیس‌جمهور جدیدی از جنس مردم و از دل خود آن‌ها بسازد؛ به‌شرطی‌که این حرکت بزرگ را در قاب کوچک دولت سایه محدود نکنیم و سعید جلیلی، از نقش رهبری یک حرکت اجتماعی سیاسی و نخ تسبیحی (که به آن امر شد)، به سایهٔ ابرکارشناسِ کارشناسان سایه، بازنگردد. ➖اگر سعید جلیلی هم از این نقش فروگذار کرد، یا پا به میدان نگذاشت، چه باک! آن‌هایی که نه برای سعید جلیلی، که به بهانهٔ او، برای پیشرفت ایران و سامان مردم‌سالاری به‌کمک احیای نیروی سیاسی، قیام کردند، باید خسته نشوند و این مسیر را امتداد ببخشند.
و اما تحجر!
بسم الله خط خبری تحجر از کجا آمده است؟ فکر میکنید از کسانی که دلسوز قالیباف‌ند؟ خیر! میدانید چرا از فردای انتخابات این‌ حجم مطالب شروع به تولید شده است؟ و دوستان حامی جلیلی هم در این بازی افتادند؟! اسم رمز هم خطر تحجر است! قاعدتا فکر می‌کنید خب عده ای دلخورند و دارند دق دلی را بر سر هم خالی می‌کنند اما نه من ماجرا را اینطور نمی‌فهمم چون به نظرم بوی سفارش در برخی مطالب و حتی عنوان‌گذاری‌ها خیلی راحت به مشاممان می‌رسد حالا چرا سفارش به نظرتان؟ چون امت حزب‌الله در این انتخابات یک دکانی را بهم زد یک بازی مشخص و تکراری را خرد کرد خودش را نشان داد و گفت من هستم! من توده نیستم! باید اقناعم کنی و حرف بزنی! این دکان، ذی نفعانی داشت که حزب الله را به شکل تودهٔ برده‌های فرمان‌بر می‌خواستند تولیدِ سفارش شدهٔ این مطالب برای بازگشت به تنظیمات کارخانهٔ مدنظر آن آقایان است وگرنه نه قالیباف برایشان مهم است نه با جلیلی کاری دارند. میخواهند آن جهل توده ساز و آن تودهٔ در دست و آن منطق نهادهای کذا پسند را در دستشان نگه دارند و نگذارند چیزی این روزها حرکت دیگری بسازد از جنس احیای واقعی سیاست توسط حزب‌اللهی ها و به کمک همین ۱۴ میلیون متحد شده بیاید. پروژه، پشیمان کردن حزب الله و مردم از منطق سرسپرده نبودن و توده نشدن و صاحب فکر بودن است! نه درد اخلاق جدی است نه درد فرهنگ نه مبارزه با حقیقت تحجر نه نگرانی از مظاهر ضعف عقلانیت در جبهه! حالا چهار نفر هم با همین دردها ممکن است قلم بزنند و یاری پروژه آقابان را بکنند لکن انسان باید بصیرت داشته باشد و بازی ها را بشناسد. بگذارید برایتان مثالی بزنم: ازآغاز فرآیند انتخابات شنیده بودم تصمیم‌گیری شده بساط رائفی‌پور جمع شود، خب! اصلا فرض که خیلی هم خوب! حالا بهانه چیست که یکسری اسامی هی این روزها مطرح می‌شوند؟ تخریب ناجوانمردانه آقای قالیباف! این هم قبول، کار بسیار غلطی بوده! ولی چطور میشود مدعیان مبارزه با امثال رائفی پور سراغ او بروند اما سراغ سفارش‌دهنده پروژه و حامیان رائفی پور در همان انتخابات مجلس نمی‌روند؟! ماجرا وقتی جالب تر میشود که برخی سفارش‌دهندگان یا برخی حامیان رائفی پور در مجلس ۱۴۰۲، خودشان از همین ذی نفعان پیش گفته در انتخابات ۱۴۰۳ بودند! چرخ روزگار سه ماه بعد همان ها که پشت تازاندن رائفی‌پور به قالیباف بودند را حالا حامی قالیباف در ریاست جمهوری کرده بود! حالا دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس مبارزه با تحجرتان را؟!
