eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
190 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
در دنیا هیچ چیز بهتر از این نیست که پدرها قبل از بچه‌هایشان بمیرند. این، بزرگ ترین آرزویِ هر پدرِ خوب است که مرگِ فرزندش را به چشم نبیند. 📘 آتش بدون دود @nebeshtan
زمان‌هایی که نمی‌توانم بنویسم ... هر چند در مسیر نوشتن هیچ بهانه‌ای برای ننوشتن پذیرفته نیست؛ اما بعضی‌هایمان هستیم که به دلایل مختلف(شما بفرمایید بهانه‌های مختلف) و در فواصل زمانی متفاوت، زمان کافی برای نوشتن نداریم. آیا برای این آدم‌ها و برای زمان‌هایی که نمی‌توانیم بنویسیم، جایگزین مناسبی وجود دارد که با انجام آن‌ها فرایند دست ورزیمان را متوقف نکنیم و این غم دوری از نوشتن را التیام بدهیم؟ راستش اگر بخواهیم روراست باشیم و نخواهیم کلاه سر خودمان بگذاریم؛ هیچ چیزی جای نوشتن را نمی‌گیرد. اما برخی فعالیت‌ها هستند که می‌توانند با دمیدن بر قریحه نوشتن، شعله آن را روشن نگه دارند. شاید کارهای زیادی باشند که در مسیر نوشتن از این خاصیت برخوردار باشند که من چند تایی را این‌جا ذکر می‌کنم: ۱. خواندن کتاب‌ها و نوشته‌های مختلف؛ مطالعه، یک فعالیت بی‌بدیل در مسیر نویسندگی است که یک بال اوج گرفتن یک نویسنده در کنار نوشتن است. اگر زمان‌هایی وقت نوشتن ندارید کتاب بخوانید و از پرواز در آسمان جهان‌هایی که نویسنده‌های دیگر ساخته‌اند لذت ببرد. 2. تماشای فیلم؛ فیلم‌ها و سریال‌هایی که سرشان به تنشان می‌ارزد را تماشا کنید و با حضور در میان ماجراها، شخصیت‌ها و دنیاها و نگاه‌های متفاوت انبان تجربه خود را فربه‌تر کنید. ۳. تمرین ... شما چه موارد و تمرین‌هایی را پیشنهاد می‌کنید و یا تجربه کرده‌اید؟ با ما در میان بگذارید. @nebeshtan
آن‌که حقیقت را نمی‌داند نادان است. آن‌که حقیقت را می‌داند ولی انکار می‌کند تبهکار است. @nebeshtan
«دستور عمده‌ی‌ نويسندگی‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر كار را با جرأت‌ و اطمينان‌ كامل‌ انجام‌ دهی‌، اجازه‌ داری‌ هر كاری می‌خواهی‌ بكنی‌. (اين‌ دستور چه‌بسا در زندگي‌ هم‌ مصداق‌ داشته‌ باشد. به‌ هر حال‌ در نويسندگی‌ قطعاً صادق‌ است‌.) پس‌ داستانت‌ را آن‌ طور كه‌ بايد و شايد بنويس‌. صداقت‌ به‌ خرج‌ ده‌ و آن‌ را به‌ بهترين‌ وجه‌ بگو. دستور ديگری‌ خيال‌ نكنم‌ باشد، اگر هم‌ باشد اهميتی‌ ندارد.» (نیل گیمن، برگردان حسن کامشاد، مجله‌ بخارا) @nebeshtan
سلام بر آنان که ما را ندیده فهمیدند نخوانده دانستند وبی هیچ چشم‌داشتی دوست داشتند… @nebeshtan
من از زمانی که تو خلوتم را تصرف کرده‌ای؛ پیوسته دلم می‌لرزد. و هیچ به یاد نمی‌آورم که چند سال است که می‌لرزد... 📘 بر جاده‌های آبی سرخ، نادر ابراهیمی نازنین @nebeshtan
«...این علامت ساده‌ی نگارشی [نقطه] و تمام اعقابی که بعد از آن پدید آمدند -ویرگول، نقطه‌ویرگول، و خط تیره‌ی عزیزتر از جانم- تقریباً کارکردی مشابه دارند، یعنی برای راحت‌ترشدن امر خواندن اختراع شده‌اند، اما کلی اثر جانبی هم داشته‌اند. با علائم نگارشی می‌توان به جمله ریتم، زیرکی، ظرافت و شور بخشید. راستش را بخواهید، همان‌گونه که فرق‌گذاشتن بین شب و روز این دو مفهوم را ساخته است، نخستین نقطه نیز دلیل ‌پیدایش اولین جمله بود...» 📘 اد سایمون، ترجمه‌ی محمد قریبی، ش ۲۸، ص ۱۵۹. @nebeshtan
