این #پست هر شب تکرار میشود
یک فاتحه و سه توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
...:
🌼🍀🌼قرار هر شبمان یک ختم قرآن👇🏻
( 3سوره توحید) به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان عج 🌼🍀
💚دائم سوره قلهو اللهاحد را بخوانید
و ثوابش را هدیه کنید به #امام_زمان
💔این کار عمر شما را با برکت میکند
و
💔 مورد توجه خاص حضرت
قرار میگیرید•
#آیتالله_بهجت رحمه الله علیه⚘
❤️✨هروقتمیریرختخوابٺ
یهسلامۍهمبهامامزمانٺبده
۵دقیقهباهاشحرفبزن
چهمیشودیهشبیبهیادکسیباشیمکه
هرشببهیادمانهست...
#نمازشب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🌺سلامتی #امام_زمان عج و تعجیل در ظهورش #صلوات🌺
🌹 #طرح_روزانه_انس_با_قرآن🌹
👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران آسمانی.ارواح مومنین.و شهدا، فقها،دانشمندان، آمرزش گناهان و شفاے مریضان
#صفحه_329 سوره مبارکه
#انبیاء
#سوره_21
#جزء_17
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
329-anbia-ar-parhizgar.mp3
887.9K
#ترتیل #صفحه_329 سوره مبارکه #انبیاء
#سوره_21
#جزء_17
قاری: #پرهیزکار
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#متن_ترجمه #صفحه_329 سوره مبارکه #انبیاء
#سوره_21
#جزء_17
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
329-anbia-fa-ansarian.mp3
3.99M
#صوت_ترجمه #صفحه_329 سوره مبارکه #انبیاء
#سوره_21
#جزء_17
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#متن_تفسیر #صفحه_329 سوره مبارکه #انبیاء
#سوره_21
#جزء_17
از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
329-anbia-ta-1.mp3
5.27M
#صوت_تفسیر #صفحه_329 سوره مبارکه #انبیاء بخش اول
#سوره_21
#جزء_17
مفسر: استاد قرائتی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
329-anbia-ta-2.mp3
4.16M
#صوت_تفسیر #صفحه_329 سوره مبارکه #انبیاء بخش دوم
#سوره_21
#جزء_17
مفسر: استاد قرائتی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°
@zohoreshgh
❣﷽❣
☀️ #صبح_خودراباسلام_به_14معصوم (ع) #شروع_کنیم😊
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
❤️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺
برای دریافت دعا و زیارتهای مورد نظر روی لینک بزنید
#زیارت_ناحیه_مقدسه 👇
https://eitaa.com/NedayQran/92476
#زیارٺ_عاشـورا 👇
https://eitaa.com/NedayQran/92477
#حدیث #کساء👇
https://eitaa.com/NedayQran/92478
#دعــاے_عهـــد👇
https://eitaa.com/NedayQran/92479
#دعای_ششم #صحیفه #سجادیه👇
https://eitaa.com/NedayQran/92480
#دعای_هفتم #صحیفه_سجادیه
https://eitaa.com/NedayQran/99580
#زیارت #جامعه_کبیره👇
https://eitaa.com/NedayQran/92481
#دعای_عدیله👇
https://eitaa.com/NedayQran/92482
#جوشن_صغیر👇
https://eitaa.com/NedayQran/92483
#دعای_یستشیر👇
https://eitaa.com/NedayQran/96596
#امام_زمان عج
💚#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌺🌺 #اعمال_مشترك_ماه_رجب
#ادعیۀ_ماه_رجب👇
https://eitaa.com/NedayQran/108018
#زیارت_رجبیه👇
https://eitaa.com/NedayQran/108019
دعا برای کسی که نمیتونه روزه بگیره👇
https://eitaa.com/NedayQran/108021
#دعای_هر_روز_ماه_رجب👇
https://eitaa.com/NedayQran/108020
https://eitaa.com/NedayQran/108022
https://eitaa.com/NedayQran/108023
https://eitaa.com/NedayQran/108024
#التماس_دعای_فرج
#ماه_رجب
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم ادب اول
صبح رو با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم
💎اَلسلامُ علی الحُــسین
🔹و علی علی بن الحُسین
💎وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
🔹و عَـــلی اصحاب الحسین
#اللهم_الرزقنا_حرم
💚< #اَلسَلامُعَلَیکْیٰااَبٰاعَبدِاللّٰه>💚
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_امام_زمانم 😍✋
از اشک،مسیرگونه ها فرسوده ست
انگار دعاهای همه بیهوده ست
یکبار توراندیده ایم ازبس که
در شهر تمام چشمها آلوده ست
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
✨اللَّهُمَّاجْعَلْنٰا مِنْأَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍃🌸
رهبرم زاده زهراست خدا می داند
یادش آرامش دلهاست خدا می داند
همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند
نائب قائم ما، تنهاست خدا میداند
#سلام_حضرت_آقا
#جانم_فدای_رهبر
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سلام_حضرت_آقا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#چــادرانــہ🌸
هَميـنرا بِدانوبَس⇣
صَدام وجَنگ وميـنوتَركش،
هَمه اش بَهانه بود...
