🎥 نظم جهان بارها و بارها گوش بدین👌🌸🌹 •┈┈••••✾•🌸🌿🌺🌿🌸•✾•••┈┈• ❇️‌ #خلاصه اذکار #مهم (۲) 💠 خنثی کردن سحر و جادو و دعای شر…."یاجبار" (۲۰۶مرتبه) 💠 معرفت به خدا و ائمه اطهار……."یاهادی" (۲۰مرتبه) 💠 بیرون کردن محبت دنیا و جانشین کردن محبت خدا……."یا قاهر" (۳۰۶مرتبه) 💠 برآوردن حوائج و گرفتن حق …….."یافاطر" (۲۹۰مرتبه) 💠 جهت گشایش در ازدواج......."یالطیف" (۱۲۹ مرتبه) 📚#برگرفته از کتاب #نجات بخش ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

✨#نجات از #درماندگی اگر کسی در کاری درمانده باشد که هیچ کسی به فریاد او نرسد و یا در دست ظالمی گرفتار شده باشد، هر روز #99 مرتبه این کلمات را بخواند، خدای مهربان به فریاد او می رسد. : « یا غِیاثی عِندَ کُلِّ شِـدَّةٍ وَ مُجیبي عِندَ کُلِّ دَعـوَةٍ. » 📚( رهنمای گرفتاران، ص 259 ) ✧✾═══✾✰✾═══✾✧

✨#نجات از #درماندگی اگر کسی در کاری درمانده باشد که هیچ کسی به فریاد او نرسد و یا در دست ظالمی گرفتار شده باشد، هر روز #99 مرتبه این کلمات را بخواند، خدای مهربان به فریاد او می رسد. : « یا غِیاثی عِندَ کُلِّ شِـدَّةٍ وَ مُجیبي عِندَ کُلِّ دَعـوَةٍ. » 📚( رهنمای گرفتاران، ص 259 ) ✧✾═══✾✰✾═══✾✧

🔴#اجابت_حاجت_مجرب 🟢و هر کس هر شب ۱۱۱ مرتبه بگوید یا ▫️《عٰالِیُ یٰا ڪٰافِی》▫️ خداوند متعال تمام امور او را کفایت می‌کند. 📚 کشکول سیاح 𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─── 🔴براى #حل : ▫️مشكلات ▫️و ناراحتى ها ▫️به خصوص گرفتارى‌هاى مادى ▫️حاجت‌های سنگین ⭕️▫️#ذکر《 یارَئوفُ يارَحيم 》▫️⭕️ 🟢اين ذكر از #حضرت‌رضا_عليه‌السلام وارد شده و براى حل مشكلات و ناراحتى ها به خصوص گرفتارى هاى مادى مفيد است و اگر كسى با حال توجه به امام هشتم عليه السلام آن را «وِرد» خود قرار دهد خود آن حضرت از او دستگيرى مى فرمايند. ⭕️ #گفتن اين #ذكر براى #افراد خشن نافع است. ⭕️چنانچه اين ذكر 1001 مرتبه در يك جلسه گفته شود #زندگى انسان #سامان مى يابد. ⭕️و نيز گفتن آن، 545 مرتبه براى #وسعت رزق و #برآورده شدن حاجت و #نجات از شرّ اشرار و شدائد مفيد است. ••𖠇𖠇࿐ྀུ༅◎࿇༅़़✺═‎┅───•• 🔴برای #راضی شدن #خانواده برای #ازدواج: (راضی شدن - ازدواج یا هر چیز دیگر ... 🟢روزی 108 بار 𖠇" یا آخر"𖠇 بگید به نیت اینکه خانواده طرف یا خودش #راضی به ازدواج بشه. ⭕️ #ذکر (الصمد) هم زیاد تکرار کنید

#نجات ۱ میبردمش دکتر و بی تاثیر بود خونه ای که توش بودیم مال کسی بود و بهمون گفت که پول نداشته براش انشعاب اب و برق بگیره و من میرفتم تا سر چشمه ی دبه اب میاوردم تا زندگی‌کنیم، شوهرم وقتی عصبی میشد منو دخترمو میزد ی بار گفتم از خواهرت کمک بگیر اون وضعش خوبه که یهو شروع کرد به کتک زدنم میگفت به تو چه که پول داره یا نه تو لیاقتت همین زندگیه، خواهراشم میومدن دیدنش ی دونه سیخ کباب میگرفتن و میدادن بهش مراقب بودن خودش بخوره و ی وقت ما نخوریم تا شوهرم نمیخورد نمیرفتن ی بار بهش گفتم بذار برم سرکار اینجوری نمیشه زندگی کرد که دوباره افتاد به جون و تهمت میزد که میخوای به اسم سرکار بری کارای بد بکنی و با مردای مختلف دوست بشی اینجوری شد که قید سرکار هم زدم اما دلم‌ برای دخترم میسوخت خبری از میوه و خوراکی و غذای خوب نبود همیشه حسرت این چیزا به دلش بود

