❁ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم ❁
🗓امروز 12 تیرماه 1403
▪️#5_روز تا #محرم💔
وقتی دل دیوانه شد؛ روضه لازم
یک چاره دارد روضه های حاج کاظم
این پنج روز مانده تا ماه #محرم
دستم به دامان تو یا شهزاده قاسم
#یاسیدالشهدا❤️
#خدا_را_شڪر_گریان_حسینم🌷
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#فصل_نوڪرےمحرمہ❣️
بوے محرمش همہ جارا گرفتہ اسٺ
وقتش رسیده تا د, ماهے صفا ڪنیم
زیباترین وضوے #محرم ڪہ گریہ اسٺ
بایدڪہ #اشڪ را بہ نظر ڪیمیا ڪنیم
#تاهسٺجهانشورمحرمباقیسٺ❤️
#5_روز_تا_فصل_عاشقی💔
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی آنلاین - روضه شد برپا - نریمانی.mp3
13.15M
🔳 #زمینه #چاووش #محرم
🌴روضه شد بر پا
🌴لباس مشکی پای نوکرها
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌بسیار دلنشین
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥
✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۱۳۴
حاج محمود دفترها رو به فاطمه داد و دوباره نشست.فاطمه دو تا از دفترها رو جدا کرد و گفت:
_اینا برای علیه.بعد مرگ من،هروقت صلاح دیدید بهش بدید.وقتی که حالش بهتر شد،با مرگ من کنار اومد...این یکی برای زینبه.وقتی به سن تکلیف رسید، بهش بدید.
گوشی شو برداشت.
رمز شو به پدرش گفت،بعد بازش کرد.تو قسمت صداهای ضبط شده رفت وصفحه گوشی شو به پدرش نشان داد.گفت:
_پنجاه تای اول برای زینبه.قصه ها و لالایی هایی که براش گفتم.گاهی براش بذارید.سی و هشت تای بعدی برای علیه. وقتی دیگه نتونستم براش بنویسم، صدامو ضبط کردم.اینا هم با همون دفترها بهش بدید.
به آخرین صدای ضبط شده اشاره کرد و گفت:
_اگه بعد مرگ من خیلی بهم ریخت اینو براش بذارید.
یه کاغذ از توی یکی از دفترها بیرون آورد و گفت:
_این آدرس سه تا خانواده ست که از نظر مالی نیاز به کمک دارن..اینم آدرس بچه های منه.اگه براتون سخت نبود،براشون پدربزرگ باشین.
بعد به پدرش نگاه کرد و گفت:
_باباجونم،حلالم کنید.برام خیلی دعا کنید.
اشک هاش جاری شد.
-من دیگه هیچ کاری برای آخرت خودم نمیتونم انجام بدم.فقط دعاهای شماست که میتونه نجاتم بده.
فاطمه دیگه چیزی نگفت.
ولی چشم های حاج محمود حرف های زیادی داشت برای گفتن.غصه ی پدری که دختر بیست و هفت ساله ش بهش وصیت میکرد.
نزدیک اذان صبح بود.
علی هنوز تو امامزاده نشسته بود.بعدنماز سمت خونه راه افتاد.خیلی وقت بود آفتاب دراومده بود که به خونه رسید.
یا الله گفت و وارد شد.
حاج محمود هم خونه بود.امیررضا تماس گرفت.وقتی متوجه شد حاج محمود سرکار نرفته،نگران شد و تصمیم گرفت با محدثه بره اونجا.
علی بعد از سلام کردن به حاج محمود و زهره خانوم،پیش فاطمه رفت.فاطمه بیدار بود و ذکر میگفت.
وقتی علی رو دید لبخند زد و سلام کرد. علی با بغض جواب سلامشو داد.فاطمه دستشو سمت علی دراز کرد.
علی جلو رفت.
دست فاطمه رو گرفت و کنار تخت روی زمین نشست.چند دقیقه فقط به هم نگاه کردن.
فاطمه گفت:
_علی،راضی هستی؟
علی به زمین نگاه کرد و گفت:
-نمیتونم
-به من نگاه کن.
علی با مکث نگاهش کرد.
-عمر معمول آدم ها تو این دنیا زیر صد ساله،درسته؟...آدم تو این دنیا اگه دویست سال هم عمر کنه،وقتی موقع مرگش برسه،میگه مثل چشم به هم زدن بود..علی جانم تو این چشم به هم زدنت اگه #باخدا باشی،تو ابدیتت راحتی. سختی های این دنیا،هرچقدر هم سخت باشه،زود تموم میشه...علی،اگه الان با رضایت امتحان های سخت رو تحمل کنی،خدا جوری با مهربانی بغلت میکنه که خودت هم باورت نمیشه.فقط کافیه تو یه قدم برداری...علی،من میخوام تو بهشتی باشی.جان فاطمه عمرتو جز با خدا معامله نکن.
