#کلام_شهید
از در انداختنت بیرون از پنجره بیا تو
بجنگ واسه خواستت نا امید نشو..
خدا ببینه به خواسته ات سفت و سخت چسبیدی خواسته ات رو بهت میده !
#داداش_مصطفی #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهدا #نازح
@nazeh313
هدایت شده از خآنومِ میم میم:)
رفیق آرمان میگه اومدیم بالا سر مزار شهید سجاد زبرجدی، آرمان خسته شده بود، نگاهی به اطراف انداخت و وقتی دید کسی نیست، بالای سر شهید زیرجدی دراز کشید (درست محل دفنش بعد شهادتش)؛ و گفت: حاجی چی میشه ما شهید بشیم و ما را بیاورند اینجا..... ؟(:♥️
ولی الان قبر داداش آرمان دقیقا بغل قبر شهید سجاد زبرجدیه!
#شهید_سجاد_زبرجدی
#شهیدانه
@MIM_MI
#معرفی_شهید
روي جلد نوشته بود: دفترچه محاسبات نفس
در وصيتنامه اش نوشته:
"ولا تكونوا كالذين نسوا الله فانسٰهم انفسهم"...
همانند كساني كه خداي را فراموش كردند
و خداوند به كيفر خدافراموشي،خودشان را از يادشان برد، نباشيد...
#شهدا #شهید_علی_بلورچی #نازح #کلام_نور #کلام_شهید
@nazeh313
پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهره اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم پيرمردي جلو آمد پدر همان شهید بود گفت آقا ابراهیم دست شما درد نکنه اما...اما پسرم از دست شما ناراحته ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست پسرم گفت: «شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه سلام الله علیها هستند!»
پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود.به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين مي آمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. «گمنامی»
#گمنام_نه_خوشنام
#شهدا #کلام_شهید #داداش_ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی #نازح
@nazeh313
#کلام_شهید
شماها بردران و خواهران حزب الهی باید الگو و سرمشقی برای دیگران باشید تا جامعه ما پیشرفت کند . شما وارث خون حسین (ع) و دیگر شهیدان هستید و خودتان را و فرزاندانتان را دانش ، علم و قرآن بیاموزید . قدر امام خمینی را بدانید و سرو پا گوش به فرمان امام عالیقدر باشید . چون یاری دهنده مسلمین و رهبر مستضعفین است .
#شهدا #شهید_روحالله_عجمیان #نازح #کلام_نور
@nazeh313
#کلام_شهید
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: بپر بغل بابا
و فاطمه به آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود.
توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست.
به نقل ازهمسر شهید
شهید مصطفی صدرزاده
#داداش_مصطفی #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهدا #نازح