شَهيـدفَقط خواست ثابت كُند
چـادردر اين سرزَميـن
تـا بخواهـےفَدايےدارد..
#ریحانه #حجاب
#چادر #عفاف
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#نماز_روز_چهارشنبہ
✍ هرڪس این نماز را روز
چهارشنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد
۴ رکعتست
در هر رکعت بعد از حمد
یک توحید و یک قدر💫
📚 مفاتیح الجنان
نماز هدیه به امام جواد ع در روز چهارشنبه
برای بر آورده شدن #حاجت
در روز چهارشنبه بلافاصله بعد نماز عصر بدون اینکه چیزی بگویید 2 رکعت نماز مثل نماز صبح به نیت هدیه به ( امام جواد ع ) میخوانید بعد از سلام 146 مرتبه نه یک دونه کمتر نه یک دونه بیشتر می گویید :
(( ماشاءالله لاحول و لا قوة الا باالله ))
العلی العظیم ندارد
بعدش حاجتت را از خداوند متعال میخواهی
ان شاءالله که برآورده شود.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌙💕❤️🌙💕💛🌙💕💚🌙💕💙🌙
@NedayQran
❣﷽❣
#نماز_هرشب_رجب یادتون نره، آسونه حتما بخونین👇🏻
🌓در طول ماه رجب شصت رکعت نماز بجا آورد به این نحو که: در هر شب از این ماه، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت، یک مرتبه «حمد» و سه مرتبه «قل یا ایّها الکافرون» و یک مرتبه «قل هو اللّه احد» بخواند و پس از سلام نماز، دستها را بلند کند و بگوید:
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیى وَیُمیتُ، وَهُوَ حَىٌّ لایَمُوتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ، وَاِلَیْهِ الْمَصیرُ، وَلا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد النَّبِىِّ الاْمِّىِّ وَ آلِهِ.
👋و آنگاه دست ها را به صورت خود بکشد.
☀️رسول خدا صلى الله علیه وآله فر مود: هر کس این عمل را به جا آورد، خداوند دعایش را مستجاب گرداند و پاداش 70 حج و عُمره را به او عطا می کند.
🌙💕❤️🌙💕💛🌙💕💚🌙💕💙🌙
❗️شبهای ماه رجب هر كدام نماز به خصوصی دارند که بسیاری از آنها در مفاتیح الجنان نیستند. هر شب نمار ش را با ذکر پاداشها شان در کانال قرار میدهیم.❗️
#نماز_شب_هشتم_رجب👇
هر که در این شب بیست رکعت نماز کند و در هر رکعت بعد از حمد هر یک از سوره های توحید و ناس و فلق و کافرون را سه بار بخواند خداوند مزد شاکرین و صابرین را به او عطا کند و گویا قرآن رادر ماه رمضان ختم کرده و چون از قبر برخیزد هفتاد ملک او را استقبال کرده ، بشارت بهشت دهند و تا بهشت مشایعت کنند ( ترجمه اقبال الاعمال، ج 2 )
اللهمصلعلیمحمدآلمحمدوعجلفرجهم و العن اعدائهم 🌹
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌙💕❤️🌙💕💛🌙💕💚🌙💕💙🌙
Part25_خار و میخک.mp3
10.99M
🇵🇸🕊🕊🕊🇵🇸🕊🕊🕊🇵🇸🕊فلسطین کلید رمزآلود #ظهور است..