علی سرشو روی تخت گذاشت و تو دلش با خدا حرف میزد.
*خدایا،من فاطمه رو دوست دارم..تو که با سختی بهم دادیش...خودت کمکم کن.
-علی جانم.
علی سرشو آورد بالا.....
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #سرباز
✍ نویسنده ؛ بانو «مهدییارمنتظر قائم»
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖🍃💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════💖.🍃💖.═╝
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
ندای قـرآن و دعا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥
✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۱۳۵
علی سرشو آورد بالا.فاطمه با لبخند نگاهش کرد.گفت:
_علی جان..حلالم کن..برام دعا کن.. مراقب #خودت و #ایمانت باش..خدا نگهدارت باشه.
هنوز دست فاطمه تو دست علی بود.یه دفعه دستش بی حس شد.چشم هاش بسته شد.علی مبهوت نگاهش میکرد.
آروم گفت:
-فاطمه!
یه کم بلندتر گفت:
_فاطمه!!
بازهم بلندتر گفت:
_فاطمه!!!
با بغض بلند میگفت:
_فاطمه....فاطمه...
زهره خانوم و حاج محمود صدای علی رو شنیدن.زهره خانوم سریع سمت اتاق فاطمه رفت.جلوی در بود که حاج محمود رو به روش ایستاد.زهره خانوم با گریه به حاج محمود نگاه میکرد.امیررضا و محدثه تو حیاط بودن که صدای علی رو شنیدن.
علی داد میزد:
_فاطمه...فاطمه...
بعد فریاد زد:
_خدا...خدا...خدا...
زهره خانوم و حاج محمود روی زانو افتادن.زهره خانوم با ناله گفت:
_حاجی..فاطمه!!
امیررضا با عجله رفت تو خونه.
وقتی فریاد های علی رو شنید،وقتی حال پدر و مادرش رو دید،مطمئن شد آبجی کوچیکش بالاخره تنهاشون گذاشت. کنار در افتاد.
از فریاد های علی،زینب دو ساله بیدار شد و گریه کرد.محدثه سریع زینب رو بغل کرد و به خونه پدرش برد.
علی دیگه بلند گریه میکرد.
خیلی گذشت ولی هنوز علی بلند گریه میکرد.همه نگرانش بودن.امیررضا سمت اتاق رفت و خواست در رو باز کنه،
حاج محمود گفت:
_امیر،ولش کن.
-ولی بابا..علی داره سکته میکنه!!!
-علی میتونه تحمل کنه.
امیررضا هم کنار در نشست و گریه میکرد.
مدتی گذشت.
دیگه صدای علی نمیومد.زهره خانوم و امیررضا نگران به حاج محمود نگاه کردن.
حاج محمود بلند شد.
اونا هم بلند شدن.در اتاق رو باز کرد.علی داشت نماز میخوند، ولی گریه میکرد.
به فاطمه نگاه کرد.دوست نداشت باور کنه.چشم های فاطمه بسته بود.بی جان و بی رمق.رنگ صورتش مثل میت شده بود.
زهره خانوم داشت می افتاد،
که امیررضا گرفتش.کنار در نشست و با غصه به دخترش نگاه میکرد.حاج محمود کنار تخت فاطمه نشست.اشک هاش نمیذاشتن چهره دخترشو خوب ببینه. امیررضا هم کنار پدرش نشست و به فاطمه نگاه کرد.علی هم نمازش تمام شد و به فاطمه نگاه میکرد.
حاج محمود متوجه نگاه علی شد. میخواست ملافه روی صورتش دخترش بکشه ولی دست هاش میلرزید.امیررضا پارچه رو از پدرش گرفت.به فاطمه نگاه کرد،بعد به حاج محمود،بعد به مادرش، بعد به علی.با غصه و جان کندن پارچه روی صورت زیبا و مهربان خواهرش کشید.
گریه های علی شدیدتر شد.
سرشو روی زمین گذاشت و گریه میکرد.
امیررضا بلند شد و به هال رفت.
با پویان تماس گرفت.به سختی گفت:
_پویان،بی خواهر شدیم.
گوشی تلفن از دست پویان افتاد.
به دایی و عموش هم گفت.
پویان و مریم سریع خودشونو رسوندن. پویان مثل امیررضا حالش بد بود. امیررضا بغلش کرد و دلداریش میداد.
تا ظهر همه رسیدن.
خاله ها،دایی،عمه، عموها،پدربزرگ ها و مادربزرگ فاطمه.حاج آقا موسوی هم سریع خودشو رسوند.