#نجات ۲ ی روز کم‌اوردم و زنگ زدم به فرمانده پایگاهمون زهرا خانم شروع کردم براش درد دل کردن گفت دخترم اینجوری که نمیشه این نه خودش کار میکنه نه میذاره تو بری باید خودتو دخترتو نجات بدی گفتم من دیگه نمیخوامش و خسته شدم تازگیا حرف زن دوم رو میزنه میگه بذار ی زن پولدار بگیرم تا خرجمون رو بده، زهرا خانم‌ گفت شیرین جان شما فکراتو بکم اگر خواستی جدا بشی به من بگو کمکت می‌کنم غصه خونه اینا هم نخور ولی تا زمانی که زن اون مردی من کاری نمی‌تونم بکنم اینایی که میشناسم و خیر هستن میگن برای اونی‌که نیازمنده به ما بگو اگر‌ بفهمن شوهرت بی مسئولیته و کار نمیکنه کمک نمیکنن منم نمیتونم دروغ بگم بهش گفتم والا منم خسته شدم ولی ولش کنم برم کجا؟ خانواده درست حسابی که ندارم چیکار کنم گفت ببین من دارم بهت میگم چند نفر اینجا هستن که خیلی کمک میکنن اگر‌ تو اونو ترکش کنی من میتونم برات کمک های زیادی جور کنم وگرنه نمیتونم دخترم

#نجات ۳ قطع کردم و نشستم فکر کردم از روزی که یادم میاد شوهرم کار‌ نمیکرد از حقوق مامانش میخورد و میگفت ازش مراقبت میکنم اگر برم سرکار حالش بد بشه تو نتونی جمعش کنی میمیره الانم که کار نمیکنه و میگه افسرده م مشت مشت قرص میخوره، ی روز که رفت دکتر وسایل خودمو دخترم رو برداشتم و رفتیم خونه فرمانده پایگاهمون، توی روستا از طریق فروش ترشی و درست کردن رب و ی سری کارای دیگه خرجی در میاوردم، ترشی و چیزای دیگه درست میکردم و میذاشتم مغازه چند نفر تو مرکز شهر اونا هم برام میفروختن و میدادن بهم با همون پولا پس انداز داشتم و رفتم خونه زهرا خانم ازم استقبال کرد و منو فرستاد ی طبقه دیگه از خونشون که وسایل داشت ولی کسی ساکن نبود گفت برای مهمونه، چند روز اونجا بودیم که گفت پدر و مادرم فوت شدن و ارث خوبی برام گذاشتن ی خونه نقلی دارن با ی حیاط کوچیک خونشون امنه و نزدیک ماست میدمش بهت که اگر کمکی چیزی خواستی به ما‌نزدیکی اجاره هم نمیخوام ازت

#نجات ۴ یکی از خانم ها هم بهت چرخ میده و کار تو خونه کار کن تگخودشم میاد میبره خیلی ازش تشکر کردم شوهرم چندبار با خانواده ش اومد و رفت ولی برنگشتم و با کمک یکی از خانمای بسیجی که وکیل بود طلاق گرفتم دخترمم به جای مهریه م برداشتم شب و روز کار‌ میکردم و پول جمع میکردم‌ برای دخترم چیزی کم نمیذاشتم شوهر سابقم چند بار اومد دنبالش و وقتی دخترم نرفت پیشش دیگه نیومد با درامدم طلا میخریدم برای جفتمون و نگه میداشتم ی روز خانمی که بهم کار میداد گفت کم کم وسایل تولیدی رو بخر خدا بزرگه کمکت میکنه ی جا رو اجاره کنی و تولیدی بزنی منم کمکت میکنم از شرکتا کار بیاری، طلاها رو فروختم و پس اندازمم گذاشتم روش ی تولیدی کوچیک زدم درامدش زیاد نبود ولی از چیزی که به تنهایی در میاوردم بیشتر بود با تلاش زیاد و کمک خدا تونستم تولیدی رو نگه دارم دخترمم بزرگتر شده بود

