📎سنجاق کرده اند..
⇦حیا را
عفت را
مهربانی را
عشق را
صفا را
ایمان را
⇦و یک عالم چیز دیگر را
✔به چادرت...
برای همین است..
که این چنین سنگین و با وقار هستی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#نماز_روز_دوشنبہ
✍هر کس نمــاز دوشنبه را
بخواند ثواب ۱۰ حج و ۱۰ عمره
برایش نوشته شود
دو رکعت ؛
در هر رکعت بعد از حمد
یک آیةالکرسی ، توحید ، فلق و ناس
بعد از سلام ۱۰ استغفار🌸🍃
#ذکر_درمانے
#توانگر_شدن
#ویژه
🌸✨هر کس در روز دوشنبه
دو رکعت نمازحاجت بگذارد
و پس از نماز در سجده هفتاد
مرتبه《 #الـوهاب》بگوید
تـوانگـر شـود✨
📚 صحیفه مهدیه ۱۴۰
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤️ ✍#فصلسوم( #نامزدے) #قسمت37 دوران شیرین نامزدی ما به روزهای سرد پاییز وزمستان خ
✨﷽✨
#یادت_باشد❤️
✍#فصلسوم( #نامزدے)
#قسمت38
روی صندلی نشستم وگفتم: پس تو تا حواست به کوکوها هست من مرغ هارو پاک کنم.
توهم نگاه کن یادبگیرازاین به بعد خونه خودمون رفتیم توی پاک کردن مرغ ها کمکم کن.
بخاطر اینکه علاقه داشت در امور خانه کمک حال من باشد سریع صندلی گذاشت وکنارمن نشست،
دوربین موبایلش راهم روشن کردوگفت:
فیلم برداری میکنم چون میخوام دقیق یادبگیرم وچیزی ازقلم نیفته.
گفتم: ازدست تو حمید!
شروع کردم به پاک کردن مرغ ها،وسط کار توضیح میدادم:
اول اینجا رو برش میدیم،حواسمون باشه پوست مرغ رو اینجوری باید جدا کنیم.این قسمت به درد بال کبابی میخوره و...
درست مثل یک کلیپ آموزشی بیش از سی بار آن فیلم را نگاه کرد.طوری که کامل چم وخم کار را یادگرفت.بقیه مرغ هارا حتی خیلی حرفه ای تر وسریع ترازمن پاک کرد.
شام را که خوردیم حمید طبق معمول نگذاشت مادرم ظرف هارابشورد،گفت:
من و فرزانه میشوریم،کنار ظرف شستن حرفامونم میزنیم.
من ظرف ها را میشستم وحمید آنهارا آب میکشید.این وسط گاهی ازاوقات شیطنت میکرد و روی سروصورت من آب می پاچید.
به حمیدگفتم:میدونی آرزوی دوره نامزدی من چیه؟
باخنده گفت:چیه؟نکنه برای اون شیش میلیون نقشه کشیدی؟
گفتم : اون که نیازی به نقشه کشیدن نداره.حمیدآقا هرچی داره مال منه منم هرچی دارم مال حمیدآقاست.
گفت: حالا بگو ببینم چیه آرزوهات،کنجکاوشدم بشنوم.
گفتم:
اولین آرزوم این هستش که از دانشگاه تاخونه قدم بزنیم وباهم باشیم.
دومی هم اینه که باهم تابالای کوه میلداربریم،من اون موقع که کوچکتربودم با داییم تا پای کوه میرفتم ولی نشد بالابریم.
حمیدگفت:خوشم میاد آدم قانعی هستیا،آرزوهای ساده ای داری.
دانشگاه تا خونه رو هستم ولی کوه رو قول نمیدم.چون الان شده بخشی ازپادگان ومحل کارما،سخت اجازه بدن که بخوایم بریم بالای کوه.
خداحافظی مان داخل حیاط نیم ساعتی طول کشید.
حمیدگفت:فردا مرخصی گرفتم برم سنبل آباد،میخوایم باغ گیلاسمون رو بیل بزنیم،بابا دست تنهاست،میرم کمک کنم!
گفتم:
توروخدا مراقب باش،من همیشه از جاده الموت میترسم،آهسته رانندگی کنید.هروقتم رسیدین به من زنگ بزن...
#ادامه_دارد...
