سلام حضرتِ سلطان! سلام اقبالم!
شدم گدای حریمت، به خویش می بالم
چو دامن تو گرفتم به دامت افتادم
چه خوب! در حرم تو شکسته شد بالم
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#سلام_ارباب_خوبم😍✋
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
شوراحساسی _ تا میدم سلام_۲۰۲۳_۰۶_۰۵_۰۷_۴۰_۱۶_۸۱۹.mp3
12.32M
تا میدم سلام سمت کربلا
آروم میگیره قلبم بخدا
کربلایی امیر برومند
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_امام_زمانم😍✋
#مولا_جانم ❤️
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
صبر و قرار رفته ز دلهای عاشقان
با دست عشق آتش دل را صبور کن
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
دل را بہ هـواے دلبرے خوش ڪردیم
سر را بہ هـواے سرورے خوش ڪردیم
پا را بہ رڪاب صفدرے خوش ڪردیم
جان را بہ فداے رهـبرے خوش ڪردیم
#رهبرانه
#امام_خامنه_ای
#حضرت_آقا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#ریحانه🌱
#چادرانه
.
.
و چه زیباست سیاهی چادر شما…💫
نمی دانم این چه حسی بوده که
چادر شما به من داده🌼
اما می دانم که با دیدن آن…
امید.. قوت قلب... و آبرو..
می گیرم.🌸🔖
باور کنید چادر شما نعمت است🍃😌
قدر این نعمت را بدانید💪
.
#چادر
#حجاب
#عفاف
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پنجشنبه که می شود
ثانیه هایمان سخت بوی دلتنگی می دهد😔
و عده ای از عزیزانمان😭🥀🖤
آن طرف🕊
چشم به راه هدیه ای تا آرام بگیرند🖤🕊🖤
با #فاتحه و #صلوات ی هوایشان را داشته باشیم
#شهدا_را_یاد_کنیم_
#پنجشنبه_و_به_یاد_شهدا_و_درگذشتگان👇👇
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🙏 التماس دعای فرج 🙏
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهم
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهم
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💙🍃
🍃🍁
#نمازویژه_روزپنجشنبہ
#نمازآرزوها....
✍آیتالله بهجت رحمهالله اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه میکرد و میفرمود: «آیتالله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را میخواند، هدیهاے براے او میرسید»
چهار رڪعت (دو نماز دورکعتی)
👈💎در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید
👈💎در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید
👈💎در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید
👈💎در رکعت چهارم بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید
✨بعد از سلام نماز دوم ۵۱بار سورۀ توحید و ۵۱بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند
✨ و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه میخواهد از خدا درخواست کند.
🌺🍃پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب میکند🌺🍃
#غنی_شدن
🍃🌸 #روز_پنجشنبه
از براے مال و ثروت
۲ رڪعت نماز
و بعد "سوره یس" بخواند
و این عمل را تا ۳ روز انجام دهد
اکمل خواهد بود✨
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصلهشتم ( #خاطراتخادمیواعزامرفقا) #قسمت_123 لحظه تحویل سال ۹۶ نصفه شب ب
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلهشتم
( #خاطراتخادمیواعزامرفقا)
#قسمت_124
یک روز از تعطیلات عید را هم به سنبل آباد رفتیم، حمید برای کمک به پدرش بیل به دست راهی باغ شد و من سمت خانه رفتم.
تا رسیدم خروس یکی از اهالی روستا با سرعت به دنبالم افتاد، از این حرکت غافلگیر شده بودم، در حالی که ترسیده بودم عین جن بسم الله زده فرار را بر قرار ترجیح دادم.
حمید تا صدای من را شنیده بود با ترس
به سمت حیاط دویده بود، فکر می کرد اتفاقی افتاده، حسابی نگران شده بود، تا رسید و اوضاع را دید بیلی که دستش بود را سه کنج دیوار گذاشت و روی زمین ولو شد.
از خنده داشت غش می کرد، حرصم گرفته بود دور حیاط می چرخیدم و برای حمید خط و نشان می کشیدم، خروس هم دست بردار نبود.
تا یکی دو ساعت با حمید سرسنگین بودم، گفتم: تو منو از دست اون خروس نجات ندادی ، حمید تا حرفش می شد نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد.
گفت: «تو همسر پاسداری، دختر پاسداری، کمربند مشکی کاراته داری، خوبه خروس دیدی خرس نبوده»
شوخی می کرد و می خندید، شاید هم می خواست حرص من را در بیاورد؟
هر وقت که سنبل آباد بودیم با عمه حتما برای قرائت فاتحه سر مزار پدربزرگم می رفتیم، با اینکه پدربزرگم وقتی پدرم دو ساله بود فوت کرده بود ولی همیشه سر مزارش احساس عمیقی نسبت به او داشتم.
قبرستان روستا وسط یک باغ بزرگ قرار داشت، حمید از بالای کوه ما را می دید که سر مزار نشسته ایم و از همان جا برایمان دست تکان می داد.