#نجات ۵ میرفتم از شرکت کار میاوردم و میبردم تحویل میدادم ی روز ی مرد اتو کشیده و مرتب تو شرکت دیدم بهم گفت شما ی خانم مجردی با دخترت تولیدی داری ؟ جدی بهش گفتم به شما چه؟ اونم خندید بعد ها فهمیدم یکی از سرمایه گذارای شرکته و بعدم به واسطه یکی از بچه های شرکت ازم خواستگاری کرد وقتی فهمیدم اونم ی دختر داره و همسرش فوت شده جواب مثبت دادم با هم ازدواج کردیم و الان ی پسر هم داریم خیلی خوشبختم شوهرم بین بچه ها فرق نمیذاره و همیشه میگه اون به تو چه ای که گفتی باعث شد واقعا عاشقت بشم و مصمم بشم که تورو داشته باشم همیشه بابت ایستادگی‌ که کردم و تلاشم‌ تحسینم میکنه شوهر سابقمم ی شب که تو پارک خوابیده بود چند نفر خفتش میکنن و بخاطر ضربات چاقویی که بهش میزنن فوت میکنه خدابیامرزتش

#نجات ۵ میرفتم از شرکت کار میاوردم و میبردم تحویل میدادم ی روز ی مرد اتو کشیده و مرتب تو شرکت دیدم بهم گفت شما ی خانم مجردی با دخترت تولیدی داری ؟ جدی بهش گفتم به شما چه؟ اونم خندید بعد ها فهمیدم یکی از سرمایه گذارای شرکته و بعدم به واسطه یکی از بچه های شرکت ازم خواستگاری کرد وقتی فهمیدم اونم ی دختر داره و همسرش فوت شده جواب مثبت دادم با هم ازدواج کردیم و الان ی پسر هم داریم خیلی خوشبختم شوهرم بین بچه ها فرق نمیذاره و همیشه میگه اون به تو چه ای که گفتی باعث شد واقعا عاشقت بشم و مصمم بشم که تورو داشته باشم همیشه بابت ایستادگی‌ که کردم و تلاشم‌ تحسینم میکنه شوهر سابقمم ی شب که تو پارک خوابیده بود چند نفر خفتش میکنن و بخاطر ضربات چاقویی که بهش میزنن فوت میکنه خدابیامرزتش

#نجات ۱ من شکوفه م ی دختر شر و شیطون از ی خانواده پر جمعیت از همون بچگی یادمه که بابام و عموم اختلاف داشتن درست هفده ساله بودم که گفتن باید زن پسر عموم بشم تا اختلافات رو همه بذارن کنار و با هم‌ خوب بشن هیچ علاقه ای به هادی نداشتم که هیج بر عکس ازش متنفر هم بودم اما مخالفت های من تو تصمیم بابام و عموم تاثیری نداشت مجبورم کردن بشینم‌ سر سفره عقد، به زور شدم زن عقدی هادی اون حس بدی بهم نداشت بر عکس تلاش میکرد که نظرمو جلب کنه اما من خوشم نمیومد ازش، با اصرار زیاد تونستم رضایت هادی رو بگیرم و توی مدرسه بزرگسالان درسم رو ادامه دادم و نوبت کنکور رسید بابام مخالف دانشگاه رفتن من بود هادی م دید که من دوست دارم برم و برای جلب نظر منم که شده اجازه داد برم دانشگاه خیلی خوشحال بودم تابستون بود ادامه دارد کپی‌حرام

#نجات ۲ که هادی اومد و گفت رشته تربیت معلم قبول شدی دلم‌میخواست حقوق بخونم‌ اما تربیت معلم هم بد نبود دانشگاه رفتن من شروع شد تا اونجایی که میتونستم درس میخوندم تا شاگرد اول دانشگاه بشم رابطه م با هادی هم خیلی خوب شده بود و تقریبا زندگیمون قشنگ شده بود با من خیلی همکاری میکرد و وقتی میدید درس دارم نمیذاشت فشار کارای خونه روی دوشم بیافته میگفت بشین درس بخون تا نمراتت خوب بشه وقتی حمایتش رو میدیدم بیشتر به دلم مینشست یک روز از دانشگاه به خونه برگشتم با دیدن هادی وسایلی که کنار دستش بود و وسط هال درازکشیده بود شوکه شدم با گوشیم سریع عکس از وسایل انداختم که نتونه منکر بشه و بزنه زیرش، باعصبانیت هادی رو صدا زدم از خواب پرید تازه ناراحت و عصبی بود که چرا بیدارش کردم و گفت چه خبرته صدات روانداختی رو سرت داد و بیداد میکنی نمیذاری ی چرت بخوابم ادم نیستی ادامه دارد کپی حرام