علی هیچی نمیگفت.
ساکت بود.بی صدا گریه میکرد و از خدا کمک میخواست.
روز تدفین بود.
وقتی نماز میت خوندن،مردها عقب تر ایستادن.حاج محمود و امیررضا رفتن تو قبر.علی کنار فاطمه نشسته بود.به امیررضا گفت:
_بذار من برم.
امیررضا به حاج محمود نگاه کرد.حاج محمود اشاره کرد که بره بالا.امیررضا رفت بالا و علی رفت تو قبر.بدن بی جان فاطمه رو به علی و حاج محمود دادن.
علی سر کفن باز کرد.تو دلش گفت:
*فاطمهی من،یعنی واقعا دیگه نمیبینمت؟!!!
بعد از تلقین،امیررضا دست شو سمت علی دراز کرد که بره بالا.علی به حاج محمود گفت:
_اجازه بدید خودم سنگ ها رو بذارم.
حاج محمود گفت:
-نه،علی جان.برو بالا.
علی با التماس به حاج محمود خیره شد. صورت هردو شون خیس اشک بود. بالاخره حاج محمود رفت بالا،
و یکی یکی سنگ ها رو با خون دل به علی میداد و علی با خون دل روی فاطمه ش میذاشت.
تمام مدتی که تو قبر فاطمه بود....
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #سرباز
✍ نویسنده ؛ بانو «مهدییارمنتظر قائم»
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖🍃💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════💖.🍃💖.═╝
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
ندای قـرآن و دعا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥
✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۱۳۶
تمام مدتی که تو قبر فاطمه بود،
برای غربت و مظلومیت امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) گریه میکرد و اشک هاش روی سنگ های لحد میریخت. آخرین سنگ رو که میخواست روی صورت فاطمه بذاره،
گفت:
-خدایا،این فاطمهی منه...همه آدم هایی که اینجا هستن میدونن چقدر خوب بود...خدایا به حرمت حضرت زهرا(س)، به غریبی امام علی(ع) به فاطمهی من سخت نگیر.
صدای گریه علی بلند شد.حاج محمود گفت:
_علی جان،بیا بالا..این یکی رو من میذارم.
علی با سر اشاره کرد،نه.
آخرین نگاه رو به فاطمه کرد،سنگ رو گذاشت و بلند گریه میکرد.حاج محمود و امیررضا به سختی علی رو بردن بالا.علی لبه قبر نشسته بود و به خاک هایی که روی فاطمه ش میریختن،نگاه میکرد.
بعد از مجلس ختم،
وقتی هیچکس حواسش به علی نبود،از مسجد بیرون رفت.دربست گرفت و پیش فاطمه رفت.پاهاش توان راه رفتن نداشت.به سختی خودشو به قبر فاطمه رسوند.
وقتی به قبر فاطمه رسید،
روی زانو هاش افتاد و بلند گریه میکرد.
اذان شد.همونجا،کنار فاطمه،نماز خوند.
وقتی حاج محمود و پویان و امیررضا متوجه شدن علی نیست،نگران شدن.حاج آقا موسوی گفت:
_احتمالا رفته سر خاک خانمش.
حاج محمود دلش گرفت.سر خاک فاطمه. از این به بعد باید اینجوری میگفتن.
هیچکدوم حال مناسبی برای رانندگی نداشتن.همه با حاج آقا رفتن.وقتی رسیدن هوا تاریک شده بود.
علی با گریه زیارت عاشورا میخوند.
دورتر ایستادن و به علی و مزار فاطمه ش نگاه میکردن.حاج محمود مهمان داشت و باید برمیگشت.پویان موند تا از دور مراقب علی باشه.بقیه برگشتن.
شب از نیمه گذشته بود.
حاج محمود هم سر خاک فاطمه رفت. پویان چند ردیف عقب تر نشسته بود.با اشک دعا و قرآن میخوند.
حاج محمود گفت:
_پویان جان.
پویان ایستاد و سلام کرد.جواب سلامشو داد.سویچ رو گرفت سمت پویان و گفت:
_پسرم،شما برو،من هستم.
با غصه و اشک نگاهش کرد و گفت:
_نه آقای نادری...میخوام بمونم.
حاج محمود دیگه چیزی نگفت،
و پیش علی رفت.علی با چشم های سرخ به قبر فاطمه خیره بود.حاج محمود قرآن علی رو بهش داد.قرآن رو که دید اشک هاش بیشتر شد.همون قرآنی بود که فاطمه بهش داده بود،وقتی تو مسافرخانه بود.قرآن رو گرفت و برای فاطمه قرآن میخوند.
چند روز گذشت.
