💜 عن رسولالله الاعظم صلیاللهعلیهوآله :
🟩 «أنَا سَيِّدُ النَّبِيّينَ و عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ سَيِّدُ الوَصِيِّينَ والحَسَنُ والحُسَينُ سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ و الأَئِمَّةُ بَعدَهُما ساداتُ المُتَّقينَ وَلِيُّنا وَلِيُّ اللّه ِوعَدُوُّنا عَدُوُّ اللّه ِو طاعَتُنا طاعَةُ اللّه ِو مَعصِيَتُنا مَعصِيَةُ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ و حَسبُنَا اللّه ُ و نِعمَ الوَكيلُ»
🟧 من سرور پيامبران و على بن ابىطالب سرور اوصياء و حسن و حسين دو سالار جوانان بهشتىاند و امامان پس از آن دو، سروران پرهيزگارانند، دوستدار ما دوستدار خداست و دشمن ما دشمن خدا و فرمانبرى از ما فرمانبرى از خدا و سركشى از ما سركشى از خداوند عزّوجل است خدا ما را بس و نيكو پشتیبانی است.
📖 أماليالصدوق | ص۴۴۸ | ح۱۶
┄┄┅┅✿❀❀✿┅┅┄┄
💚 #حدیث_روز
❄️ @nazari_monfared
عبدالباسط أحقاف ۱-۱۹ الاذاعة المصریة ۵-۷-۱۹۵۶م.mp3
28.05M
🎤 استاد عبدالباسط
📜 سوره مبارکه أحقاف ۱-۱۹
🎚 اجراء: استدیوی رادیو
🇪🇬 مصر، قاهره
📆 ۱۹۵۶/۷/۵ میلادی
⏱ مدت: ۲۹ دقیقه
📀 حجم: ۲۶ مگابایت
💈 کیفیت: عالی
•┈┈••✾••┈┈•
💚 #صوت #قرائت #أحقاف
❄️ @nazari_monfared
🤲🏻 الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
🍂 بازیِ خلق دگر حوصله سر بُرد، بیا
خاطرم را غم دوری تو آزُرد، بیا...
🍂 گفته بودند که در اوج بلا می آیی
صاحب الامرِ جهان! کار گره خورد؛ بیا...
•┈┈••✾••┈┈
🤍 #نجوا #مهدویت
💫 @nazari_monfared
📆 وقایع و مناسبتهای ۲۴ رجب
🟩 روز فتح خیبر
در این روز، در سال ۷ ه، فتح خیبر و قتل مرحب یهودى به دست قدرتمند حضرت اسدالله الغالب أمیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب علیهالسلام واقع شد.(۱)
هنگامیکه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله با اصحاب به جنگ خیبریان رفتند و قلعه قموص را محاصره کردند، هر روز یک تن از اصحاب علم به دست گرفت و به مبارزه رفت و شبانگاه ناکام و مهزوم بازگشت. یک روز ابوبکر پرچم سپاه به دست گرفت و رفت و شکست خورد و برگشت و روز دیگر عمر؛ بدون نیل به مقصود بازگشت. چنانچه ابنابیالحدید در قصیده خود به این مطلب اشاره کرده است:
و ان انس الا انس اللذین تقدما
و فرهما و الفر قد علما حوب
و للرایة العظمى و قد ذهبا بها
ملابسل ذل فوقها و جلابیب(۲)
عذرتکما ان الحمام لمبغض
وان بقاء النفس النفس محبوب(۳)
مرحوم ازرى به شکل دیگر عذر آن دو را بیان فرموده است:
ان یکن فیهما شجاتة قرم
فلماذا فى الدین ما بذلاها
ذخراها لمنکر و نکیر
ام الخبار مالک دخراها(۴)
شباهنگاه که عمر با شکست، باز گشت، رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله، فرمودند: «فردا این علم را به مردى خواهم داد که ستیزنده و ناگریزنده است. دوست میدارد خدا و رسول را و خدا و رسول او را دوست میدارند و خداى تعالى خیبر را بدست او فتح کند.»
