4_887331829512667176.mp3
1.54M
♻️ #دعای_روز_چهـاردهـم_ماه_مبارک #رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_872278501716131893.mp3
7.01M
💠ختم روزانه کلام الله مجید
#جزء_پازدهم_قرآن
💠با تلاوت استاد صدیق منشاوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
جز15.mp3
4.47M
🔺 #تحدیر (تند خوانی) قرآن کریم
#جزء_پانزدهم
مدت زمان: ۳۴ دقیقه
حجم: ۴.۲ مگابایت
اللهم العجل لولیک الفرج الساعـه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_872278501716131894.mp3
7.31M
💠ختم روزانه کلام الله مجید
#جزء_پازدهم_ترجمه_فارسی
💠با تلاوت استاد صدیق منشاوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌟⚡️🌟⚡️🌟⚡️🌟⚡️🌟⚡️🌟⚡️
@zohoreshgh
❣﷽❣
#لطفادقتکنید*
*اگر در حال ختم قران هستید*
*به*
🌿# *جزء15 که رسیدید*
🌿👈 # *ایه19سورهکهف*
🌿 *کلمه*👈 # *ولیتلطف*
📖 # *میزانقران است*
و
# *جایاستجابتدعا*
*یعنی در این جا قران به دوکف مساوی تقسیم می شود قران را قطع کنید وشروع به دعا کنید و*
🌹 *اولین دعا برای فرج*🌹 *باشد*
*درقران های قدیمی خطی; یا درشت نوشته می شد یا قرمز تا مردم جای استجابت را گم نکنند*.
توضیحمختصر: *عبارت *وَلْیَتَلَطَّفْ*
*وسط قرآن کریم قرار دارد که به معنای*
*مداراوهوشیاریهمراهبامهربانی*
*استو این خودلطفی است که کلمه ی وسط قرآن را لطف وتلطف و مهربانی تشکیل داده است*.
*برایدیگرعزیزانهمبفرستید*.
*ازالان یادآوری کنید تا به جزء ۱۵برسید*.
*برنامه سمت خدا آقای فرحزاد خیلی تاکید به انجام این عمل کردن*
*گفتن عملی کم ولی خیلی پر سود*
*التماسدعای فرج*
*دوستان عزیز منم از دعاهاتون بی نصیب نگذارید* 🤲🤲
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌟⚡️🌟⚡️🌟⚡️🌟⚡️🌟⚡️🌟
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨
@zohoreshgh
❣﷽❣
#نماز_شبهای_ماه_رمضان
5️⃣1️⃣ #نماز_شب_پانزدهم_ماه_مبارک #رمضان
شب 15 بدلیل ایام البیض بودن 2 جور نماز دارد:
1️⃣چهار رکعت ( دو تا دو رکعتی) ، در دو رکعت اول بعد از حمد صد مرتبه توحید و در دو رکعت دوم بعد از حمد پنجاه مرتبه توحید.
ثواب:حضرت علی (ع) فرمود: هر کس بخواند، عطا کرده می شود به او چیزی را که نمی داند او را مگر خدا.
2️⃣ از لیالی بیض است: شش رکعت در
هر رکعت بعد از حمد یس و مُلک وتوحید.
✅ خواندن دعاى مجیر
✅و غسل توصیه شده است.
🌓 #نماز_هرشب_ماه_مبارک
#رمضان
مستحب است در هر شب ماه رمضان دو رکعت نماز در هر رکعت حمد و توحید سه مرتبه و چون سلام داد بگوید:
سُبْحَانَ مَنْ هُوَ حَفِیظٌ لا یَغْفُلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ رَحِیمٌ لا یَعْجَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا یَسْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لا یَلْهُو پس بگوید تسبیحات اربع را هفت مرتبه پس بگوید
سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ یَا عَظِیمُ اغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ
پس ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او علیهم السلام کسى که این دو رکعت نماز را بجا آورد بیامرزد حق تعالى از براى او هفتاد هزار گناه
#التماس_دعای_فرج✋😍
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨
•💚•
•تو ای خلاصۀ باران بیامان حضور•
•تو ای چکیدۀ هفت آسمان خوش آمدهای•
•نسیم خوشخبری آمد از مناره، چه خوب!•
•وزید عطر تو بین اذان، خوش آمدهای•
🎊 #ولادت_امام_حسن (ع) #تبریک و #تهنیت باد🎊
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸ڪریم اهل بیت
گرچه در دنیا فراوان مے شود پیدا ڪریم
نیست مانند حسن اما در این دنیا ڪریم
سائلیم و چشم بر دست سخاوتمند او
غافل از این ڪه مے آید در پے ماها ڪریم
این چنین امروز اگر روزے ما را مے دهد
بے گمان از ما شفاعت مے ڪند فردا ڪریم
روزے همسایه ها چندین برابر مے شود
تا ڪه بین ڪوچه ے ما مے گذارد پا ڪریم
یک نفر مے گفت : انسان ها حریص ذاتے اند
گفتم : آرے اے رفیق!الّا ڪریم الّا ڪریم
من ڪرامات حسن را دوست دارم گرچه ڪه
ڪلهم هستند سادات بنے الزهرا ڪریم
از ڪرامت هاے او ضرب المثل ها ساختند
سخت آسان است مشڪل هاے دنیا با ڪریم
مجتبے خرسندی
🎊 #ولادت_امام_حسن (ع) #تبریک و #تهنیت باد🎊
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
نماز هدیه به امام جواد ع در روز چهارشنبه
برای بر آورده شدن حاجت
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#نماز_روز_چهارشنبہ
✍ هرڪس این نماز را روز
چهارشنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد
۴ رکعتست
در هر رکعت بعد از حمد
یک توحید و یک قدر💫
📚 مفاتیح الجنان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یـادت_بـاشـد♥️ ✍ #فصل_دوم (#عــقــد) #قسمت13 موقع بیرون آمدن، حمید برگه آزمایشگاه را به من
✨﷽✨
#یـادت_بـاشـد♥️
✍ #فصل_دوم (#عــقــد)
#قسمت14
نزدیکیهای غروب همان روز حمید دنبالم آمد تا با هم به مطب دکتر برویم. یکی دو نفر بیشتر منتظر نوبت دکتر نبودند. پول ویزیت دکتر را که پرداخت کرد، روی صندلی کنار من نشست. از تکان دادنهای مداوم پایش متوجه استرسش میشدم. چند دقیقهای منتظر ماندیم. وقتی نوبتمان شد، داخل اتاق رفتیم.
