📝 از خاطرات حضرت آیتالله نظری منفرد:
من با مرحوم آیتالله محسنی ملایری انس داشتم و به جهت اینکه ایشان اولاد نداشتند ارتباطم با ایشان زیاد بود و مرتب خدمتشان میرفتم و گاهی اگر دیر میرفتم ایشان گله میکردند.
ایشان کسی را داخل منزل راه نمیدادند و استخارههای معروفی هم داشتند و از ساعت ده الی دوازده صبح از طریق تلفن استخاره میکردند.
ایشان برای من نقل کردند:
مدیر مدرسهای در ملایر که بازنشسته شده بود به مشهد مشرف شده بود و من در حجره مدرسه بالاسر طلبه بودم و از این حجره پنجرهای به ضریح مطهر حضرت رضا صلواتاللهعلیه باز میشد و من این حجره را خریده بودم و در تمام چهارده سالی که در این حجره بودم یکبار پای خودم را طرف قبر مطهر دراز نکردم.
این مدیر بازنشسته آمد پیش من و گفت آقای محسنی من خانهای در مشهد به قیمت صد تومان دیدهام و شما باید متقبل این هزینه شوید.
من متوسل به حضرت حجت سلاماللهعلیه شدم و در رواق ایوان گوهرشاد نشسته بودم و قرآن میخواندم.
کسی آمد و گفت شما ختم قرآن هم انجام میدهید؟
گفتم: بله
دو اسکناس پنجاه تومانی به من داد و رفت.
همین که عبور کرد و رفت من با خودم گفتم یک ختم قرآن یک تومان هم نمیشود، چه برسد به صد تومان.
از جا بلند شدم و کسی را پیدا نکردم.
به حاج مدیر گفتم که بیا که مبلغ خانهات حواله شد.
┄┄┅┅✿❀❀✿┅┅┄┄
#حکایات #صالحین
🆔 @nazarimonfared