پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهره اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم پيرمردي جلو آمد پدر همان شهید بود گفت آقا ابراهیم دست شما درد نکنه اما...اما پسرم از دست شما ناراحته ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست پسرم گفت: «شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه سلام الله علیها هستند!»
پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود.به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين مي آمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. «گمنامی»
#گمنام_نه_خوشنام
#شهدا #کلام_شهید #داداش_ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی #نازح
@nazeh313
#معرفی_شهید
شهید مفقود الاثر احمد شریف زادی
یکی از مفقود الاثرانی است که در قله هزار و صد و پنجاه، بازی دراز و منطقه عملیات شهرستان سرپل ذهاب -گیلانغرب-قصر شیرین، آخرین بار به نبرد با دشمن پرداخت و تاکنون هنوز خبری از او نیست...
برادر شهید: قبل از عملیات، احمد شهادت و مفقودالاثری خود را پیش بینی کرده بود در آخرین دیدار با خانوادهام شهادت و مفقودالاثری خود را پیش بینی کرده بود و همچنین در یک دست نوشته مکان آنرا چند روز قبل از عملیات بازی دراز مکتوب کرده بود. احمد در سن ۲۰ سالگی به شهادت رسید و ۳۸ سال است که خانوادهام چشم انتظار پیکر پاک برادر شهیدم هستند، انتظاری که هنوز به پایان نرسیده است.
#شهدا #گمنام_نه_خوشنام #نازح #راهیان_نور
@nazeh313