🌷کتاب آموزنده، امنیتی و صوتی 🕊 #خار_و_میخک
🌷قسمت 5⃣2⃣
🕊(مقدمه کتاب)
💠 نویسنده؛ یحیی ابراهیم سنوار
💠راوی؛ حسن همایی
💠ناشر؛ انتشارات کتابستان معرفت
💠تولید شده؛ از پایگاه صدای گویای ایران صدا
💠صدابردار؛ میثم جزی
💠تهیهکننده؛ سیدعلی میرطالبیپور
🕊لینک کتاب گویا از پایگاه ایران صدا
https://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=643988
🇵🇸🇵🇸🕊🕊🇵🇸🇵🇸🕊🕊
#فلسطین #قدس
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
بعد از ساعتی تلاش شراره نگاهی به آتش پیش رو که از آن خاکستری بر جا مانده بود انداخت، بوی گوشت کباب ش
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده
💫 #تجسم_شیطان
🔥قسمت ۹۱ و ۹۲
شراره با ظاهری آشفته وارد خانه شد او اصلا نفهمید این راه را چگونه آمده، اینقدر آشفته بود که حتی وسائل همراهش را کنار دیوار خرابه جا گذاشته بود و فقط گوشی اش که آن هم داخل جیبش بود همراه داشت. در هال را باز کرد، مادرش که آیفون را برایش زده بود، داخل آشپزخانه مشغول ریختن چای بود و با باز شدن در هال همانطور که سرش پایین بود گفت:
🔥_سفرت زود تموم شد انتظار داشتم سه چهار روزه...
ناگهان نگاهش به چهره شراره که هنوز آثار خونهای کلاغ بر آن مشهود بود افتاد، لیوان چای از دستش به زمین پرت شد و چندین تکه شد، زیور با دو دست برسرش کوبید و جیغ زنان گفت:
🔥_خدا مرگم بده، چی شدی؟ تصادف کردی؟!
با صدای جیغ زیور، شیلا و شکیلا که هر دو داخل اتاق بودند، هراسان بیرون آمدند و با دیدن شراره با آن وضع به طرفش رفتند. هر سه نفر، شراره را دوره کردند مادرش به دستها و صورت شراره دست میکشید و همانطور که گریه میکرد گفت:
🔥_سالمی؟! چیزیت نشده؟!
اما شراره مانند انسانی مسخ شده پلک نمیزد و جوابی هم به سوالهای مادرش نمیداد. شیلا جلو آمد و همانطور که بینی اش را گرفته بود، عُقی زد و گفت:
🔥_اه چه بوی تعفن و گندی هم میده، انگار از تو چاه فاضلاب درش آوردند..
شراره بدون اینکه کوچکترین حرفی بزند، همه را کنار زد و یک راست به طرف اتاقش رفت. شیلا که انگار تازه یادش افتاده بود، دست روی سرش کوبید و گفت:
🔥_شراره معلومه سالمه فقط انگار دیوونه شده، واای ماشینم..
زیور با عصبانیت به شیلا نگاهی کرد و گفت:
🔥_سر و وضعش را ندیدی که غرق خون هست؟ اونموقع تو به فکر ماشین وامونده ات هستی...
شیلا شانه ای بالا انداخت و گفت:
🔥_خوب ماشین تنها چیزیه که دارم حالا...
زیور اجازه نداد شیلا حرفش را تمام کند و همانطور که به طرف اتاق میرفت گفت:
🔥_میشه الان حرف نزنی و بری آماده شی، بابات که خدا را شکر معلوم نیست دوباره کجا غیبش زده، باید شراره را ببریم دکتر.
زیور وارد اتاق شد و شراره را درحالیکه روی تخت گز کرده بود و به نقطه ای خیره شده بود دید. زیور جلو رفت، کنار شراره نشست، میخواست حرفی بزند که احساس کرد هُرم سوزنده ای همراه با بوی تعفن از سمت شراره می آید، اما به روی خودش نیاورد. دستانش را جلو برد و دست شراره را در دست گرفت، انگار که کوره اتش بود. هراسان از جا بلند شد و گفت:
🔥_پاشو دختر، پاشو یه اب به دست و صورتت بزن بریم دکتر...
