🕊💌🕊💌🕊
#حکایت
روزی در فصل بهار با تنی چند از دوستان برای گردش و تماشای دشت و صحرا بیرون رفتیم. در محلی سرسبز جایی یافتیم و سفره انداختیم. سگی از دور آن را دید و خود را به سفره رساند. یکی از حاضران تکه سنگی برداشت و مانند نان پیش سگ انداخت. سگ آن را بو کرد و بازگشت. هرچه او را صدا کردند بازنگشت. دوستان از این کار سگ تعجب کردند. یکی از آنان گفت: «میدانید سگ چه گفت؟ گفت: این بدبخت ها از گرسنگی و خسیسی سنگ میخورند؛ بنابراین از سفرهٔ اینان چه انتظاری میتوان داشت و چه بهرهای میتوان برد؟»
#جامی
@naze_eshgh🌷
🐬🕊🐬🕊🐬