4_5915982975366856959.pdf
25.66M
⚫️🔶حکمت نامه امام حسین علیه السلام جلد اول
✍ نویسندگان: آیت الله محمد محمدی ری شهری ، سید محمود طباطبایی نژاد و سید روح الله طبایی
✍ترجمه : عبد الهادی مسعودی
#معرفی_کتاب
@nedayevahy
‼️احکام واجبات ذکرِ نماز
🔷 اذکار نماز را باید طوری بخواند که تلفظ به آن محسوب شود، و نشانهی آن این است که بتواند خودش آنچه را میخواند و بر زبان جاری میکند - اگر دچار سنگینی گوش یا سر و صدای محیط نیست - بشنود.
🔷 واجب است همهی ذکرهای واجب نماز به طور عربی صحیح قرائت شود، و اگر نمازگزار کیفیت صحیح تلفظ کلمات عربی را نمیداند واجب است یاد بگیرد، و اگر قادر به یادگیری نیست معذور است
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
🆔 @nedayevahy
❤️❤️
وقتی مردی با پیشنهادهای همسرش مخالفت میکند، زن احساس میکند که شوهرش نسبت به او بیتوجه شده است و به نیازهایش اعتنا نمی کند.
در این مواقع اگر زن توجه داشته باشد که مردها از مریخ آمدهاند، میتواند بهدرستی مقاومت شوهرش را درک کند. و با ارائه اطلاعات دوباره درخواست می کند.
❤️❤️
📚 بخشی از #کتاب "مردان مریخی، زنان ونوسی"
◾️◽️◾️◽️◾️
@nedayevahy
✨ هر دو بدانیم
⛔️ تندخویی ممنوع
🌹 اولین چیزی که محبت را از خونه میبره و شیشه محبت را بین زن و شوهر میشکنه تندخوئی هست
اگر زن در مقابل شوهرش زبون دراز باشه، پرخاشگری کنه همون جملهای اولی که میگه به احساس شوهرش لطمه میزنه.
اگر مردی تندخو شد، فریاد زد و #زخم_زبان زد و به همسرش گفت ببین زن همسایه چه زن خوبیه، تو هم هستی
این یعنی مردی زنی را به رخ زن خودش میکشه اینجاست که بدترین ضربه را به روح لطیف خانومش میزنه. چون این جمله به اندازهای کوبندگی داره که همون لحظه اول عشق را به نفرت تبدیل میکنه.
باید مواظب رفتارها بود که خدای نکرده شیشه محبت بین زن و شوهر شکسته نشه و عشق و علاقه رشد پیدا کنه.
▫️▪️▫️▪️▫️
@nedayevahy
👈حکم الفاظی مثل کلب الحسین ، کلب الرقیه و ...در عزاداری سیدالشهداء
➖➖➖
💻 @nedayevahy
آیا سیاه پوش کردن مسجد و پوشیدن لباس مشکی در مراسم عزاداری کراهت دارد؟
➖➖➖
💻 @nedayevahy
🍀🍀🍀
⁉️📝اینجانب دچار وسواس می باشم درباره شستن لباس هایی که لکه خون یا ادرار بچه در آن باشد آیا با شستن در ماشین لباسشوئی اتوماتیک پاک میشود یانه؟
📚شستن لباس در ماشین لباسشوئی که متصل به آب لوله کشی شهر است لباس نجس را پاک می کند و اگر جرم خون برود رنگ آن ضرر ندارد.
•┈┈••✾❀✿🖤✿❀✾••┈┈•
🕊@nedayevahy
4_87035338999988533.mp3
4.31M
⚫️🔶زیارت عاشورا فرهمند
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائك ...