#نجات ۳ اخم کردم به مواد و چراغی که جلوی دستش بود اشاره کردم وگفتم اینا چیه جواب منو بده بعد بخواب هادی که متوجه شد چه گندی زده صداش روپایین اورد ومن من کرد و گفت اینا مال من نیست برای رفیقمه اومده بود اینجا سربزنه من خوابم‌ رفته اینا رو جمع نکرده رفته، ازدروغ گفتنش اعصابم بهم ریخت و گفتم رفیقت بی جاکرده اومده توی خونه من نشسته مواد مصرف کرده فردام میریم آزمایش مشخص میشه تو هم با رفیقت مصرف کردی یانه اصلا شاید اون‌ مهمون این بساط بوده هادی از حرفام عصبانی شد قندون جلوی دستش رو برداشت به سمتم پرت کردو گفت توغلط میکنی برای من تعیین وتکلیف میکنی یه کلمه دیگه م حرف بزنه گردنت رومیشکنم اصلا به تو چه کشیدم یا نه خرجتو میدم بگیر بخور صدات در نیاد از رفتارای هادی وحشت کردم فوری به خونه پدرم رفتم هرچیزی که دیده بودم رو برای پدرم تعریف کردم پدرم بعد از شنیدن حرفام خیلی خونسرد گفت اتفاق خاصی نیفتاده اعتیاد سنتی که بد نیست اگرم اعتیاد داشته باشه میبریمش کمپ ترک اعتیاد اصلا این‌رفتارها نیاز نیست داری بزرگش میکنی ادامه دارد کپی حرام

#نجات ۴ باجوابی که پدرم بهم داد دهنم باز موند با اصرارعمو به خونه برگشتم اما چشم دیدن هادی رو نداشتم چندماه گذشت و فهمیدم باردارم به مادرم گفتم برعکس من خوشحال شد بهم تبریک گفت، گفتم مادر من زندگیم روهوااست این بچه بخواد به دنیا بیاد بدبخت میشه، مادرم وسط حرفم پرید وگفت نه چرا بدبخت بشه؟ اتفاقا باعث گرمی ومحکم شدن پایه زندگیتون میشه، گفتم مادرمن چه زندگی؟ خودت که وضع خونه ما رومیدونی امروز میخوام برم دکتر سقطش کنم؛ مامانم داد زد و گفت چی میگی تو؟ تو بی جا میکنی همین امشب به پدرت میگم ببینم جرات داری همچین فکری برای بچه ت بکنی ،از گفتن حرفم به مامانم پشیمون شدم کلافه خداحافظی کردم گوشی روقطع کردم شش ماه گذشت و دیگه شکمم حسابی بزرگ‌ شده بود دکتر گفته بود پسره هرروز با دعوا داد و بیداد وقهر گذشت ادامه دارد کپی حرام

#نجات ۵ بعد از هرقهر با میانجی گری پدر وعمو دوباره به خونه برمیگشتم یک هفته مونده به هفت ماهگیم بعد از دعوا همین که هادی ازخونه بیرون رفت باحال بد وسایلم روجمع کردم رفتم خونه دوستم نجمه، پدر ومادر نجمه بادیدن حالم سریع به نزدیک ترین درمانگاه بردنم درد زیادی توی دلم وپهلوم بود به خودم میپیچیدم بعد از معاینه دکتر بهم‌گفت بچه سقط شده خیلی ناراحت شدم اما با کمک خانواده نجمه موفق شدم طلاق بگیرم با مدارک اعتیاد و کتک هایی که خوردم تونستم طلاق توافقی بگیرم و هادی هم هیچ اثری ازش نبود پدر نجمه ازم خواست باهاشون زندگی‌ کنم توی ی تولیدی مشغول به کار شدم و همزمان درسمم‌ میخوندم تا اینکه پدر نجمه گفت که صاحب تولیدی منو خواستگاری کرده بهم اصرار کرد که بابام رو در جریان بذاره و منم قبول کردم ادامه دارد کپی حرام