اما شراره هیچ عکس العملی نشان نداد، خیره به نقطه ای نامعلوم روی دیوار و پلک نمیزد. زیور با دقت دست و صورت شراره را نگاه کرد،اثری از زخم و جراحتی نبود، او حس کرد شراره کسی را کشته، باید از وشوشه سوال میکرد، پس از جا بلند شد و میخواست بیرون برود در همین حین شیلا جلوی در اتاق امد و با لحنی شاد گفت:
🔥_ماشین انگار سالمه اما ادم فکر میکنه از توی گردباد دراومده خیلی کثیف و پر از خاکه ..
زیور،شیلا را کناری زد و میخواست بیرون برود که شراره با صدای آهسته گفت:
🔥_من هیچکس را نکشتم، منو تنها بذارین، اما هرکس پاشو توی این اتاق بذاره میکشمش...
سه روز از آمدن شراره میگذشت، سه روزی که هیچکس جرات نزدیک شدن به اتاق او را نداشت، فقط وقت غذا تا وقت غذا زیور غذای شراره داخل اتاق میبرد و بدون کوچکترین حرفی ظرفها را برمیگرداند، شراره انگار هم خیلی ترسیده بود و هم هنوز بهت زده بود، روز سوم، جمشید سرو کله اش پیدا شد و به محض ورود، بینی اش را بالا کشید و گفت:
🔥_اه چه بوی گندی، زیور مگه آشغالها را بیرون نذاشتی
و نگاه زیور و بقیه به اتاق شراره گره خورد اما کسی حرفی نزد. روز چهارم تازه زیور از خواب بیدار شده بود، شیلا و شکیلا که هر کدام سر کار بودند و در جایی خود را مشغول کرده بودند، امادهٔ رفتن شدند که صدای تلفن زیور بلند شد. شکیلا از کنار در هال صدا زد:
🔥_مامان کجایی؟ گوشیت خودش را کشت، ببین کی سر صبی یاد شما افتاده...
زیور از داخل آشپزخانه به سرعت خودش را به میز عسلی داخل هال رساند و همانطور که با تعجب به صفحه گوشی خیره شده بود گفت:
🔥_عجیبه، فتانه است...
شیلا که میخواست بیرون برود، به عقب برگشت و گفت:
🔥_فتانه؟! زن عمو محمودت؟!
زیور سری تکان داد و تماس را وصل کرد فتانه با لحنی که میخواست خودش را صمیمی نشان دهد، سلام و علیک گرمی کرد و بعد از تعارفات معمول گفت:
🔥_راستش اگر اجازه بدین میخواستیم برای امر خیر مزاحمتون بشیم..
زیور لبخند گل گشادی زد و گفت:
🔥_امر خیر؟! برای شکیلا؟!
فتانه که انگار هل شده بود گفت:
ندای قـرآن و دعا📕
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 #تجسم_شیطان 🔥قسمت ۹۱ و ۹۲ شراره با ظاهری آشفته وارد خان
🔥_نه نه برای شراره...
زیور که از خوشحالی چشمانش برق میزد، چرا که مدتها بود تعریف کردن از سعید حرف اول جمشید و شراره شده بود، اما برای اینکه ناز کند و فتانه نگه چقدر اینا دلشان می خواست، گفت:
🔥_حالا بزارید من اول نظر دختر را بپرسم بعد خبرتون میکنم، آخه نه اینکه شراره خواستگار زیاد داره و دختری سخت پسند هست، اجازه بدید بپرسم بعد...
فتانه که انگار انتظار این حرف را نداشت گفت:
🔥_پس تا شب خبرش را بدین
زیور چشمی گفت و خداحافظی کرد.شیلا و شکیلا همانطور که میخندیدند، اشاره به اتاق کردند و گفتند:
🔥_فتانه این دخترهٔ دیوونه را برا سعید خواستگاری کرد؟
شیلا خنده اش بلندتر شد و گفت:
🔥_خبر ندارند که عقلش را از دست داده تازه بو گندش را بگوو
زیور زهر چشمی گرفت و گفت:
🔥_برین پی کارتون ورپریده ها، شاید همین موضوع باعث شد که شراره حالش عوض بشه، والا من موندم این دختر چکار کرده که به این روز افتاده
و نمیدانست که شراره موکلی قویتر گرفته و برای همین حتی وشوشه هم قادر نیست خبرها و ذهنیات او را به مادرش زیور برساند. با رفتن شیلا و شکیلا،زیور از جا بلند شد و به طرف اتاق شراره رفت، در را باز کرد و در کمال تعجب دید که شراره انگار تازه از حمام بیرون امده، تمیز و مرتب روی تخت خوابیده، با ورود زیور به اتاق، شراره چشمهایش را باز کرد و همانطور که لبخند میزد گفت:
🔥_میگفتی فردا شب بیان...