۵ دوره ان‌شاءالله
بسم الله امروز در جمع برادران طلبه ام در دوره اسلام ناب طلبگی، کارگاه جهاد تبیین داشتیم از ساعت ۶.۵ صبح تا ۱۰.۵ موضوع کارگاه را تعمدا بیانیهٔ آقای مرتضی جوادی آملی در ۴ تیر ۱۴۰۳ پیرامون جمهوری اسلامی و انتخابات گذاشتم. مرتضی جوادی عملا اداره کننده موسسه اسراء است و پسر زمینی و ژنتیک علامه جوادی آملی - حفظه الله - است. *بیانیه ای که از نظر بنده، رذیلانه ترین و کثیف ترین اکت انتخاباتی انتخابات اخیر بود.* ابتدا طلاب را مجبور به مباحثه دقیق و ارائه دو تقریر عام پسند و علمی - فنی از متن این بیانیه و استدلالاتش کردم و تا جای ممکن تلاش کردم یک ارائه فاخر و یک فهم جا خوش کرده در اذهان نخبگان حوزوی و دانشگاهی امروز از استدلالات این بیانیه پیدا کنیم. در مرحله بعد سراغ تقریرهای طلاب از اشکالات این بیانیه و جمع‌بندی حقیر رفتیم. این *بیانیهٔ کج‌اندیشانه، این جهل با پوستین تقدس، این اندیشه متحجرانه* ملجأ خوبی بود برای: *مرور اندیشه راقی اجتماعی سیاسی شیعه، نظریه مهدویت، نظریه ولایت فقیه و‌ مکتب امام، تاریخ پر شکوه حوزه و روحانیت و علمای شیعه در راهبری اجتماعی ، قوت مکاتب فقهی راستین، اینکه «فقیه خمینی بود!»، چرایی سکولار شدن حوزه در پسا مشروطه و به رهبری نجف و نسل پسا شیخ اعظم، شکوه جایگاه امروز نظام جمهوری اسلامی بعنوان مهمترین مقدمه ظهور امام زمان (عج)، غیرت بر کارآمدی موفق این مهمترین حرم اهل البیت ع، کارآمدی انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با تمام بدیل های تاریخی اسلامی و غیر اسلامی خود، مرور حرف مهم منشور روحانیت، حقیقت اسلام متحجرینی که امام بعنوان تیغه خطرناک قیچی اسلام آمریکایی تصویر میکند، غلط بودن این مفهوم پردازی های سیاسی اخیر از تحجر، خطر اسلام متحجرین جا خوش کرده در برخی بزرگان حوزه و به شکل شرک خفی در بین طلاب انقلابی.* پیشنهاد یک اقدام انقلابی تبیینی متناسب با این نامه نیز به جمع طلاب عزیز را دادم. حوزه انقلابی را باید ساخت...
بسم الله هیات امام حسینی واقعی یعنی هیاتی که نگاه کند اگر حسین علیه السلام امروز بود چه می‌کرد ؟ کجا بود؟ با چه کسی درگیر بود؟ این جمله ارزشمندی که هر روزی عاشورا و هر زمینی کربلاست را چگونه در زمانه ما میافت؟ به قول مجتهد مسلمی چون شهید مطهری ره دغدغه اینکه شمر زمانه ات را بشناس - که ایشان بر موشه دایان صهیونیست تطبیق میداد- دغدغه هیات حسینی است. ملاک اصیل تحجر حفظ دین در پوسته ظواهر گذشته و عدم عبور دین به درگیری با تعین اداره دنیاست! اسلام متحجرین، اسلام سکولارها، اسلام آمریکایی از اینکه دین به دنیا گره بخورد و زندگی مردم را سامان دهد هراسان است! دنبال دین منزوی است! پس به دین به مثابه یک پدیده تاریخ گذشته که قرار است برای تاریخ آن مرثیه سرایی کنیم و یک دستگاه خلق پول و معنویت کاذب و دکان افتاء و مشتری جمع کردن راه بیاندازیم نگاه می‌کند! و مگر میشود دین را منحرف قرائت کرد و از اعوان ظلمة نشد؟! پس اسلام متحجرین همان روی دیگر اسلام آمریکایی خواهد شد و در خدمت استکبار. مجتهد مسلمی چون امام موسی صدر می‌گوید که حسینیه ای را حسینیه میدانم که دلاورانی برای مبارزه با اسرائیل بسازد چنین است که عبور از حسین تاریخی به حسین ع جاری در رگ همه زمان ها و زنده در همه مکانها چراغ زندگی خواهد شد و بساطی از عافیت طلبان و دنیاطلبانی که دلخوشند کربلا را از سر گذارندند و دیگر امتحان حسینی با ایشان کاری ندارد، به هم خواهد زد. هیات حسینی و درنتیجه انقلابی، اصحاب الحسین علیه السلام بس‌یج دانشگاه تهران که لطف خدا همه اجزایش از سخنران عزیز تا مداح عزیزش تا بچه های برگزارکننده اش تا ریشه اش به همین معنا چون انقلابی است حسینی است و چون حسینی است انقلابی است، این روزها آماج کسانی شده که حسینِ ع در تاریخ ۶۱ه.ق مانده و مرثیه سرایی برای آن را به حسینِ ع امتداد یافته تا زمانه ۱۴۴۶ه.ق ترجیح می‌دهند... ماندن با حسین ع و هیات حسینی، نقطه تهاجم اسلام متحجرین یا فریب خوردگان به جهل آن را نیز در پی دارد چراکه دکان آن دین جامد را به هم می‌ریزد اما ارزش دنیا مگر جز در ماندن با حسین علیه السلام در همه زمانها و مکانهاست؟