#صوت
@nedayevahy
جلسه اول . دوم محرم. حسن ظن.aac
16.65M
🔘جلسه اول(حسن ظن به مردم)
🔘حجت الاسلام دکتر ناصر علیخانی
#سوءظن
▪️▪️▪️▪️▪️
@nedayevahy
🇮🇷دستور عجیب سرتیپ عراقی برای یک شهید🌷
راوی: حسن یوسفی
🔸«یک بار یکی از بچهها آمد و به ما گفت که ان شاءالله ما تا ۴۵ روز دیگر میرویم ایران. در حالیکه آن موقع هنوز هیچ خبری از اعلام آزادی اسرای ایرانی نشده بود. بچهها سر به سرش گذاشتند و شوخی کردند. این برادر رزمنده یک آدم مؤمنی بود که ما قبولش داشتیم.
به او گفتیم حالا گیریم آزاد هم شدیم. اگر برویم ایران، تو میخواهی رسیدی خانهات، چه کار بکنی؟ گفت:«من با شما نمیآیم. چون قبل از آزادی میمیرم. شما در این اردوگاه برای من چهل روز عزاداری میکنید. جنازهام را دور اردوگاه تشییع میکنید.» بچهها در جوابش گفتند: «همه حرفهایت را که باور کنیم، این یکی را که چهل روز برایت عزاداری برپا باشد را باور نمیکنیم. تشییع جنازه را که نمیگذارند انجام دهیم. ضمناً این بعثیها برای آقا امام حسین(ع) که در کشور خودشان دفن است نمیگذارند عزاداری کنیم، چطور میخواهند بگذارند برای تو عزاداری کنیم؟»
🌷سه چهار روز بعد ایشان از دنیا رفت...در همان روزی که دوستمان از دنیا رفت، یک سرتیپ عراقی مسئول کل اردوگاهها که معمولاً ۶ ماه یکبار توی اردوگاهها سرکشی میکرد و بسیار هم مغرور بود، آمد. یک سربازی به او گزارش کرد که امروز یک نفر مرده. نمیدانم چطور شد که آن ژنرال عراقی گفت: برویم ببینیمش. همه تعجب کردند چون چنین مقامی هیچ وقت برای دیدن جنازهی اسیر اقدام نمیکرد. ملحفه را خودش از روی پیکر شهید کنار زد. ما خودمان هم منظرهای که دیدیم را باور نکردیم. چهره شهید خیلی حالت عجیبی پیدا کرده بود. انگار آنجا را با چیزی روشن کرده بودند. چهره سفید و نورانی و براق. هر کسی که آنجا چهره شهید را دید اصلاً انگار از این رو به آن رو شد. تا مدتی حالت چهرهاش را فراموش نمیکردیم.
🌷همان موقع که همگی چهره دوست شهیدمان را دیدیم، آن سرتیپ عراقی یک سیلی محکم زد توی گوش سربازش که کنار ایستاده بود و گفت:«لا بالموت...هذا شهید... والله الاعظم هذا شهید...» دیگر باورش شده بود که این شهید است و از آنجا آن بعثی هم زیر و رو شده بود. گفت:
« برای این شهید باید چهل و پنج روز عزاداری کنید و دستور میدهم بدنش را دور تا دور اردوگاه سه بار تشییع کنید.» او که اینها را میگفت بچه ها گریه میکردند. اتفاق عجیبی بود. بعد یکی از ایرانیها رفت و گفت ما چهل و پنج روز نمیتوانیم عزاداری کنیم. افسر بعثی گفت: چرا؟ جواب دادند: چون ما چهل روز دیگر میرویم. گفت: شما از کجا این حرف را میزنید؟ جواب داد: خود این شهید قبل از شهادتش گفته. افسر بعثی گفت:
«اگر او گفته پس درست است.»
🔶🔸سر چهل روز دیدیم درها باز شد و صلیب سرخی ها آمدند داخل و گفتند که دیگر باید به ایران بازگردید.🔸🔶
📖 #کتاب سیری در زمان - جلد سوم - صفحه ۵۴۵ الی ۵۴۶
🖊تحقیق وپژوهش:استاد مهدی امینی
@nedayevahy