زیور با تعجب نگاهی به شراره کرد و گفت:
🔥_حالت خوب شده دخترم؟! گوش وایستاده بودی؟
شراره از جا بلند شد و همانطور که ملحفه را کناری میداد گفت:
🔥_من حالم خوب بود،اصلا طوریم نبود، بعدم گوش واینستاده بودم، چون احتیاجی نداشتم، خودم میدونستم...
زیور که خوب شراره را میشناخت سری تکان داد و گفت:
🔥_بگم فرداشب بیان، نمیترسی فتانه بگه چقدر اینا هول هستن؟!
شراره خنده بلندی کرد و گفت:
🔥_فتانه داره له له میزنه من زودتر بله را بگم، چون میخواد تیمش را قوی کنه و اون دخترهٔ بیچاره اسمش چی بود؟ هااا فاطمه را با کمک من و هنرنمایی هام له و لورده کنه ...
زیور شانه ای بالا انداخت و گفت:
🔥_باشه پس به بابات بگم و قرار خواستگاری را میگذارم
و با زدن این حرف از اتاق بیرون رفت. شراره در حالیکه بشکنی میزد گفت: دیگه هیچکس به گرد پای شراره خانمت نمیرسه، موکلی که من دارم همه کاری از دستش برمیاد..
👈 #ادامه_دارد....
#رمان واقعی #تجسم_شیطان
✍ نویسنده ؛ «طاهره سادات حسینی»
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼.🍂.🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════،🌼.🍂.🌼،═╝
ندای قـرآن و دعا📕
🔥_نه نه برای شراره... زیور که از خوشحالی چشمانش برق میزد، چرا که مدتها بود تعریف کردن از سعید حرف او
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده
💫 #تجسم_شیطان
🔥قسمت ۹۳ و ۹۴
چند ماه از عقد شراره با سعید میگذشت، عقدی که خیلی بی سرو صدا انجام شد بطوریکه هنوز خبر عقد به گوش روح الله و فاطمه نرسیده بود. فتانه ابتدا بسیار خوشحال بود از این وصلت، چرا که در همان دیدار اول متوجه شده بود که شراره مثل خودش موکل دارد
و او میتوانست با کمک شراره تیمی تشکیل دهد که بچه های محمود را به خاک سیاه بنشاند، فتانه کینه ای عجیب از روح الله به دل داشت، اما اینک که چند ماه از عقد سعید و شراره گذشته بود میفهمید که اشتباهی مهلک انجام داده، چرا که شراره موکلی بسیار پرقدرت داشت، موکلی که زورش به موکل فتانه می چربید و سعی در تطمیع سعید نسبت به شراره داشت
و قصد داشت سعید نوکری چشم وگوش بسته برای شراره شود و این خواستهٔ فتانه نبود، محمود هم که زمان عقد سعید انگار در خواب بود و مخالفتی نکرده بود، حالا انگار از خواب بیدار شده بود و میدید چگونه سعید داماد جمشید 'گوش بر' ی شده که سالها محمود از او و خانواده اش دوری میکرد و او را حرام خور ترین فرد زمین میدانست.
شراره به پیشنهاد پدرش، روی مخ سعید رفته بود که از نمایشگاه اتومبیل سهمی هم به جمشید بدهند و سعید که انگار بین نیروهای شیطانی گرفتار شده بود نمیتوانست تصمیم درستی بگیرد،از طرفی فتانه شمشیر را از رو بسته بود تا شراره را از اسبی که میتازید پایین کشد
اما شراره کسی نبود که به این راحتی ها جا خالی بدهد، پس با کمک قوهٔ شیطانی که در اختیار داشت خواست گوشمالی به سعید دهد که به دنبالش فتانه سرجایش بنشیند، اما کارها طوری پیش رفت که به ضرر همه تمام شد.
