eitaa logo
ندای اردکان
2.8هزار دنبال‌کننده
39.6هزار عکس
16.7هزار ویدیو
158 فایل
کانال عمومی ارتباط با مدیر کانال: @Habibakbari1359
مشاهده در ایتا
دانلود
4891.mp3
1.7M
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست می بده تا دهمت آگهی از سِرِّ قضا که به رویِ که شدم عاشق و از بوی که مست کمر کوه کم است از کمر مور این جا ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست به جز آن نرگس مستانه که چشمش مَرِساد زیر این طارِم فیروزه کسی خوش ننشست جان فدای دهنش باد که در باغ نظر چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست خوانش با لمس این👇 هشتگ در کانال 24 به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت @neday_ardakan🔷
5547.mp3
6.28M
بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب سروشِ عالَمِ غیبم چه مژده‌ها دادست که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره نشین نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست تو را ز کنگرهٔ عرش می‌زنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتادست نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست غمِ جهان مخور و پندِ من مَبَر از یاد که این لطیفهٔ عشقم ز رهروی یادست رضا به داده بده وز جبین گره بگشای که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد که این عجوز، عروس هزاردامادست نشان عهد و وفا نیست در تبسمِ گل بنال بلبل بی دل که جای فریادست حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ؟ قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدادادست خوانش با لمس این👇 هشتگ  در کانال 37 به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت @neday_ardakan🔷
5557.mp3
2.13M
به کویِ میکده هر سالِکی که رَه دانست دری دگر زدن اندیشهٔ تَبَه دانست زمانه افسر رندی نداد جز به کسی که سرفرازیِ عالَم در این کُلَه دانست بر آستانهٔ میخانه هر که یافت رَهی ز فیضِ جامِ مِی اَسرار خانقَه دانست هر آن که رازِ دو عالم ز خطِ ساغَر خواند رُموزِ جامِ جم از نقشِ خاکِ ره دانست ورایِ طاعتِ دیوانگان ز ما مَطَلَب که شیخِ مذهبِ ما عاقلی گُنَه دانست دلم ز نرگسِ ساقی اَمان نخواست به جان چرا که شیوهٔ آن تُرکِ دل سیه دانست ز جورِ کوکبِ طالع ،سَحَرگَهان چشمم چنان گریست که ناهید دید و مَه دانست حدیثِ حافظ و ساغر که می‌زند پنهان چه جایِ محتسب و شَحنه، پادشَه دانست بلندمرتبه شاهی که نُه رِواقِ سِپِهر نمونه‌ای ز خَمِ طاقِ بارگَه دانست خوانش با لمس این👇 هشتگ در کانال 47 به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت @neday_ardakan🔷