💐لحظاتی با طلایه داران اسلام و ایران 💐
خاطره ای از شهید مهدی باکری
چند روز مانده بود تا عملیات بدر. جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقی ها . توی سنگر کمین ، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده بانی می کردم. دیدم یک #قایق به طرفم می آید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم. جلوتر آمد ، دیدم آقا مهدی است. نمی دانم چه شد ، زدم زیر گریه . از قایق که پیاده شد، دیدم . هیچ چیزی هم راهش نیست، نه #اسلحه ای ، نه غذایی . نه قمقمه ای ؛ فقط یک #دوربین داشت و یک خودکار. از شناسایی می آمد. پرسیدم « چند روز جلو بودی؟» گفت « گمونم چهار – پنج روز.»
🕌مسجد امام رضا علیه السلام
📌قرارگاه فرهنگی نداء الاسلام
🆔
https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71