خانم دکتر نتیجه آزمایش را با دقت نگاه کرد. بررسیهایش چند دقیقهای طول کشید. بعد همان طور که عینکش را از روی چشم برمیداشت، لبخندی زد و گفت:
_ باید مژدگونی بدین! تبریک میگم، هیچ مشکلی نیست. شما میتونید ازدواج کنید.
تا دکتر این را گفت، حمید چشمهایش را بست و نفس راحتی کشید. خیالش راحت شد. تنها دلیلی که میتوانست مانع این وصلت بشود جواب آزمایش ژنتیک بود که آن هم شکرخدا به خیر گذشت.
حمید گفت:
_ ممنون خانم دکتر. البته همون جا توی آزمایشگاه فرزانه خانم نتیجه رو فهمیدن، ولی گفتیم بیاریم پیش شما خیالمون راحت بشه.
خانم دکتر گفت:
_ خب فرزانه جان تا یه مدت دیگه همکار ما میشه، باید هم سر در بیاره از این چیزها. امیدوارم خوشبخت بشید و زندگی خوبی داشته باشید.
حمید در پوستش نمیگنجید، ولی کنار خانم دکتر نمیتوانست احساسش را ابراز کند. از خوشحالی چندین بار از خانم دکتر تشکر کرد و با لبی خندان از مطب بیرون آمدیم.
چشمهای حمید عجیب میخندید، به من گفت:
_ خداروشکر، دیگه تموم شد، راحت شدیم.
چند لحظهای ایستادم و به حمید گفتم:
_ نه، هنوز تموم نشده! فکر کنم یه آزمایش دیگه هم باید بدیم. کلاس ضمن عقد هم باید بریم. برای عقد لازمه.
حمید که سر از پا نمیشناخت گفت:
_ نه بابا، لازم نیست! همین جواب آزمایش رو بدیم کافیه. زودتر بریم که باید شیرینی بگیریم و به خانوادهها این خبر خوش رو بدیم. حتما اونها هم از شنیدنش خوشحال میشن.
شانههایم را بالا انداختم و گفتم:
_ نمیدونم، شاید هم من اشتباه میکنم و شما اطلاعاتتون دقیقتره!
قدیمها که کوچک بودم، یکسره خانه عمه بودم و با دختر عمهها بازی میکردم. بعد که بزرگتر شدم و به سن تکلیف رسیدم، خجالت میکشیدم و کمتر میرفتم. حمید هم خیلی کم به خانه ما میآمد. از وقتی که بحث وصلت ما جدی شد، رفت و آمدها بیشتر شده بود. آن روز هم قرار بود حمید با پدر و مادرش برای صحبتهای نهایی به خانه ما بیایند.
مشغول شستن میوهها بودم که پدرم به آشپزخانه آمد و پرسید:
_ دخترم، اگه بحث مهریه شد، چی بگیم؟ نظرت چیه؟
روی اینکه سرم را بلند کنم و با پدرم مفصل درباره این چیزها صحبت کنم، نداشتم.
گفتم:
_ هر چی شما صلاح بدونید بابا.
پدرم خندید و گفت:
_ مهریه حق خودته، ما هیچ نظری نداریم. دختر باید تعیین کننده مهریه باشه.
کمی مکث کردم و گفتم:
_ پونصد تا چطوره؟ شما که خودتون میدونید مهریه فامیلای مامان همه بالای پونصد سکهاس.
پدرم یک نارنگی برداشت و گفت:
_ هر چی نظر تو باشه، ولی به نظرم زیاده.
میوهها را داخل سبد ریختم و مشغول خشک کردن آنها شدم، گفتم:
_ پس میگیم سیصدتا، ولی دیگه چونه نزنن!
پدرم خندید و گفت:
_ مهریه رو کی داده، کی گرفته!
جلوی خندهام را به زور گرفتم. نگاههای پدرم نگاه غریبی بود، انگار باورش نمیشد با فرزانه کوچکی که همیشه بهانه آغوش پدرش را میگرفت و دوست داشت ساعتها با او هم بازی شود، صحبت از مهریه و عروسی میکند.
#ادامهدارد...
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