✳️ امام حسين(ع) شهيد فراموشكاری مردم
📝 شهید مطهری:
🔻 مهمترين علت شهادت #امام_حسين(ع) يا مهمترين علت گرويدن مردم به امويان، #جهالت مردم بود. مقصود از جهالت اين نبود كه چون مردم #بیسواد بودند، مرتكب چنين عملی شدند و اگر تحصيلكرده میبودند نمیكردند؛ نه! در اصطلاح دين، جهالت بيشتر در مقابل #عقل گفته میشود و مقصود آن تنبّه عقلی است كه مردم بايد داشته باشند، و اين چندان ربطی به سواد و بیسوادی ندارد.
‼️ به عبارت ديگر امام حسين(ع) شهيد #فراموشكاری مردم شد، زيرا اگر در تاريخ ۵۰، ۶۰ ساله خود فكر میكردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرتگيری در آنها میبود و به تعبير سيدالشهداء(ع) كه فرمود: «ارجعوا الي عقولكم» اگر به عقل و تجربه ۵۰، ۶۰ساله خود رجوع میكردند و جنايتهای ابوسفيان و معاويه و زياد در كوفه و خاندان اموی را فراموش نمیكردند و گول ظاهر فعلی معاويه را -كه دمزدن از دين بهخاطر منافع شخصی است- نمیخوردند و عميق فكر میكردند، و حساب میكردند آيا حسين(ع) برای دين و دنيای آنها بهتر بود يا يزيد و معاويه و عبيدالله، هرگز چنين جنايتی واقع نمیشد. پس درحقيقت علت عمده اينكه مردمی نسبتا معتقد به اسلام اينطور با خاندان پيغمبر رفتار كردند، فقط و فقط فراموشكاری و گول ظاهر خوردن آنها بود، يعنی نتوانستند پشت پرده نفاق را ببينند. #ظواهر شعائر اسلامی را محفوظ میديدند و توجه به #اصول و معانی ازبينرفته نداشتند.
📚 حماسه_حسينی، ج ۲، صص ۳۳-۳۲
#ثامن
✅بصیرت _ کانال معاونت سیاسی سپاه
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹 استاد شهیــد مطهــری:
🔹 یک وقت میگوییم علــــی(ع) را "که" کُشت و یک وقت میگوییم "چه" کُشت؟
اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!!
البته عبد الرحمن ابن ملجم
و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت؟
باید بگوییم: جمود، خشک مغزی و خشکه مقدسی!
🔹 همینهایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت میکردند، واقعاً خیلی تأثرآور است ؛ علی به جهالت و نادانی اینها ترحم میکرد، تا آخر هم حقوق اینها را از بیت المال میداد.
🔹 ابن ابی الحدید میگوید، اگر میخواهید بفهمید که #جمــود و #جهــالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: ما میخواهیم خدا را #عبادت بکنیم و چون میخواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم....
📚اسلام و نیازهای زمان، ج ۱، ص ۷۷
داستان #یکی_مثل_همه