eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
9.2هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
5.5هزار ویدیو
474 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ❣شاعران یازدهم خاطره بازی نکنید ❣غزل هجراگرهست بخوانیدامروز ❣عددیازدهم انگاربه غم گشته عجین ❣یازدهم ❤️ @zohoreshgh @NedayQran 🏴📕نــداے قــرآن و دعــا📕🏴
Hossein Sharifi - Ghafele Salare Man 128 (MusicTarin).mp3
5.98M
قافله سالار من کجایی ای دوای دردم پی تو هر کجا میگردم تورو تو قتلگاه گم کردم خیلی عالیه پیشنهاد میدم حتما گوش کنید ✅ 😭😭😭😭😭 @zohoreshgh @NedayQran 🏴نــداے قــرآن و دعــا🏴
📜‍ تصویر دست نوشته شهیدی که رو سفیدی مادرش در برابر (سلام الله علیها) آرزویش بود. 📝«خدایا هدایتم کن تا ازت دور نشم؛ خدایا یاریم کن همیشه یادت باشم، خدایا رهایم نکن که بدون تو هیچم، خدایم راضیم به و از تو یاری می‌جویم، خدایا نادانم خودت راهنماییم کن، خدایا طلب آمرزش دارم و با دین کامل از دنیا ببر و شهادت را نصیبم گردان، خدایا کاری کن که سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار»🤲 🎤به گزارش پایگاه رسمی اطلاع رسانی / این‌ها، بخشی از دلنوشته یکی از تک تیراندازهای فاطمیون است. 📝تک تیراندازی که روزی گفت: «میخواهم دفاع کنم از حرم خانم (سلام الله علیها) تا مادرم را پیش حضرت زهرا(سلام الله علیها) روسفید کنم؛ روح مادرم شاد شود.»✅ 💢او نمی‌دانست فاصله گفتن این حرف‌ها با زمان فرا رسیدن خواندن وصیت نامه‌اش📃 تنها است. 🌷سلیم اقبالی، فاطمیون که خواست مادرش، نزد حضرت زهرا سلام الله علیها روسفید شود✨روز بعد از گفتن این مطالب، به فیض شهادت نائل آمد🕊 🌷جالب اینجاست که این شهید ساله، در همان سن و سال مادر حقیقی‌اش به رسیده و از آن جالب‌تر اینکه، سلیم عزیز♥️ مثل مادرش، بی‌نشان به شهادت می‌رسد. 🌷از پیکر شهید اقبالی اثری در دست نیست و این ، روسفیدی مادرش است در برابر حضرت زهرا(سلام الله علیها) حتی اگر معتقد باشیم این بی‌خبری و در هجده سالگی به شهادت رسیدن، اتفاقی است، چه اتفاق قشنگی، باشد که این اتفاق برای ما هم رخ دهد @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💔 بلند مرتبہ شاهےو پیڪرت افتاد همیݩ ڪه پیڪرٺ افتاد خواهرٺ افتاد تو نیزه خوردے و یڪ مرتبہ زمیݩ خوردے هزار مرتبہ برابرٺ افتاد 🌺 💔🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💚 عرش را ساخٺ خدا با دَمِ مولا و سپس سر در نُہ فلڪش نام تو را زد الف قامٺ صبر اسٺ زصبرٺ قائم الف قامٺ غم را تو شدے مَد 🌺 💔🥀 @zohoreshgh @NedayQran 🏴نــداے قــرآن و دعــا🏴
🥀 غریبان ڪربلاسٺ بدون تو مهمان ڪربلاسٺ چشم رباب به آغوش خالے اسٺ اصغر شهید گلستانּ 🍂🥀 🍂 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ای کاش کسی برای تب داشت یا ذکر امام بر لب داشت قربان غریبی ات شوم جان ای کاش که صاحب الزمان داشت 💔 🌷 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ای کاش کسی برای تب داشت یا ذکر امام بر لب داشت قربان غریبی ات شوم جان ای کاش که صاحب الزمان داشت 💔 🌷 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💔 بلند مرتبہ شاهےو پیڪرت افتاد همیݩ ڪه پیڪرٺ افتاد خواهرٺ افتاد تو نیزه خوردے و یڪ مرتبہ زمیݩ خوردے هزار مرتبہ برابرٺ افتاد 🌺 💔🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💚 عرش را ساخٺ خدا با دَمِ مولا و سپس سر در نُہ فلڪش نام تو را زد الف قامٺ صبر اسٺ زصبرٺ قائم الف قامٺ غم را تو شدے مَد 🌺 💔🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🥀 غریبان ڪربلاسٺ بدون تو مهمان ڪربلاسٺ چشم رباب به آغوش خالے اسٺ اصغر شهید گلستانּ 🍂🥀 🍂 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🏴 دنیایم یخ زده است خورشـــــیدِ جان کجایی؟... کوچه هایِ فاطمیه... بویِ غم گرفته... این روزها داغدارِ غمِ کوچه هاست... و چقدر خوب مادری می کند برایِ ... وااااای از دلِ واستخوانی که در گلویش شکسته... کاش این فاطمیه بیایی... تا دیگر غمِ و غربتِ و داغِ دلِ علی تازه نشود... وغربت یعنی فاطمیه بدونِ تو!... مهربانم... کوچه هایِ فاطمیه صدایِ قدمهایِ تو را کم دارد... کاش طنینِ صدایِ دنیایِ بخواب رفته را بیدار کند... او ایستاد پای خویش... ‌‌فقط خدا می‌داند این روزهای بی فاطمه چه بر قلب مهربان مولایم می‌گذرد 🏴 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💔 بلند مرتبہ شاهےو پیڪرت افتاد همیݩ ڪه پیڪرٺ افتاد خواهرٺ افتاد تو نیزه خوردے و یڪ مرتبہ زمیݩ خوردے هزار مرتبہ برابرٺ افتاد 🌺 💔🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💚 عرش را ساخٺ خدا با دَمِ مولا و سپس سر در نُہ فلڪش نام تو را زد الف قامٺ صبر اسٺ زصبرٺ قائم الف قامٺ غم را تو شدے مَد 🌺 💔🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🥀 غریبان ڪربلاسٺ بدون تو مهمان ڪربلاسٺ چشم رباب به آغوش خالے اسٺ اصغر شهید گلستانּ 🍂🥀 🍂 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°💚°❁°💚°❁° °❁°💙°❁° °💚°❁° °❁° @zohoreshgh ❣﷽❣ از امام سجاد پرسیدند:آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟ ... سه مرتبه فرمود  ....  امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود🚫. ۱- ستمگران👹 در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما نمودند و کعب نیزه به ما می زدند💥. ۲- را در میان هودج های زن های ما قرار دادند😭، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند😭 و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند و با سرها می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت😭😭. ۳- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش🔥 بر سر ما می ریختند، آتش به ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت🔥 و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید😭. ۴- از طلوع خورشید☀️ تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز🎶 ما را  در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند😔. ۵- ما را به یک ریسمان بستند⛓ و با این حال ما را از در خانه ی عبور دادند. ۶- ما را به بازار بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند😔 ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت🚫. ۷- ما را در مکانی جای دادند که نداشت❌ و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم😭. ✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 °❁° °💚°❁° °❁°💙°❁° °💚°❁°💚°❁°
💥پیاده روی کاری زینبی است 👈شاید با خود بگویی: از خانه هم می‌توانم به (ع) سلام دهم؛ از خانه هم می‌توانم زیارت بخوانم. 👈چرا باید سختی چند روز را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است؟ 👈پس بشنو سخن (س) را که به یزید فرمود: «به خدا که نمی‌توانی یاد و خاطره ما را محو و نابود کنی.» 👈اگر من از خانه‌ام سلام دهم و تو از خانه‌ات سلام دهی؛ 👈دیری نمی‌پاید که داستان از یادها می‌رود. 💥 کاری زینبی است. تا 🏴 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🥀 عرش را ساخٺ خدا با دَمِ مولا و سپس سر در نُہ فلڪش نام تو را زد الف قامٺ صبر اسٺ زصبرٺ قائم الف قامٺ غم را تو شدے مَد 🥀 تا @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
سلام ای شاه خراسان تویی چشم و چراغ خاک رسیده این رو‌ سیاهت تو را جان رو‌ بر نگردان (س)🥀 🕯 🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💔 بلند مرتبہ شاهےو پیڪرت افتاد همیݩ ڪه پیڪرٺ افتاد خواهرٺ افتاد تو نیزه خوردے و یڪ مرتبہ زمیݩ خوردے هزار مرتبہ برابرٺ افتاد 🌺 💔🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💚 عرش را ساخٺ خدا با دَمِ مولا و سپس سر در نُہ فلڪش نام تو را زد الف قامٺ صبر اسٺ زصبرٺ قائم الف قامٺ غم را تو شدے مَد 🌺 💔🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌷زنی دیدم که در گودال می رفت ▪️پریشان خاطر و احوال می رفت ▪️گلی گم کرده بود اما بمیرم.. ▪️به هر گل میرسید ازحال میرفت.. 🌹السلام علی قلب الصبور... ع عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🥀 غریبان ڪربلاسٺ بدون تو مهمان ڪربلاسٺ چشم رباب به آغوش خالے اسٺ اصغر شهید گلستانּ 🍂🥀 🍂 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°💚°❁°💚°❁° °❁°💙°❁° °💚°❁° °❁° @zohoreshgh ❣﷽❣ از امام سجاد پرسیدند:آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟ ... سه مرتبه فرمود  ....  امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود🚫. ۱- ستمگران👹 در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما نمودند و کعب نیزه به ما می زدند💥. ۲- را در میان هودج های زن های ما قرار دادند😭، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند😭 و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند و با سرها می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت😭😭. ۳- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش🔥 بر سر ما می ریختند، آتش به ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت🔥 و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید😭. ۴- از طلوع خورشید☀️ تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز🎶 ما را  در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند😔. ۵- ما را به یک ریسمان بستند⛓ و با این حال ما را از در خانه ی عبور دادند. ۶- ما را به بازار بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند😔 ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت🚫. ۷- ما را در مکانی جای دادند که نداشت❌ و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم😭. ✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 °❁° °💚°❁° °❁°💙°❁° °💚°❁°💚°❁°
°💚°❁°💚°❁° °❁°💙°❁° °💚°❁° °❁° @zohoreshgh ❣﷽❣ از امام سجاد پرسیدند:آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟ ... سه مرتبه فرمود  ....  امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود🚫. ۱- ستمگران👹 در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما نمودند و کعب نیزه به ما می زدند💥. ۲- را در میان هودج های زن های ما قرار دادند😭، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند😭 و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند و با سرها می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت😭😭. ۳- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش🔥 بر سر ما می ریختند، آتش به ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت🔥 و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید😭. ۴- از طلوع خورشید☀️ تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز🎶 ما را  در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند😔. ۵- ما را به یک ریسمان بستند⛓ و با این حال ما را از در خانه ی عبور دادند. ۶- ما را به بازار بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند😔 ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت🚫. ۷- ما را در مکانی جای دادند که نداشت❌ و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم😭. ✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 °❁° °💚°❁° °❁°💙°❁° °💚°❁°💚°❁°