eitaa logo
مجله فرهنگی -خبری زردین
3.3هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
11.3هزار ویدیو
61 فایل
کانالی کشکول مانند؛ از مطالب فرهنگی‌؛ اخلاقی؛ اجتماعی؛ سیاسی و اخبار مهم ارتباط با مدیر: @seyedmir1347
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله فرهنگی -خبری زردین
#وقایع_آخرالزمان #قسمت_پانزدهم نبرد هولناک قرقیسیا سفیانی پس از سرکوب مخالفان، به انگیزه ی حمله به
. سفیانی در عراق در روایات از مقاومتِ «حاکمیت عراق» در برابر «سپاه سفیانی» سخنی به میان نیامده، این مطلب می‌تواند به خاطر آشفتگی سرزمین عراق و فقدان حاکمیت مقتدر باشد! البته تنها در یک روایتِ معتبر درگیری گروهی اندک با سپاه سفیانی گزارش شده است. لذا این احتمال وجود دارد که نبرد قرقیسیا میان حاکمیت عراق و سپاه سفیانی باشد. امام باقر علیه السلام فرمودند: مردی از مَوالی اهل کوفه همراه با تعدادی اندک در برابر سفیانی قیام می‌کند و فرمانده لشکر سفیانی، او را میان حیره و کوفه می‌کشد... (غیبه نعمانی، باب۱۴، ح۶۷) → @neday_e_dehestan
مجله فرهنگی -خبری زردین
#سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_پانزدهم ✅اعجاز اشک ايستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه ميکردم. ا
✅بيت المال از ابتداي جواني و از زماني كه خودم را شناختم، به حق الناس و بيت المال بسيار اهميت ميدادم. پدرم خيلي به من توصيه ميكرد كه مراقب بيت المال باش. مبادا خودت را گرفتار كني. از طرفي من پاي منبرها و مسجد بزرگ شدم و مرتب اين مطالب را ميشنيدم. لذا وقتي در سپاه مشغول به كار شدم، سعي ميكردم در ساعاتي كه در محل كار حضور دارم، به كار شخصي مشغول نشوم. اگر در طي روز كار شخصي داشتم و يا تماس تلفني شخصي داشتم، به همان ميزان و كمي بيشتر، اضافه كاري بدون حقوق انجام ميدادم كه مشكلي ايجاد نشود. با خودم ميگفتم: حقوق كمتر ببرم و حلال باشد خيلي بهتر است. از طرفي در محل كار نيز تلاش ميكردم كه كارهاي مراجعين را به دقت و با رضايت انجام دهم. اين موارد را در نامه عملم ميديدم. جوان پشت ميز به من گفت: خدا را شكر كن كه بيت المال برگردن نداري وگرنه بايد رضايت تمام مردم ايران را كسب ميكردي! اتفاقاً در همانجا كساني را ميديدم كه شديداً گرفتار هستند. گرفتار رضايت تمام مردم، گرفتار بيت المال. اين را هم بار ديگر اشاره که بعد زمان و مكان در آنجا وجود نداشت. يعني به راحتي ميتوانستم كساني را كه قبل از من فوت كرده‌اند اند ببينم، يا كساني را كه بعد از من قرار بود بيايند! يا اگر كسي را ميديدم، لازم به صحبت نبود، به راحتي ميفهميدم كه چه مشكلي دارد. يكباره و در يك لحظه ميشد تمام اين موارد را فهميد. من چقدر افرادي را ديدم كه با اختلاس و دزدي از بيت المال به آن طرف آمده بودند و حاال بايد از تمام مردم اين كشور، حتي آنها كه بعدها به دنيا ميآيند، حلاليت ميطلبيدند! اما در يكي از صفحات اين كتاب قطور، يك مطلبي براي من نوشته بود كه خيلي وحشت كردم! يادم افتاد كه يكي از سربازان، در زمان پايان خدمت، چند جلد كتاب خاطرات شهدا به واحد ما آورد و گذاشت روي طاقچه و گفت: اينها اينجا بماندتا سربازهايي كه بعداً ميآيند، در ساعات بيكاري استفاده كنند. كتابهاي خوبي بود. يك سال روي طاقچه بود و سربازهايي كه شيفت شب بودند، يا ساعات بيكاري داشتند استفاده ميكردند. بعد از مدتي، من از آن واحد به مكان ديگري منتقل شدم. همراه با وسايل شخصي كه ميبردم، كتابها را هم بردم. يك ماه از حضور من در آن واحد گذشت، احساس كردم كه اين كتابها استفاده نميشود. شرايط مكان جديد با واحد قبلي فرق داشت و سربازها و پرسنل، كمتر اوقات بيكاري داشتند. لذا كتابها را به همان مكان قبلي منتقل كردم و گفتم: اينجا بماند بهتر استفاده ميشود. جوان پشت ميز اشاره‌ای به اين ماجراي كتابها كرد و گفت: اين كتابها جزو بيت المال و براي آن مكان بود، شما بدون اجازه، آنها را به مكان ديگري بردي، اگر آنها را نگه ميداشتي