التماس دعای فرج🤲🏼🌹
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤️ ✍#فصلسوم( #نامزدے) #قسمت38 روی صندلی نشستم وگفتم: پس تو تا حواست به کوکوها هست
✨﷽✨
#یادت_باشد❤️
✍#فصلسوم( #نامزدے)
#قسمت39
ساعت ده صبح تازه مشغول مرور درس هایم شده بودم که حمید پیام داد:
صبح آلبالوییت بخیر!
حدس زدم که ازسنبل آباد کنار درختهای آلبالو و گیلاسشان پیام میدهد.
ازقزوین تا سنبل آباد هفتاد کیلومتر راه بود.روستایی درمنطقه الموت،بسیار سرسبز،کنار کوه های زیبایی که اکثر اوقات بلندی کوه ها داخل مه گم میشود.
خانه پدری حمیدداخل این روستا کنار یک رودخانه باصفاست.
تماس که گرفتم متوجه شدم حدسم درست بوده است.
بعداز احوالپرسی گفت:
ببین فرمانده این درخت بزرگ آلبالویی که کنارش وایسادم مال شماست،کسی حق نداره به این درخت نزدیک بشه.
من را به القاب مختلف صدامیزد،
من پیش دیگران حمید صدایش میکردم.ولی وقتی خودمان بودیم می گفتم حمیدم!
دوست داشتم به خودش بقبولانم که دیگر فقط برای خودش نیست برای من هم هست!
سرشوخی رابازکردم وگفتم:
پسرسنبل آبادی از کی تاحالامن شدم فرمانده؟
خندیدوگفت:
توخیلی وقته فرمانده هستی خبرنداری.
اولین تماسمان پنجاه وهفت دقیقه طول کشید!
پشت گوشی شنیدم که برادرش اذیتش میکرد وبه شوخی گفت:
حمید توخیلی زن ذلیلی! آبرو برای مانذاشتی!
حمید احترام بزرگ تر بودن برادرش را داشت،چیزی به حسن آقا نگفت.
ولی به من گفت:
من زن ذلیل نیستم،من زن شهیدم! من زلت زده نیستم!
مرامش یک چیزی مثل همان دیالوگ فیلم فرشته ها باهم می آیند بود:
مرد باید نوکر زن وبچه اش باشد.
#ادامه_دارد........
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
#باز_شدن_زبان
🌸✨ اعتـماد به نفـس
کافے براے حرف زدن ندارے؟ ):
دعایی رو بخون که موسے ؏
خوند و جلوے فرعون ایستاد (:
آیه ۲۵ تا ۲۸ سوره طہ ↯↯↯
رب اشرح ...(تا)... قولے ✨
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#وسعت_رزق
✍ مرحوم کاشانی ره ؛
برای ادای قرض و وسعت
معیشت هر روز ۱۰۰ بار بعد
از نماز صبح بگوید🔺
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#فرزند
🍃🍂 جهت طلب فرزند 🍃🍂
🖊 یه مدت یک سال صد بار آخر
شب استغفار کن و اگر شب انجام
ندادی روز بخوان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#حاجت_گرفتن
#بانمازمجرب_سوره_انعام
🔘✍🏻در شب پنجشنبه يا جمعه يا روز آن ابتدا سوره حمد را خوانده و شروع ڪنيد به خواندن سوره انعام به آيه 123 يعنى رسل الله ڪه رسيديد بلافاصله 2 رڪعت نماز خوانده شود
در هر رڪعت
🍃🍂7مرتبہ حمد
🍃🍂7مرتبہ آيه الڪرسی
🍃🍂 50مرتبہ سوره ڪوثر را بخوانید.
🔘✍🏻بعد از سلام به اتمام سوره بپردازید.
بعد از اتمام سوره 70 مرتبہ
🍃🍂لا اله الا انت سبحانک
انی کنت من الظالمین
بعد از اتمام سوره
به سجده برويد و ۷۰ بار بگوئيد
لا اله الا الله محمد رسول الله
بعد حاجت بخواهيد ڪه روا خواهد شد🍂🍃
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#رفع_درماندگی
🌸✨جهت رفع پریشانی بعد از نماز صبح ۴ روز متصل هر روز ۲۱ بار بی فاصله این آیات را بخواند از فلاکت نجات می یابد✨
📚 داروخانه معنوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 کلیپ استاد #رائفی_پور
📁 «با امام زمانت حرف بزن»
#امام_زمان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️دعای قرآنی برای گشایش کار
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