در مسیر برگشت از سنبل آباد بودیم که خاله نسرین تماس گرفت و ما را برای شام دعوت کرد، چون می دانستم حمید در جمع های فامیلی عموما سر به زیر و ساکت است و خیلی کم حرف می زند به خاله گفتم:
«خاله جون راضی به زحمتت نبودیم ولی اگر امکانش هست پدر و مادر منو هم دعوت کن، چون شوهر خاله که ساکته، شوهر من هم که کم حرف،
حداقل بابای من این وسط میانه میدون رو بگیره و صحبت کنه این دو تا گوش کنن!».
واقعیت رفتار حمید همین بود، بر عکس زمانی که بین رفقا و همکارهایش بود و تیریپ شیطنت بر می داشت اما در جمع فامیل به ویژه وقتی که بزرگترها بودند می شد یک حمید کم حرف گوشه نشین!
به همراه خانواده خودم و حمید شام منزل خاله بودیم، سفره شام را تازه جمع کرده بودیم که گوشی حمید زنگ خورد، بعد از سلام و احوال پرسی برای اینکه بتواند راحت تر صحبت کند رفت داخل راهرو.
چند دقیقه ای صحبت هایش طول کشید، وقتی برگشت خوشحالی را می شد از چهره اش فهمید، از داخل آشپزخانه با سر پرسیدم: «جور شد؟ » لبخندی زد و زیر لب گفت: «الهی شکر!». .
از چند روز قبل دنبال این بود که مرخصی بگیرد ولی جور نمی شد، دوست داشت تا اردوهای راهیان نور تمام نشده مثل سال قبل برای خادمی با هم به جنوب برویم.
از خانه خاله که در آمدیم پرسیدم: «چی شد حمید؟ مرخصی جور شد؟»، گفت: «به نیت شهید حسین پور نذر کردم جور بشه الآن فرماندمون زنگ زد گفت میتونیم یه هفته بریم».
گفتم: «زمان حرکتمون چه روزیه؟»، گفت: «تو حاضر باشی همین فردا میریم!».
#ادامه_دارد...
التماس دعای فرج🤲🏼🌹
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصلهشتم ( #خاطراتخادمیواعزامرفقا) #قسمت_124 یک روز از تعطیلات عید را هم
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلهشتم
( #خاطراتخادمیواعزامرفقا)
#قسمت۱۲۵
هجدهم فروردین بود که ساعت ده شب رسیدیم اهواز.
حاج آقای صباغیان گفته بود که حمید خادم معراج الشهدا باشد و من به کمک
خادمان پادگان شهید مسعودیان بروم.
حمید من را تا پادگان رساند، هماهنگی ها را انجام داد و بعد هم رفت سمت معراج الشهدا.
این چند روز تقریبا با هم در تماس بودیم ولی همدیگر را ندیدیم، روز سوم ساعت یازده شب بود که تماس گرفت و گفت:
«الآن هویزه هستیم، توی راه برگشت به سمت معراج، به سر میام ببینمت».
از خوشحالی پر در آورده بودم، فلاکس چای تازه دم را برداشتم و چند متر جلوتر از درب حسینیه حضرت زهرا(س) که اتاق خادم ها کنارش بود روی جدولها منتظر شدم تا بیاید.
اردوگاه شهید مسعودیان فضای عجیبی داشت، هر سوله مختص یک استان که زمان جنگ از این سوله ها به عنوان محل مداوا و غسالخانه استفاده می کردند.
خدا می داند چند رزمنده در همین اردوگاه لحظات سخت جراحت را تحمل کرده و بعد هم به شهادت رسیده بودند.
روبروی محوطه اردوگاه یک تپه بلند دیده می شد که پرچم های سبز رنگ زیادی از آن بالا خودنمایی می کرد .
دلتنگی هایم موج چشم های حمید را کم داشت، دوست داشتم زودتر بیاید بنشیند و بنشینم و فقط حمید صحبت کند، بعد از خستگی های این چند روز دیدن حمید می توانست مرا به آرامش برساند.
ساعت از یک نصفه شب هم گذشته بود، پیش خودم گفتم لابد مثل سری قبل که قرار بود بیاید ولی کار پیش آمد امشب هم نتوانسته بیاید.
فلاکس چای را برداشتم و سمت اتاق راه افتادم، چند قدمی برنداشته بودم که
صدای کشیده شدن دمپایی روی آسفالت توجهم را جلب کرد، بی آنکه برگردم يقين کردم حمید است.
وقت هایی که خسته بود همین شکلی دمپایی هایش را روی آسفالت می کشید و راه می رفت.
وقتی برگشتم حمید را دیدم، با همان لباس قشنگ خادمی، کلاه سبز مدل عماد مغنیه، شلوار شش جیب، چهره ای خسته ولی لبی خندان و چهره ای متبسم.
به حدی از وجود حمید انرژی گرفته بودم که دوست داشتم کل اردوگاه را با پای پیاده قدم به قدم تا صبح دور بزنیم.
آن شب یک ساعتی پیش هم بودیم و کلی صحبت کردیم، سری بعد من برای دیدن حميد به معراج الشهدا رفتم.
به حدی سرگرم کارهایش بود که متوجه حضور من نشد، موقعی که لباس خادمی به تن داشت فقط و فقط به خادمی و خدمت به زائران شهدا فکر می کرد.