فتانه مشغول کشیدن نهار بود که در هال باز شد و سعید با چهره ای برافروخته در حالیکه شراره هم به دنبالش روان بود،وارد خانه شد. فتانه جواب سلام سعید را داد و تا چشمش به شراره افتاد گفت:
🔥_ببینم تو کار از خودت نداری که وقت و بی وقت میری خودت را میچسپونی به این پسر و از کار و زندگی بازش میکنی؟!تو هنوز عقد کرده ای بزار عروسی بگیرین بعد بیا اینجا کنگر بخور و لنگر بنداز..
شراره پررو تر از او خودش را روی مبل انداخت و گفت:
🔥_فتانه خانم کمتر حرف بزن، غذات را بکش که از گشنگی داریم تلف میشیم، بعدم سعید شوهرمه اگر نمیتونی ببینی که من باهاش هستم لطفا چشمات را ببند و باید به اطلاعتون برسونم که اگر ور دل پسرت هستم برای خرابکاری هایی که هست که انجام میده وگرنه من خودم از خودم یه کار هاای کلاس دارم.
فتانه که از حرفهای نیش دار شراره خون خودش را میخورد گفت:
🔥_واه واه زمانه عوض شده حالا دیگه عروس به مادر شوهر فخر میفروشه و ..
سعید که از این کل کل همیشگی خسته شده بود با فریاد گفت:
_تو رو خداااا بس کنید، من از استرس دارم سکته میکنم شما اومدین معرکه گرفتین؟!
فتانه چشمهایش را ریز کرد و گفت:
🔥_چیشده سعید؟! بازم جمشید اومده نمایشگاه ور دلت و حرف مفت زده؟!
سعید سرش را تکان داد و گفت:
_کاش اینجور بود..
فتانه که گیج شده بود سوالی سعید را نگاهی کرد که شراره قهقه ای ساختگی زد و گفت:
🔥_نه خیر، کاش حرف پدر منو گوش میکرد که الان میباست رو هوا باشه نه زمین، آقا پسرت گل کاشته..انگار شریکش پول گرفته تا ماشین وارد کنه اما پول های بی زبون را برداشته و غیب شده
و از جا بلند شد و به سمت اوپن رفت، تکه ای از کاهوی داخل ظرف سالاد را برداشت و همانطور به نیش می کشید سرش را کنار گوش فتانه اورد و گفت:
🔥_سرمایه سعید و آقاتون محمووود پَررررر..
فتانه که باورش نمیشد، با دست روی گونه اش زد و به طرف سعید که بی حال روی مبل افتاده بود آمد و شانه های او را در دستش گرفت و گفت:
🔥_سعید جان! بگو شراره جفنگ میگه..بگو دیگه
و سعید آه بلندی کشید و چشمانش را بست..هر چه که سعید توی کارهاش کم میاورد و پس رفت میکرد، خبرهایی که از طرف روح الله میرسید نشان میداد که پله های ترقی و پیشرفت را تند تند طی میکند و برای خودش مقام و منصبی بهم میزد
و خبرش هم به محمود میرسید و محمود ذوق زده برای فتانه نقل میکرد و کینهٔ شتری فتانه، بیشتر و بیشتر میشد. اوضاع مالی سعید بهم ریخته بود و شریکش کلاهبردار از کار درآمده بود و به قول معروف آش را با جاش برده بود و گم و گور شده بود و پیگیری های سعید و محمود هم نتیجه ای نداده بود.
فتانه که از شراره ناامید شده بود و تمام پس رفت های سعید را از چشم شراره میدانست، میخواست به نوعی تمام کمبودهایش را از سر روح الله و فاطمه درآورد و چون ارتباطی بین آنها وجود نداشت، اول باید ارتباط را دوباره زنده میکرد و سپس به خواسته های شیطانی اش برسد، یک روز که محمود خسته و کوفته از روستا آمده بود رو به او گفت:
ندای قـرآن و دعا📕
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 #تجسم_شیطان 🔥قسمت ۹۳ و ۹۴ چند ماه از عقد شراره با سعید
🔥_میگم محمود گمونم الان یه پنج شش سالی هست که روح الله را ندیدی هاا
محمود با تعجب نگاهی به فتانه کرد و گفت:
_خوب چیه؟! مگه مادمازل اجازه دیدار میدادین؟! من بیچاره هم باید به یه زنگ بسنده میکردم، حالا چی شده یاد ارتباط با روح الله افتادی؟!
