#پاسدار_حریم_عشق
✅ميرزا محمد حسين بن ميرزا محمد قاضى طباطبايى تبريزى1⃣
✍عارف بزرگوارى است كه 29 ذى الحجه سال 1321، در شادآباد تبريز ديده به جهان گشود و سال 1344 به نجف اشرف مشرف گرديد. در فقه و اصول و لواحق آنها از آية اللَّه حاجى ميرزا حسين نايينى غروى و حضرت آية اللَّه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى و در اخلاق و معقولات خدمت آقا سيد حسين بادكوبه اى و مقدارى خدمت آقا ميرزا احمد آشتيانى مقيم تهران و در رياضيات خدمت آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى رياضى و در تزكيه نفس خدمت حاج ميرزا على آقا قاضى شاگردى نمود.
سال 1352 به زيارت بيت اللَّه مشرف شد و سال 1354 به شهر تبريز مراجعت نمود و در قريه شاد آباد علاوه بر كارهاى زراعى و غيره، به تحقيقات علمى اشتغال داشت.
📘پاسداران حریم عشق ج8 ص ۳۹
https://eitaa.com/Nedaysaadat
#پاسدار_حریم_عشق
✅ميرزا محمد حسين بن ميرزا محمد قاضى طباطبايى تبريزى2⃣
سال 1325 ش. پس از تفأل به قرآن شريف و ملاحظه ى آيه: هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً به دارالايمان قم مشرف گرديد تا اين كه روز 18 محرم الحرام سال 1402 سه ساعت به ظهر مانده، روح مباركش به سراى ابدى پرواز نمود. ايشان خود مى فرمايد: وقتى به قم آمدم و به برنامه هاى حوزه نگاه كردم كمبودهايى را يافتم، وظيفه خويش را در رفع آنها دانستم. مهمترين آن كمبودها را تفسير و مباحث عقلى دانستم با آن كه تفسير گفتن در آن روز، نشانه كمى معلومات به حساب مى آمد ولى خود را در پيشگاه الهى معذور نمى دانستم و آن را ادامه دادم.
📘پاسداران حریم عشق ج8 ص 40
https://eitaa.com/Nedaysaadat
#پاسدار_حریم_عشق
✅ميرزا محمد حسين بن ميرزا محمد قاضى طباطبايى تبريزى 3⃣
◀️ايامى كه در نجف بودم و در منزل اجاره اى به سر مى بردم و هنوز در جلسه درسى شركت نكرده بودم، شنيدم درب خانه را مى زنند، درب را باز كردم، ديدم يكى از علماى بزرگ است، سلام فرمود و داخل منزل شد و در اتاق نشست و خير مقدم فرمود، چهره اى جذاب و نورانى داشت. با من انس گرفت و به گفتگو پرداخت و در ضمن از ترجيعات هاتف اصفهانى، قسمت اول آن را خواند كه مى گويد:
اى فداى تو هم دل و جان
اى نثار رهت همين و همان
سپس فرمود: كسى كه به قصد تحصيل به نجف مى آيد خوب است علاوه بر تحصيل، به فكر تهذيب و تكميل نفس خويش نيز باشد و از نفس خود غافل نماند و پس از آن برخواست و برفت و مرا شيفته خود و گفتارش نمود و برنامه خود را دانستم و تا در نجف بودم، از محضر وى-.. رحمه اللَّه- استفاده مى نمودم و آن بزرگمرد، حاج ميرزا على آقا قاضى بود.
پاسداران حريم عشق، ج8، ص: 41
https://eitaa.com/Nedaysaadat
#پاسدار_حریم_عشق
✅ميرزا محمد حسين بن ميرزا محمد قاضى طباطبايى تبريزى 4⃣
◀️ مدتها بود رابطه ممكن و واجب براى من حل نشده بود با آن كه مى دانستم واجب الوجود، واجب الوجود و ممكن الوجود، ممكن الوجود است ولى اين رابطه مبهم مانده بود، به غزلى از ديوان خواجه حافظ برخورد نمودم، مطلب برايم روشن شد و مطلع آن غزل اين است: پيش از اينت بيش از اين غمخوارى عشّاق بود
دانستم كه به هر حال ممكن، سراپا نيازمند است و وابسته به حق سبحانه و اشتياق او به بندگانش.
📘پاسداران حريم عشق، ج8، ص: 41
https://eitaa.com/Nedaysaadat
🔹 #پاسدار_حریم_عشق
✅ ابوالخير، رابعه عدّويه بنت اسماعيل عدّويه
👈خانمى با كمال از اهل معرفت است كه صاحب زهد و عبادت و حزن و گريه و كرامات بود.
🔸مالك دينار نزد وى رفت، ديد وى كوزه ى شكسته در دست دارد و با آن وضو مى سازد و بورياى كهنه و خشتى كه سر بر آن مى نهاد.
🔸مالك مى گويد: دلم به حال وى سوخت و به درد آمد،
🔸گفتم: رابعه! مرا دوستان توانگر است، اجازه بده براى تو از ايشان چيزى خواهم
🔸گفت: مگر روزى دهنده ى من و ايشان يكى نيست؟ گفتم: چرا؟ گفت:
🔸خداوند روزى درويشان را فراموش كرد بسبب فقرشان، و توانگران را ياد مى كند براى توانگريشان؟
🔸گفتم: خير، گفت: چون حال من مى داند، چه حاجت كه يادش دهم.
🔸او چنين مى خواهد، ما نيز چنان خواهيم كه او خواهد.
📚پاسداران حریم عشق (تالیف آیة الله سعادت پرور زه)🌱
https://eitaa.com/nedaysaadat