حیاط معراج الشهدا منتظر بودم شاید حمید بین کارهایش چند دقیقه ای وقت خالی پیدا کند که بلندگوی معراج اعلام کرد یکی از همسران شهدا چند دقیقه ای می خواهد صحبت کند.
همان موقع حمید من را دید ولی بلافاصله غیبش زد، بعد از مراسم که نیم ساعتی با هم بودیم علت غیب شدنش را جویا شدم گفت:
«نمی خواستم جایی که به همسر شهید دلشکسته حضور داره ما کنار هم باشیم!»
#ادامه_دارد...
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
#درب_توبه
🌸✨ مردی خدمت پیامبر ص عرض
کرد که من هیچ گناهی نمانده که
انجام نداده باشم آیا درب توبه
بر من باز است پیامبر فرمود
به پدر و مادرت نیکی کن✨
📚 اقتباس از بحار ۸۰/۷۴
#صلوات برای فرج #امام_زمان عج الله
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#جلب_محبت
🖊 مرحوم نائینی
براے جلب حبُّ هفت مرتبه آیه
۱۴ سوره آل عمران را بر نمڪ خواند
دوستے عظیم در او به هم رساند و به
زودے موثر شود و مجرب است
📚 گوهر شب چراغ ۱ /۱۸۰
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#آیه_درمانی
🍃🍂 آشتی همسران 🍃🍂
✍🏻 این آیه را در چهار تڪہ ڪاغذ
نوشتہ شده و در چهار گوشہ خانہ
دفن مےشود تا میان آنان آشتے
برقرار شود
📚 ترجمه طب الائمه ۴۲۶و ۴۲۷
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#مواجهه_با_حوادث_بدشگون
🌸✨ پیامبر ص فال بد زدن را
خوش نداشت و مىفرمود هر كس
چيز ناخوشايندى ديد كه به نظرش
بدشگون مىآيد این دعا را بخواند✨
📚 مکارم الاخلاق
#صلوات برای فرج #امام_زمان عجل الله
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#مال
🍃🍂 ڪسب سود در تجارت🍃🍂
✍ تاجرھا و ڪاسبها "سوره دُخـان"
را نوشته در محل کسب خود قرار دهند↯
👈 #سود فراوان خواهند کرد
👈 صاحب مال زیاد خواهند شد
📕 تفسیرالبرهان ۵/۷
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 #شرایط_ظهور
🔷سوال نهم
❓نقش استغفار در نزول امداد غیبی برای منتظران چیست؟
🎙 استاد حسن ملایی
#امام_زمان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Salam Bar Salam E9.mp3
1.61M
🌿 سلام بر سلام
🔶قسمت نهم
🌺 اهمیت سلام بر وجود مقدس امام عصر علیه السلام...
#امام_زمان
#سلام_بر_سلام
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
انسان شناسی ۲۷۰.mp3
11.24M
#انسان_شناسی ۲۷۰
#امام_خمینی (ره)
#استاد_عالی
#استاد_شجاعی
• بعضی وقتها یهو غمگین میشم!
• بعضی وقتها الکی غصه دار میشم!
• بعضی وقتها الکی ناامید میشم!
✘ چرا؟
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#یا_اباعبدالله_ع🌷
جزو خوشبخترین آدمیانیم، حسین
ڪه قرار اسٺ بپاے تو بمانیم، حسین
با تو باشیم بهشٺ اسٺ ڪه دیوانہے ماسٺ
بے تو انگار جهنم زدگانیم، حسین
#شب_جمعه🌙
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی آنلاین - بارون کربلا - پویانفر.mp3
8M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃من دور از کربلا
🍃شب جمعه من مهمونم کربلا
🎙 #محمدحسین_پویانفر
⏯ #استودیویی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 @zohoreshgh ❣ ﷽❣ 🌷 #اعمال_شب_جمعه 💚 شب جمع
#اعمال_شب_جمعه
نماز و دعای کمیل و دعای پر فیض شب جمعه
برای دستیابی به پست مورد نظر روی ریپلی کلیک کنید
#التماس_دعای_فرج 🌺😍
حمید کتابی را برداشت و از فروشنده پرسید: شما این کتاب را خوانده اید؟ می دانید موضوعش چیست؟
فروشنده گفت: از ظاهرش بر می آید که درباره اثبات قیامت باشد. مقدمه اش را که بخوانید معلوم میشود.
حمید جواب داد: من کتاب را زمانی می توانم بخوانم که هزینه آن را داده باشم شاید ناشر یا نویسنده راضی نباشند. ولی الان نمی توانم مقدمه اش را بخوانم.
#شهید_حمید_مرادی_سیاهکالی
شب جمعه ست شادی روحش بخوانیم
#فاتحه و #صلوات
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
" اَلسَّلامَ عَلیک اَلسُّلطان یٰا
"عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا
جز رضا چیزی نمی شاید، نمی شاید به تو
من چنین تسلیم را بی ترجمان آموختم ...
رنگمان کرده است دوران، باز امّا طوسی ام
پای بر جا ماندنم را از مکان آموختم
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