فتانه قیافه مظلومی به خودش گرفت و با لحنی شرمسار گفت:
🔥_من فکر میکنم تمام بد بیاری هایی که سعید میاره به خاطر اینه که به روح الله کم محلی کردیم، الان که گفتی بچه دوم روح الله هم به دنیا اومده، بیا یه سری به همین بهانه بریم پیششون و دل اونا را شاد کنیم بلکه خدا هم دل ما را شاد کرد و بدشانسی های سعید هم تمام شد.
محمود که انگار از تعجب داشت شاخ در می آورد، اب دهانش را قورت داد و گفت:
_یعنی باور کنم فتانه هستی و داری از این حرفا میزنی؟! ببینم خواب نما نشدی؟!شایدم یه کلک دیگه سوار کردی تا به خاطر شکست های سعید،زندگی روح الله را به کامش تلخ کنی هااا؟!
فتانه قیافهٔ حق به جانب به خودش گرفت و گفت:
🔥_روح الله اون سر دنیاست و سعید اینجا، چه ربطی بهم دارن که کارای سعید را به روح الله ربط بدم، چقدر تو شکاکی مرد..
محمود سری تکان داد و گفت:
_من آدم شکاکی نیستم اما چون تو را خوب میشناسم، میدانم در پس این حرفت صدها فکر و نقشه نهفته است،اما اگر واقعا دوست داری روح الله دوباره رفت و آمدش را به خونه باباش شروع کنه، من مخالفتی ندارم، فقط به این شرط توی زندگی اون بچه زجر کشیده مثل زندگی عاطفه بدبخت موش ندونی
فتانه اوفی کرد و گفت:
🔥_باشه، پس من زنگ میزنم آدرس ازشون میگیرم و اخر هفته دوتایی بریم طرف تبریز و با زدن این حرف به سمت آشپزخانه حرکت کرد.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان واقعی #تجسم_شیطان
✍ نویسنده ؛ «طاهره سادات حسینی»
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼.🍂.🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════،🌼.🍂.🌼،═╝
#بستن_زبان
✍ هرڪس《سوره بروج》 را به
جهت دفع بدگو و بد زبان ۳ بار
با نیت خالص بخواند زبان بدگو و
بدزبان بستہ شود و از هرزگے و
بدگویے آنان محفوظ ماند
Ⓜ️ خواص آیات قرآن ۲۰۰
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌹خاصیت سوره های قرآنی
سوره جمعه برای پیدا شدن مال
سوره مجادله برای برای مهر و محبت و معامله
سوره طور برای پایدار بودن و برگشت مال
سوره حجر برای برکت مال
سوره نمل برای شفا مریض و برآوردن هر حاجتی
سوره تغابن برای ادای قرض
سوره حج برای کامل شدن دین
سوره مریم برای هدایت دختران
سوره احزاب برای گشایش بخت
سوره یونس برای بچه دار شدن
سوره محمد برای اخلاق
سوره اعلی برای هدایت جوانان
سوره ن والقلم برای آسان شدن و درس خواندن
سوره مزمل برای مهر و محبت
سوره جن برای وسوسه
سوره فتح برای گشایش کار
سوره کهف برای بیدار شدن
سوره حجرات برای زیاد شدن مال
سوره حدید برای محکم شدن و آرامش بدن
سوره انبیا برای رها شدن از بند و گرفتاری
سوره مومنون برای به راه راست رفتن
سوره صف برای فتح و پیروزی
سوره اسرا برای شفای مریض و بهانه گیری
سوره یوسف برای عظمت و بزرگی
فاتحه: مانع خشم الله
یاسین: مانع تشنگی روز قیامت
واقعه: مانع فقر
دخان: مانع ترس روز قیامت
ملک: مانع عذاب قبر
کوثر: مانع خصومت
کافرون: مانع کفر وقت مرگ
🌸هر دعا و سوره ای رو باید با باور خوند. باور به مهربونی خدا. کلا تو دنیا تو با قلبت چیزی رو باور کنی و بخوای میشه. مهم اون باور قلبیه. امیدورام درهای بسته ی زندگیتون به زودی باز شود
ارسال کنید
🌸التماس دعای فرج
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#باب_نماز_حاجات_مهم