همه اصحاب آرزومند این افتخار شدند ولی نمیدانستند که نصیب چه کسی خواهد شد.(۵) فردا روز رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: علی کجاست؟ گفتند او را چشم دردی است که نیروی حرکت ندارد. فرمود: او را حاضر کنید سلمة بن الاکوع رفت و دست آن حضرت را گرفت و نزد پیغمبر آورد. رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله، آن جناب را خواست و سر او را در کنار گرفت و آب دهان به چشمهاى او مالید و گفت: خدایا زحمت گرما و سرما از او بردار. از آن هنگام تا آخر عمر، هیچگاه حضرت را درد چشم عارض نشد و از هیچ گرما و سرمایی آزرده نگشت. پس رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله، زره خویشتن را بر او پوشانید و ذوالفقارش بر کمر بست و پرچم را به او سپرد و أمیرالمؤمنین را سوار بر مرکب کرد سپس فرمود: برو یا علی. جبرئیل بر سمت راست و میکائیل بر سمت چپ و عزرائیل از پیش رو و اسرافیل از پشت سر و نصرت خدا بالای سرت و دعاى من نیز از پشت سر توست همچنین به آن حضرت فرمود: در جنگ عجله نکن و روان شو تا در مقابل ایشان فرود آیی. آنگاه اسلام را بر ایشان عرض کن.(۶)
«فوالله یهدى الله بک رجلا واحدا خیر لک من ان یکون لک حمر النعم».(۷)
أمیرالمؤمنین علم را گرفت و تا پاى حصار قلعه قموص رفت و علم را بر تلى از خاک نشاند و اشعارى در باب شجاعت خود سرود. شخصی یهودى از بالاى حصار ندا داد: «تو کیستى؟» حضرت فرمود:
«أَنَا عَلِیٌّ وَ ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ
مُهَذَّبٌ ذُو سَطْوَةٍ وَ ذُو حَسَبٍ
قِرْنٌ إِذَا لَاقَیْتُ قِرْناً لَمْ أَهَبْ
مَنْ یَلْقَنِی یَلْقَی الْمَنَایَا وَ الْكُرَبَ»(۸)
یهودى گفت: «غلبتم و ما انزل على موسى»(۹)
حارث جهود برادر مرحب با چند تن از قلعه بیرون شد و آغاز به مبارزه نمود و دو تن از مسلمین را شهید کرد.
وقتی أمیرالمؤمنین علیهالسلام این صحنه را دید بر او تاخت و بدون درنگ کارش را تمام کرد.
مرحب چون برادر را کشته دید مانند دیو دیوانه از قلعه بیرون شتافت و هیچکس از جهودان به جلادت و شجاعت او نبودند. دو زره در برداشت دو عمامه به سر بسته. خودى بر زبر نهاده و با آن همه سنگى مانند دستاس از سوراخ کرده بر بالاى آن نهاده و دو شمشیر حمایل کرده و نیزه بر دست گرفته که سنان آن سه من وزن داشت. سپس مانند اژدهاى دمنده به میدان آمد و رجز خواند:
قد علمت خیبر این مرحب
شاکى السلاح بطل مجرب(۱۰)
از مسلمانان هیچکس نبود که با او هم تراز شود. تنها أمیرالمؤمنین چون شیر غضبناک در مقابل وى در آمد و رجز خواند:
«انا الذى سمتنى امى حیدره
ضرغام حام و لیث قسورة»(۱۱)
مرحب چون رجز أمیرالمؤمنین را شنید به یاد آورد آن خوابى را که دید شیرش سخت میکشید، ترسید. از طرفی دایه کاهنه او وقتى او را گفته بود که بر هر کسى میتوانى غلبه کنی؛ مگر کسی که نام او حیدره باشد که اگر با او بجنگی کشته خواهی شد و چون از رجز آن حضرت این نام را شنید، فرار کرد. شیطان به صورت حبرى(عالم یهودی) متمثل شد و به مرحب گفت حیدره بسیار است. چرا میگریزى؟ تو رزم کن تا من جهودان را به یاری تو فرا خوانم و چون او را بکشى سید قوم شوى. مرحب دل قوى کرده دوباره بازگشت و خواست که پیش دستى کند که أمیرالمؤمنین علیهالسلام او را مجال نداد و ذوالفقار را بر سرش فرود آورده چنانکه دستاس و خود آهنین و دستارها را چاک زد و تیغ از حلقش بگذشت و او را دو پاره ساخت و به خاک انداخت.
پس از قتل مرحب، مسلمانان حمله بردند و از جهودان بسیاری را کشتند و أمیرالمؤمنین علیهالسلام نیز جمعى از صنادید جهودان را کشت.
بقیه مطلب در پست بعدی 👇🏻
❄️ @nazari_monfared
سپس داود بن قابوس و ربیع بن ابیالحقیق و عنتر و مرة و یاسر و ضجیج که تمام از صنادید و شجاعان و ابطال یهود بودند، یک یک به میدان آمدند و هر یک رجز خواندند و طمع در کشتن أمیرالمؤمنین علیهالسلام نمودند آن جناب یکیک رجزها را جواب داد و ایشان را با تیغ بگذارنید.
