عنصرالمعالی در قابوسنامه داستان زنی را تعریف میکند که شوهرش میمیرد و چون کودک او نابالغ بود پادشاهی ری به این زن میرسد. سلطان محمود به او نامهای مینویسد و میگوید که باید خطبه و سکه به نام من کنی و اگر نه با لشکرم سوی تو خواهم آمد و ری را از تو خواهم گرفت، زن به این صورت به تهدید سلطان محمود پاسخ میدهد: «تا شوی من زنده بود مرا اندیشه آن بود که ترا مگر این راه بود و قصد ری کنی، چون وی فرمان یافت و شغل بمن افتاد مرا این اندیشه از دل برخاست، گفتم سلطان محمود پادشاهی عاقل است، داند که چون او پادشاهی را بجنگ چون من زنی نباید آمد، اکنون اگر بیایی خدای آگاهست که من نخواهم گریخت و جنگ را ایستادهام، از آنچه از دو بیرون نباشد: از دو لشکر یکی شکسته شود، اگر من ترا بشکنم بهمه عالم نامه نویسم که سلطان محمود را بشکستم که صد پادشاه را شکسته بود، مرا هم فتحنامه بود و رسد و هم شعر فتح. و اگر تو مرا بشکنی، چه توانی نوشت؟ گویی زنی را شکستم، ترا نه فتحنامه رسد و نه شعر فتح، که شکستن زنی بس فخر نباشد.»
سلطان محمود تا زمانی که این خانم زنده بود قصد ری نکرد و متعرض او و سرزمینش نشد.
📖 قابوسنامه، عنصرالمعالی کیکاوس،
انتشارات فردوس، ص ۱۵۳.
#کتاب_بخوانیم
@nebeshtan
Bi Gonah - Alireza Ghorbani.mp3
9.68M
از من غافل نباش!
من بسیار اندوهگینم...
#آوای_نبشتن
@nebeshtan
هوا خوش است، بوی بهار میدهد. بچهها دسته دسته توی حیاط دور هم نشستهاند و اختلاط میکنند. عصرها قدم میزنیم. شبها فرش میاندازیم و چای دم میکنیم و دور هم مینشینیم.
همسایهها، احمد محمود
#جرعهای_کتاب
@nebeshtan
آمد ز طرف کویت صبح ازل نسیمی
بوی تو را گرفتیم ما و بهار بی تو
#حزین_لاهیجی
@nebeshtan
همیشه میگفتی وقتی انسان شهری را وداع میگوید مقداری از یادگارها، احساسات و چیزی از هستی خود را آنجا میگذارد و بخشی از یادبودها و تاثیرهای آن شهر را با خود میبرد. یادگارها و احساسات تو از شهرهایی که در آن زندگی کردهای، و یا دو سه روزی مهمانشان بودهای، حالا روی میز من است. میدانم تکههایی از هستی تو در این شهرها جا مانده است. میگفتی وداع با یک شهر سخت است. جدایی است. میگویی در هتلی در مادرید نشستهای و غم غربت وجودت را گرفته و خوب میدانی وقتی به زادگاهت بازگردی غم غربت این لحظه را به دل خواهی داشت. فکر نکن فقط تو غم غربت داری. شهرها هم دچار غربتزدگی میشوند و دلشان برای آدمهایی تنگ میشود که زمانی در آنها زندگی کردند و اکنون دیگر نیستند.
📖اطلس، خورخه لوئیس بورخس
#جرعهای_کتاب
@nebeshtan
ضیافت
تو بار عام دادی و ما آمدیم
و چون همیشه
با خواستنهایمان
نردبام بلندی ساختیم به عرش کبریائیت
ما آمدیم
و نفسهایمان ثنای تو را میگفت
ما نزول ملائکه را نمیدیدیم
و نزول روح را
ما آمدیم
اما حالمان خوب نیست ...
گفتی که راههای آسمان را گشودهای
فرشتگان فرود میآیند
و نورها
از هر چیز زمین را احاطه میکند
کاش نسیمی از این بهارت
بر جان ما مینواختی...
حالمان خوب نیست.
#رمضان_کریم
@nebeshtan
و ازو پرسیدند که: «چرا محبت را به بلا مقرون کردند؟» گفت: «تا هر سفلهای دعوی محبت او نکند پس چون بلا بیند به هزیمت شود.»
📖تذکرة الاولیاء، ذکر سُمنون محب
#جرعهای_کتاب
#تذکره_الاولیاء
@nebeshtan
آزادنویسی مانند سفری است به درون جایی که خلاقیت و طبیعت ذاتی فرد در آن نهفته است. در درمان حالات روانی از نوشتن آزاد میتوان برای دست یافتن به ناخودآگاه استفاده کرد.
(نانسی ویرجینیا لاتشاو)
#قصار
#از_نوشتن
@nebeshtan
بعضیها گمان میکنند که اگر میخواهند یک متن حسابی و درخور بنویسند باید حتما نوشتهشان پر از لفاظیهای با زرق و برق و به اصطلاح پرطمطراق باشد و یا پر از کلمات سخت و قلمبه سلمبه باشد؛ در حالی که سادگی بالاترین درجه زیبایی است. لذا شما سعی کنید در حد امکان ساده و راحت بنویسید. ساده نوشتن به معنای نوشتن متن بیحال و بیرمق نیست؛ بلکه به معنای نوشتن واضح و روشن و شفاف است. طوری که خواننده سردرگم و گیج نشود.
#نکته_هایی_برای_نوشتن
@nebeshtan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی میخواهید بنویسید، پرنده خیالتان را رها کنید و اجازه بدهید کلمات آزاد و رها روی دفترتان جان بگیرند.
#نکته_هایی_برای_نوشتن
@nebeshtan
طنز و تلمیح از هنر شاعری و نویسندگی جدا نیست.
هنرمند هرقدر پختهتر و مجربتر میشود روحش تلطیف بیشتری پیدا میکند باریکبینتر و نکتهسنجتر میشود و طنز هم چیزی جز باریکبینی و نکتهسنجی نیست.
بههمینجهت است که شما در آثار موفقترین نویسندگان و منتقدین همیشه رگههایی از طنز و هزل میبینید.
(محمود عنایت)
#قصار
#از_نوشتن
@nebeshtan