درس نویسندگی | نوشته‌ی نصرالله پورجوادی نویسندگی هنر است و مثل هر هنر دیگر باید آن را آموخت. مجسمه‌سازان خوب، و نقاشان خوب و پیانیست‌ها و نوازندگان تار و سه تار حتماً آموزش دیده‌اند. حتی شاعران هم باید آموزش دیده باشند. داشتن استعداد برای هنرمند شدن لازم است، ولی کافی نیست. استعداد قوه است و قوه را باید به فعل رسانید. به فعل رساندن قوه هم از طریق آموزش صورت می‌گیرد. به همین دلیل است که در دانشگاه‌های معتبر دنیا و حتی دبیرستان‌ها درس نویسندگی می‌دهند ولی متأسفانه در دانشگاه‌ها و دبیرستان‌های ما هنوز درس نویسندگی داده نمی‌شود و اگر هم داده شود آن را جدی نمی‌گیرند. زمانی که من مشغول تهیهٔ کتاب‌های درسی برای رشته‌های مختلف دانشگاهی بودم می‌دیدم که ما کتاب خوب برای آموزش نویسندگی نداریم. استاد هم اگر داریم کم داریم. دانشجویان ما در رشته‌های مختلف فارغ التحصیل می‌شدند ولی درست یاد نمی‌گرفتند که بنویسند. نمی‌توانستند فکر خودشان را در همان زمینۀ تحصیلات و کارشان خوب بیان کنند. در دانشگاه‌های آمریکا نویسندگی را خیلی جدی‌تر می‌گرفتند و می‌گیرند. همۀ دانشجویان در هر رشته‌ای که باشند موظف‌اند درس نویسندگی بگیرند. من خودم در دورۀ لیسانس دو سه درس، هر کدام سه واحد، درس نویسندگی گرفتم. علاوه بر آن برای بسیاری از درس‌ها هم مکلف بودیم که مقاله (یا "پی‌پر") بنویسیم. به نظرم برخی از درس‌های فلسفه و همچنین منطق به نویسندگی کمک می‌کند. البته بستگی به استاد هم دارد. من یادم می‌آید که استادی داشتم که مدتی زیر دستش کار کردم و چیزهایی از او یاد گرفتم که بعضی از آنها را در اینجا بازگو می‌کنم. اسمش خانم دکتر جانستون بود. اگر تاکنون فوت نکرده باشد گمان کنم از صد سال بیشتر داشته باشد. یک سال به عنوان استاد میهمان آمده بود به دانشگاه ما و من سال آخر دورۀ لیسانس بودم و دستیار او شده بودم. مرا دوست داشت. (فکر بد مکنید!) فیلسوف مورد علاقه‌اش افلاطون بود. تکالیف دانشجویان را اول من می‌خواندم و نمره می‌دادم و بعد او آنها را می‌دید و ایرادهای من را می‌گفت. من خیلی چیز در همین کار از او یاد گرفتم. در همان یک سال دو درس با او گرفتم که یکی از آنها فلسفۀ افلاطون بود. خیلی از دانشجویان کار می‌کشید. اکثر آثار افلاطون را باید می‌خواندیم. دو سه مقاله (پی‌پر) هم باید برایش می‌نوشتیم. از آن استادانی بود که تکلیف‌ها را به دقت می‌خواند. حاشیۀ مقاله‌های مرا سیاه می‌کرد. بعد هم مرا صدا می‌زد در دفترش و از اول تا آخر آن حاشیه‌ها را برایم توضیح می‌داد. از کلاس برایم مفید‌تر بود. در اینجا من دو نکته را که خاطرۀ آنها به صورتی برجسته در ذهنم مانده است نقل می‌کنم. گفتم حاشیۀ مقاله‌ها را سیاه می‌کرد. در حاشیه جا به جا علامت سؤال می‌گذاشت. بعد وقتی مرا صدایم می‌کرد دست می‌گذاشت روی جملاتی که کنار آنها علامت سؤال گذاشته بود. می‌پرسید: منظورت اینجا چیست؟ برایش توضیح می‌دادم. قبول می‌کرد. می‌گفت: چرا همین را ننوشتی؟ می‌گفتم: آخر برای شما که نباید بنویسم. شما خودتان این چیزها را می‌دانید. می‌گفت: نه. تو که برای من نامه نمی‌نویسی. تو داری مقاله‌ای می‌نویسی که صدها نفر احتمالاً آن را خواهند خواند و تو نمی‌دانی که آنها چه می‌دانند و چه نمی‌دانند. تو باید مطلب خودت را درست بپرورانی. اگر داری استدلال می‌کنی همۀ مقدمه‌های لازم را باید بیاوری. می‌گفت: تو باید تصور کنی که خوانندۀ تو بلا نسبت خر است. باید طوری بنویسی که بفهمد. نکتۀ دیگری که از او آموختم و به یادم مانده این است که می‌گفت: حرف زیادی نباید بزنی. همان طور که در گفتن کم نباید بگذاری حرف زائد هم نباید بزنی. می‌گفت: بعد از این که مطلب را نوشتی آن را مرور کن و ببین اگر کلمه یا عبارتی را می‌توانی حذف کنی بدون این که لطمه‌ای به مطلب تو و استدلالی که داری می‌کنی وارد بیاید حذفش کن. ذهن خواننده‌ات را با مطالب زائد خسته مکن. فضل فروشی مکن. دانسته‌های خودت را به رخ خواننده مکش. سعی مکن به خواننده نشان دهی که فلان نکته را هم می‌دانی، درحالی‌که آن نکته ربطی به موضوع مقالۀ تو ندارد. می‌گفت اگر حرف نامربوط بزنی همان حرف چه بسا باعث شود که خواننده یا موضوع اصلی تو را دیرتر بفهمد یا اصلا نفهمد. این دو نکته شاید به نظر ساده بیاید و بسیاری از خوانندگان هم چه بسا آنها را شنیده باشند ولی وقتی در عمل شما می‌خواهید آنها را رعایت کنید می‌بینید که کار آسانی نیست، به‌خصوص این‌که معلمی مثل نفس لائمه بالا سر شما باشد که وقتی تخلف می‌کنید مچ شما را بگیرد و به شما تذکر دهد. به همین دلیل دانستن قاعده و دستورالعمل برای خوب نوشتن کافی نیست. باید در عمل آموزش دید. باید معلم دلسوزی باشد که نوشتۀ ما را در دوران دانشجویی بخواند و اشتباهات و غلط‌ها را تذکر دهد. در هر هنری کار هنرمند یا کسی که می‌خواهد هنر‌مند شود باید نقد شود. @nebeshtan
ريشه‌های ما به آب شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد ما دوباره سبز می‌شويم... به بهانه‌ی هشتم آبان سالگرد پرواز این شاعر پر احساس، روحش شاد و یادش گرامی @nebeshtan
عزﯾﺰﺩﻟﻢ، ﺍﮔﺮ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮِ ﺧﯿﺎﺑﺎن ﺭﺍ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽﮐﻨﯽ، ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻦ. ﻣﻦ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪه ﻧﯿﺴﺘﻢ. ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪه ﭘﯿﺮﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﻓﺮﻭﺵ ﻧﺮﻓﺘﻪﺍﺵ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺭﻭﺩ. 📘 فرانتس کافکا، نامه به فلیسه) @nebeshtan
سن شما فقط یک عدد است بله، شما در هر سنی می‌توانید نویسندگی را شروع کنید. نویسندگی فرایندی آمیخته به تلاش برای کشف و خلاقیت است که برای آن هیچ محدودیت سنی وجود ندارد. به علاوه، با استفاده از انبان تجربه و دانشتان در زندگی، شما در سنین بالاتر می‌توانید ایده‌های جالب‌تری برای نوشتن داشته باشید. پس اگر به نویسندگی علاقه دارید، بدون تردید شروع کنید و به آرزوهای خود پایبند باشید. @nebeshatn