اصطلاح 《کَفم بُرید!》 را زیاد شنیدید.
ببینیم این اصطلاح از کجا آمده؟
جناب مولانا در دیوان شمس گفته:
کو یکی بُرهان که آن از روی تو روشنترست؟
کف نبُرَّد کفرها زین یوسف کنعان چرا؟
یا در جای دیگه میگوید:
تو چو یوسفی رسیده
همه مصر کف بریده
بنما جمال و بستان
دل و جان تجارتی کن
کف بُریدن: اشاره و یا تلمیح* دارد به داستان حضرت یوسف که همسر عزیز مصر عاشق او بود و زنان طبقه اشراف و دوستانِ وی او را در این باره ملامت میکردند و او برای رفعِ این ملامت مهمانیای ترتیب داد و در لحظهای که آن زنها ترنج در دست داشتند و میخواستند بِبُرند یوسف را واردِ خانه کرد. زیبایی یوسف چندان بود که آن جمعِ زنان همگی به جای ترنج کف دستهای خود را بریدند.
«هاتف اصفهانی» هم در جایی گفته:
ناصح که رُخش دیده کف خویش بُریدهست
هاتف! به چه رو میکُندم باز ملامت؟
پس《کف بر شدن》به معنای مبهوت شدن و شگفت زده شدن، که در افواه نوجوانان متداول است، یک اصطلاح امروزی نیست و ریشه در گذشته زبان فارسی دارد.
*تلمیح؛ یکی از صنایع علم بدیع است که طبق آن شاعر یا نویسنده در ضمن گفتار خود به آیه، حدیث یا داستانی اشاره دارد.
#واژه_گردی
@nebeshtan