#دلنوشته
این روزها از افراد شاغل گرفته تا افراد خانه دارتا به ما می رسند مرتب می گویند
خوش به حالتونه که تعطیل هستین.
من یک معلم کلاس_اول هستم ، دیروز ساعت ۹ صبح برای برداشتن وسایل کمک آموزشی ازکلاسم به مدرسه رفتم تا در این روزهای پر از استرس و دلتنگی در منزل گوشه ای را و ساعاتی را به تدریس به دانش آموزانم اختصاص دهم .
وقتی سرایدار مدرسه در را برایم باز کرد. هجومی از درد وغم و اندوه بر سرم آوار شد مدرسه ای در سکوت مدرسه ای خالی از سرو صدای بچه ها و چقدر غمبار بود دیدن این مدرسه .
تا حالا صدای راه رفتنم را در راهرو و کلاس نشنیده بود تا به حال صدای چرخش کلید در کمدم را بعد از بیست ونه سال نشنیده بودم . چقدر صداها بلند بود ولی چرا نمی شنیدمشان.
در طول بیست و نه سال فقط صدای پسر بچه های کلاس اول را می شنیدم به محض ورودم به کلاس خانوم اجازه ما مشقامونو تمیز نوشتیم خانوم خانوم بابام از مسافرت برگشت خانم امین غایبه خانم خانم خانم ...چقدر این مانتوتون قشنگه خانم ........
هیچ چیز برایم شیرین تر از این نبود ونیست که موقع ورود به کلاس ، بچه ها به سمتم بدوند و دورم حلقه ی محبت درست کنند . هیچ چیز برایم به زیبایی چشمان معصوم شاگردانم نیست. هیچ صدایی به دلنشینی این نیست که بعد از تدریس انگشت کوچکی بالا برود و بشنوم خانم من بگم من بلدم.
خیلی ناراحت می شوم وقتی طعنه می شنوم. چون تا به حال از هیچ رسانه ای نشنیده ام که بگوید معلم_ها تعطیل ، اگر خوب گوش کرده باشید می گویند دانش آموزان فلان مقطع تعطیل. حالا اگر به هر دلیلی رفاه ، امنیت و سلامت دانش آموزان را نمی توانند تامین کنند و مدرسه تعطیل می شود تقصیر معلم نیست.
مدرسه را ایمن کنید. سلامت جان شاگردانمان را تامین کنید، که ما همه ی معلمان دلتنگ کلاسمان و شاگردانمان هستیم.
حرف آخر اینکه امروز لباس رزم سربازان ما سفید است. درست فکر کنید می بینید
مدافعان وطن را ما تربیت کرده ایم!
مدافعان سلامت را ما تربیت کرده ایم!
کمی انصاف داشته باشید
گله ها و نداشته هایمان باشد برای وقتی دیگر مثل همیشه!
#ندای_یک_معلم
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
🔴 #دلنوشته ی #زینب_حاج_قاسم بمناسبت #روز_شهید ..
🔹🔸آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به #بهشت بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید ... یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتید این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید ..
♦️کاش میدانستم امشب آخرین باری که زنگ زدید بار آخریست که صدایتان را میشنوم ..
و کاش از حرفهایتان و از اصرارتان برای تنها نماندن در خانه چیزی حس میکردم.
کاش آن لحظه میفهمیدم چرا به من گفتید بابا از دستم ناراحت نشو... کاش حکمت این صحبتهایتان را در آخرین مکالمان میفهمیدم...
به من قول دادید وقتی برگشتید باهم به #مشهد میرویم... چه خوش عهدی بابا جان و چه سفر زیارتی زیبا و با شکوهی به مشهد رفتید.
♦️هر بار که میرفتید انتظار برگشتتان شیره جانمان را میگرفت ... میگفتیم نروید خستهاید، مریض هستید؛ میگفتید من نروم چه کسی برود؟ شما قبول میکنید #ناموس مردم، #بچههای بیگناه در چنگال #یک_مشت_حیوان_وحشی اسیر و گرفتار شوند، #مرزهايمان به خطر بيفتد و فردا اينها به داخل كشور ما بيايند و جان و مال و ناموس مردم را به غارت ببرند و من در خانه کنارتان بمانم؟ ما با سوال شما از خودمان شرمنده میشدیم و شما را به خدا میسپاردیم ... كاش بخاطر اينهمه سال دوری و سختی و دلهره، گوشه نگاهی به ما بندازید بابا جان كه چه سخت تشنه يک نگاه شمايم.
♦️حضرت عشق #حضرت_پدر امروز روز شماست؛ #روز_شهید ... باز هم پیروز میدان شدی و مُزد اينهمه سال مجاهدت و سختی و خستگی را چه با افتخار از خود سيدالشهدا گرفتی.
♦️ #روز_شهيد بر شما كه تمام وجودتان نشانهای از شهيد بود ، مبارك
✍ #زینب_سلیمانی
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