🍁 #نماز_سیف_القاطع 🍁
💐نماز همانطور که از اسمش پیداست برای حاجت همانند شمشیر برنده عمل میکند و بسیار بسیار مجرب است #شب_جمعه یا همان پنجشنبه شب دو رکعت بعد از نماز عشا در یک مکان خالی و در تنهایی به نیت قضای #حاجت به این ترتیب خوانده می شوددر رکعت اول بعد از سوره حمد ٬ سوره انعام را از اول تا اخر بخوانید و دوباره از اول سوره تا آیه ۹۳بخوانید و سپس به رکوع بروید در رکعت دوم بعد از حمد ایندفعه از آیه ۹۴ تا اخر سوره انعام را بخواید بعداز اتمام نماز هزار بار صلوات فرستاده و حاجت خود را ازخدا طلب کنید
🔔این نماز وتمام نمازهای مستحبی را میشود در حالت نشسته نیز به جا آورد
📗از کتاب مجربات باقر
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌹 حفظ از #تصادف و #بلا 🌹
👈 در المحاسن از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده اند که هر کس هنگام #سوار شدن بر مرکبی بگوید :
🌹🍂 بِسْمِ اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ 🍂🌹
👈خود و وسیله اش تا زمانی که از آن پیاده شود در #حفظ_خداوند باشد و از #آفات و #بلایا #ایمن گردد
📚چشمه رستگاری
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
﷽✨
❤️ مرحوم حاج اسماعیل دولابی :
همین ڪه گردی بر دلتان پیدا می شود
↞ یڪ سبحان الله بگویید
آن گرد ڪنار می رود .
هر وقت خطایی انجام دادید
↞استغفرالله بگویید
که چارہ است.
هر جا هم نعمتی به شما رسید
↞الحمدلله بگویید
چون شکرش را به جا آوردی گرد نمی گیرد .
با این سه ذڪر باخدا صحبت ڪنید.
صحبت ڪردن با خدا
#غم و #حزن را از بین می برد ...
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♨️ختم انعام+نماز ویژه و مجرب برای👇
💌برآورده شدن #حاجات مادی
💌نجات از #گرفتاری
💌درمان #غم و #اندوه
💌بهبود #بیماری
💌 #روزی شدن خیرکثیر
💌نابودی #دشمن
🔰ختم سوره مبارکه انعام بجهت هر #حاجتی
باین نحو است که:
🔹قرائت سوره مذکور نماید و آیه ۱۲۴
چون به کلمه (رسل الله )برسد وقف
نماید ،برخیزد دورکعت نماز بجای آورد
👈در هر رکعت بعداز حمد+آیت الکرسی
۷مرتبه+توحید ۵۰ مرتبه بخواند
🔹بعداز تمام شدن نماز درسجده هفت
مرتبه بگوید👈لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي
كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
وسرازسجده بردارد وادامه سوره را از (الله
اعلم) بخواند .
آیه 124 از سوره انعام: وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ
قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ
رُسُلُ اللّهِ(این قسمت دورکعت نماز
بخواند) اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ
سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ
وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ.
🔰اگه ختم انعام رو انجام دادی:
🔸روز شنبه در ابتدای روز
🔸یکشنبه در هنگام طلوع آفتاب
🔸دوشنبه بین نماز ظهر و عصر
🔸سه شنبه یک ساعت بعد از طلوع آفتاب
🔸چهارشنبه بعد از نماز عصر
🔸پنجشنبه قبل از ظهر شرعی
🔸جمعه بعد از نماز ظهر و تا غروب
آفتاب فرصت دارد.
✍🏻خواجه سنجوری گوید:که من این نماز
را کردم واز خداوند تعالی دنیا طلبیدم
چندان به من عطا فرمود که هزار غلام
خریدم و آزاد کردم ،الله اعلم 🌹
📗منبع: گوهر شبچراغ ،ص۲۵۸
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