پس از آن، آن شیر یزدان و امیر مردان تیغ در جهودان گذاشت و از چپ و راست ایشان را به خاک هلاک انداخت چندانکه جهودان هزیمت شده راه قلعه پیش گرفتند و فرار کردند و آن حضرت از قفاى ایشان میتاخت که ناگاه در گرمکاه حرب، جهودى از میان انبوه جمعیت جلادتى کرد و ضربت بر دست آن حضرت فرود آورد چنانکه سپر به زیر افتاد. جهودى دیگر نیز دلیرى نمود آن سپر را بر بود و در حصار گریخت.
أمیرالمؤمنین علیهالسلام از کردار خشمگین شد؛ چنانچه گویند آنگاه که خشمگین میگشت، موى بدن مبارکش سر از چشمههاى زره برمیآورد.
خلاصه آن حضرت، مانند هژبر غضبان از پشت سر جهودان حملهور گشت و ایشان به قلعه قموص گریختند. حضرت چون به کنار خندق رسید بدان سوى آن جست. جهودان همدست شده به چالاکى دروازه قموص را ببستند. آن جناب با شمشیر کشیده به پاى دروازه آمد و بدون درنگ بر آن چنگ زد و آن در آهنین را که هشتصد من یاسى و سه هزار من وزن داشت، گرفت و چنان جنبشى داد که به تمام آن قلعه، لرزشى سخت افتاد. به حدى که صفیه دختر حیى بن اخطب از فراز تخت بزیر افتاد و در چهره او جراحتى پدید آمد.
خلاصه آن در آهنین را به یک جنبش از جاى بکند و بر فراز سر برده به گونه سپر واژگون نگه داشت و اندکی رزم کرد. جهودان که چنین دیدند به بیغوله گریختند. پس حضرت آن را در را بر سر خندق قنطره(مانند پل) نگاه داشت و خود در میان خندق بایستاد و چون آن خندق پهناور بود، ان دراز کران تا کران را رسائى نداشت. حضرت آن در را به یک سوى خندق میچسبانید و لشکریان را فرمان میداد تا بر فراز در انبوه میشدند. آنگاه در را بدان جانب دیگر میچسبانید تا سپاهیان تخلیه شده و در پاى دیوار قلعه جمع میگشتند. بدینگونه، جماعت را از خندق گذرانید و در انجام این کار پاهاى مبارکش بر زمین نبود و سه روز بر آن حضرت گذشته بوده که گرسنه بود. پس آن در را به چند ذراع دور افکند.
این فضیلتی است که عامه و خاصه نقل کردهاند و خود آن حضرت در روز شوراى به آن احتجاج کرد و کسى انکار ننمود؛ چنانچه حسان و سایر شعراء آن را به نظم درآوردند. یکى از شعراء گفته است:
ان امر حمل ارماح بخیبر
یوم الیهود بقدرة لمؤید
حمل الرماح رماح باب قموصها
و المسلمون و اهل خیبر حشد
فرمى به و لقد تکلف رده
سبعون شخصا کلهم متشدد
ردود بعد تکلف و مشقة
و مقال بعضهم لبعض اددوا
•┈┈••✾••┈┈•
🟥 مرگ عمر بن عبدالعزیز
در این روز، سال ۱۰۱، عمر بن عبدالعزیز بن مروان، در دیر سمعان، از اعمال حمص وفات کرد و او نجیب بنىامیه و اعدل بنىمروان در رعیت بود. مادرش دختر عاصم بن عمر بن الخطاب بود و او را عمر صغیر و عمر ثانى و اشجع بنىامیه میگفتند و از محاسن کارهاى او برگرداندن فدک و برداشتن سب أمیرالمؤمنین علیهالسلام است. هنگامیکه بنیعباس اموات بنیامیه را از گور در میآوردند و آتش میزدند، متعرض گور او نگشتند. فرزدق و کثیر عزه و سید رضى او را مرثیه گفتهاند و مطلع قصیده سید رضى این بیت است:
یابن عبدالعزیز لو بکت العین
فتى من امیة لبکیتک(۱۲)
📖 منابع:
۱- اقبال الأعمال | ص ۶۶۸
۲- الهاشمیات و العلویات | ص۹۷
۳- فدک فی تاریخ | ج ۱ | ص ۱۳۱
۴- الأزریة فی مدح النبی و الوصی و الآل | ص۱۳۹
۵- الامامة و التبصرة | ج ۱ | ص ۱۵۰
۶- بحارالأنوار | ج ۲۱ | ص ۱۸-۱۹
۷- همان | ص ۳
۸- همان | ص ۳۷
۹- همان | ص ۱۶
۱۰- همان | ص ۲
۱۱- همان | ص ۱۸
۱۲- شرح نهجالبلاغة | ج ۴ | ص ۶۰
•┈┈••✾••┈┈•
💚 #تاریخ_نگاری #بیستوچهارم_رجب
❄️ @nazari_monfared