بسم الله همه چیز همان است اما هیچ چیز همان نیست! وقتی به تک‌تک اجزای زندگی اربعینی نگاه می‌کنی، همه چیز خودش است، همانطور که همیشه بوده. آدم‌ها، رنگ‌ها، زبان‌ها، چهره‌ها، میوه‌ها، خوراکی‌های مختلف، تشک‌ها، پتوها، کولرها، شربت ها، مادرها، پدرها، بچه ها و... اما انگار فرقی که اربعین دارد، خود واقعی بودن همه چیز نیست. این فیک و تقلبی نبودن‌ها نیست؛ چون اتفاقا در زندگی اربعینی همه چیز تقلبی می‌شود. حتی خودت! همان‌قدر که واقعی خودِ همیشگی‌ات هستی، همان‌قدر هم تقلبی و جدید و متفاوت می‌شوی! این حرف‌ها مشغولم می‌کند، دست از سرم بر نمی‌دارد: چه چیز اینجا عوض می‌شود؟ خب مادر، مادر است دیگر! همسر همان همسر است! هندوانه و شربت همان خودشانند دیگر! قیمه که عوض نمی‌شود! چه می‌شود که انگار هیچکدام این‌ها در اربعین همان خود همیشگی نیستند. چرا اینجا همه‌چیز فرق دارد؟ چرا مادر بودن، میزبان بودن، میهمان بودن فرق دارد؟ چرا اینجا آشنا بودنِ غریبه و غریبه‌گی‌اش حتی فرق دارد؟ رسیدم به اینکه زندگی اربعینی به همه چیز یک قید مهم می‌زند: حضور امام؛ برای حسین! مادری که زائر حسین است برای تو مثل آن مادرانگی همیشگی‌اش نیست، تو هم در فرزند بودنت فرق داری؛ به خاطر حسین. همسری که زائر است! هندوانه‌ای که قرار است زائر خسته امام نوش جان کند، آب گوارایی که قرار است لب تشنه زائری را سیراب کند، اصلا همان خاک‌های کثیف این جاده، لباس‌ها، آدم‌ها همه با همان قید، یک معنای جدید پیدا می‌کنند. امام به همه چیز رنگ می‌زند! همین است که پول دیگر کالایی برای رقابت سرمایه‌داری نیست، بلکه متاعی برای تنافس و رقابت در خدمت به امام است! چه کسی بیشتر دارد نیست، چه کسی بیشتر در راه او همان دلبند همیشگی‌اش را خرج می‌کند موضوعیت دارد! غریبه‌ترین‌ها می‌شوند آشناترین‌ها! التماسی به تو‌ می‌کند که برادرت به تو نمی‌کند: تو را به خدا ای غریبه، زائر حسین با لباس‌های کثیفت به خانه من می‌آیی؟ می‌گذاری غذایی که به پدرم ندادم را به تو بدهم؟ لباست را بشویم؟ چطور غریبه ناگهان آشنا می‌شود؟ فقط چون تو زائر حسین شدی و او خادم حسین؟ ناگهان غربت می‌شود خانه و آبادی‌ات! اصلا بچه خودت وقتی زائر امام حسین است، یا در مواکب لای خدمتگزاران می‌دود، همان بچه همیشه نیست! همسر زائر و خادم با همسر همیشه فرق می‌کند! و این راز، همان رنگ امام است که به همه چیز پاشیده شده. همه چیز در حالی که همان است دیگر همان نیست. چطور جامعه‌ای تحت هجمه سرمایه‌داری، با فرهنگ زشت دنبال منافعت بدو، زندگی شخصیت را داشته باش به دیگران کار نداشته باش، در دنیای چند روزۀ اربعین همان دنیای زیبای پس از ظهور می‌شود! همان‌ها که دست می‌کنند در جیب یکدیگر برای رفع احتیاج! دنیای برادر واقعی! رحمت واقعی! زیبایی واقعی! قشنگ شدن حتی کثیفی‌ها! زمین هم انگار با تو همراه می‌شود! قرآن می‌گوید: { وَأَشۡرَقَتِ ٱلۡأَرۡضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ ٱلۡكِتَـٰب } آخ که زمین به نور ارباب و صاحبش یعنی امام، نورانی می‌شود. چون معناها عوض می‌شود! این‌گونه است که زندگی اربعین، تمرین زندگی ظهور است، مقدمه‌سازی است. بگذاراتفاقا چند روز همه واقعی‌ترین خود، تقلبی‌مان شویم! آشناترین خود غریبه‌مان را به خودمان نشان دهیم! حسین را درون خودمان پیدا کنیم و باورمان نشود که این همان ماییم! بگذار کمی ادای خود واقعی‌مان را درآوریم! بگذار حسینِ آشنای درونمان را پیدا کنیم هرچند باورمان نشود این همان منِ چند روز پیش و چند روز بعد است؟! اربعین آمد تا حسین دوباره آن دختر زنده به گور کرده درونمان را از زیر خروارها خاک بیرون بکشد. او هنوز با نفس حسین زنده است! حسین تنها عامل حیات بخش اسلام است. او هنوز هم از همه بیشتر برای راه مهدی راه‌گشایی می‌کند. «سلام اربعین سلام ای بهترین جادۀ رو زمین سلام، علتِ نجاتِ جهان مسیرِ ظهورِ امام زمان»
جنبش دانشجویی و کابینه و کابینت (:
چرخه سیاست زدایی از جامعه!