و به مكان اول نمي آوردي، بايد از تمام پرسنل و سربازاني كه در آينده هم به واحد شما مي آمدند، حلاليت ميطلبيدي! واقعاً ترسيدم. با خودم گفتم: من تازه نيت خير داشتم. من از كتابها استفاده شخصي نكردم. به منزل نبرده بودم، بلكه به واحد ديگري بردم كه بيشتر استفاده شود، خدا به داد كساني برسد كه بيت المال را ملك شخصي خود كرده اند!!! در همان زمان، يكي از دوستان همكارم را ديدم. ايشان از بچه هاي بااخلاص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود. او مبلغي را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخي از اقلام را براي واحد خودشان خريداري كند. اما اين مبلغ را به جاي قرار دادن در كمد اداره، در جيب خودش گذاشت! او روز بعد، در اثر سانحه رانندگي درگذشت. حالا وقتي مرا در آن وادي ديد، به سراغم آمد و گفت: »خانواده فكر كردند كه اين پول براي من است و آن را هزينه كردهاند. تو رو خدا برو و به آنها بگو اين پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اينجا گرفتارم. تو رو خدا براي من كاري بكن.« تازه فهميدم كه چرا برخي بزرگان اينقدر در مورد بيت‌المال حساس هستند. راست ميگويند كه مرگ خبر نميكند. ادامه دارد... @neday_e_dehestan
مجله فرهنگی -خبری زردین
🌸🍃🌸🍃 #زندگینامه_معصومین #قسمت_پانزدهم #امام_حسین_علیه_السلام 💢 امام حسین (ع ) چند ساله بود که پیام
🌸🍃🌸🍃 💢 ازدواج ، همسران و فرزندان امام حسین (ع) همسران امام حسین (ع) پنج نفر می باشند(عماد زاده، زنان پیامبر اسلام ، ص 406 )که اسامی آنها در منابع تاریخی ضبط شده است و همگی دارای اولاد بودند. مرحوم شیخ عباس قمی (ره)، همسر دیگری برای امام حسین (ع) ذکر کرده است که نام او معلوم نیست و صاحب حمل بوده، بعد از شهادت امام حسین (ع) اسیر شده و در نزدیکی حلب طفل خود را سقط کرده است.(قمی، عباس، منتهی الامال ،ج1، ص7 ـ 1 ). شیخ مفید تعداد اولاد آن حضرت را ، شش نفر، چهار پسر و دو دختر دانسته، (مفید، الارشاد ، ج2، ص 491. ) اما بعضی منابع نه فرزند، شش پسر و سه دختر برای حضرت ذکر کرده (امین، سید محسن، ج4، ص 73.) و برخی از منابع مثل ابن شهر آشوب در مناقب و مرحوم اربلی در کشف الغمه، تعداد اولاد آن حضرت را ده نفر، شش پسر و 4 دختر و بعضی حتی بیشتر از ده نفر ذکر کرده اند. با توجه به منابع مذکور، اسامی فرزندان امام حسین عبارتند از : 1. علی بن الحسین، و کنیه او ابو محمد و ملقب به زین العابدین است و مادرش شاه زنان، شهر بانو دختر یزدگرد شاه ایران است. 2. علی بن الحسین الاصغر، معروف به علی اکبر که در کربلا شهید شد و مادرش لیلی، دختر ابو مرّة بن غزوة بن مسعود ثقفیه است. 3. جعفر بن الحسین، مادرش قضاعیه از قبیله قضاعه است. 4. عبد الله بن الحسین، و نام مادرش رباب، دختر امرء القیس است. که همان عبدالله رفیع (شیرخوار) است و به علی اصغر معروف است. 5. سکینه بنت الحسین، مادر او نیز رباب، دختر امرء القیس است. 6. فاطمه، نام مادرش ام اسحاق دختر طلحه بن عبید الله تیمیه است.( بحارالانوار، ج45، ص 329. ) 7. محمد، که در کربلا شهید شد و مادر او رباب، دختر امرء القیس است. (ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص 77. ) 8. زینب، نام مادر او معلوم نیست. ( ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 77. ) 9. رقیه ـ سلام الله علیها ـ مرحوم حائری مادرش را شهربانو دختر یزدگرد سوم ذکر کرده است، (ربانی خلخالی، ص 197) و مطابق بعضی از نقلها ام اسحاق نام داشت. (ربانی خلخالی، ص 199 ) 10. دیگر از زوجات حضرت ابا عبدالله، زنی بوده که نامش معلوم نیست و حامله بوده بعد از شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ اسیر شده و هنگامیکه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را از کوفه به شام می بردند در نزدیکی حلب طفل خود را سقط کرده و اسمش محسن ابن حسین است. (قمی، عباس، ج 2، صص 701 ـ 638 ) و این محل فعلاً در سوریه زیارتگاه است. @neday_e_dehestan