علی یا تو خیابان ها بی هدف راه میرفت یا مزار فاطمه بود.پویان و امیررضا به نوبت از دور مراقبش بودن.نه خونه حاج محمود میرفت،نه خونه خودش.جای خالی فاطمه رو نمیتونست تحمل کنه.
کنار قبر فاطمه نشسته بود،
و گریه میکرد.امیررضا دیگه نتونست این حال علی رو تحمل کنه.نزدیک رفت و رو به روش نشست.
صداش کرد.
علی با چشم های پر اشک نگاهش کرد.
-داداش آروم باش..فاطمه هم ناراحت میشه با خودت اینطوری میکنی..چند روزه زینب رو ندیدی؟ اصلا میدونی مدام داره بهونه تو میگیره؟ فکر میکنی راضیه دخترشو رها کردی؟ اون طفل معصوم مادرش که رفت،پدرش هم پیشش نباشه!!..بیا بریم خونه.
-خونه من جاییه که فاطمه اونجا باشه.. امیر،داغی به دلمه که تا زنده م ذره ای سرد نمیشه...
سرشو گذاشت روی خاک،
و گریه میکرد.حاج محمود نزدیک شد. برای فاطمه فاتحه خوند و به امیررضا اشاره کرد که بره.
امیررضا رفت.
حاج محمود گوشی فاطمه رو از جیبش بیرون آورد.صدای ضبط شده فاطمه رو آورد،گوشی رو روی مزار گذاشت و رفت.
وقتی علی صدای فاطمه رو شنید....
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #سرباز
✍ نویسنده ؛ بانو «مهدییارمنتظر قائم»
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖🍃💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════💖.🍃💖.═╝
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
✨ #آیه_درمانے
✨هر کس #بنویسد و بر #خود بیاویزد :
1- اگر #عزب باشد #ازدواج کند
2- اگر بسیار #فراموشکار باشد دیگر فراموش نکند
3- اگر #مریض باشد شفا یابد
4- اگر #فقیر باشد غنی گردد
5- اگر در عمل و کوشش #تنبل باشد زیرک گردد و برای دنیا و آخرتش مفید است انشاء الله تعالی
آیات 131 و 132 سوره طه :
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#از_بین_بردن_ناراحتیهای_فکری
🌸✨ دعایی جهت دفع پریشانی
و نومیدی که منقول از امام علی
است زیر آسمان و مأیوس
از غیر خدا بخوانید✨
📚 بحارالانوار ۹۵/۲۸۴
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#جهت_تسڪین_غضب :
💯✍🏻این دو آیه به جهت تسکین غضب و دفع #ظلم ظلمه و شرّ شیطان و سلطان جابر و دفع #دشمن خیلی موثر است هر کس با ایمان آن را در شب جمعه بعد از نماز خفتن ( نماز عشاء ) با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بنویسد و با خود نگاه دارد و آن را زیاد بخواند از #شر #غضب و شر #سلطان و #شیطان محفوظ ماند .
⇇آیات 133 و 134
سوره آل عمران :
وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ
وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ
أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء
وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ
وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ⇉
📚خواص آیات قرآن کریم ص 41
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨دعای #مشکلگشای_یوشع_وصی_موسی_(ع)
#حاجت #قرض #مشکل
🌷علامه قطبالدین راوندی به نقل از امام رضا علیهالسلام میگوید: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مرد و زن را در مسجد جمع کرد و فرمود: هر کس میخواهد ثنایش بر ثنای مجاهدان برتری یابد و حاجتش روا شود و دشمنش نابود شود و قرضش ادا گردد و اندوهش برطرف شود و سخنش آسمانها را بشکافد و در لوح محفوظ ثبت گردد، این دعای یوشع را هر روز بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِنَّ رَبَّكُمْ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ أَلَا إِنَّ خَيْرَ عِبَادِ اللَّهِ الْتَقِيُّ النَّقِيُّ الْحَفِيُّ وَ إِنَّ شَرَّ عِبَادِ اللَّهِ الْمُشَارُ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكْتَالَ بِالْمِكْيَالِ الْأَوْفَى وَ أَنْ يُوَفِّيَ الْحُقُوقَ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَيْهِ فَلْيَقُلْ فِي كُلِّ يَوْمٍ سُبْحَانَ اللَّهِ كَمَا يَنْبَغِي لِلَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ كَمَا يَنْبَغِي لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ كَمَا يَنْبَغِي لِلَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ جَمِيعِ الْمُرْسَلِينَ وَ النَّبِيِّينَ حَتَّى يَرْضَى اللَّه
📚بحارالانوار: ۸۴/ ۴
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨ #صاحب_خانه_شدن
یکی از بهترین و مجرب ترین امور جهت خانه دار شدن.
توسل به حضرت علی اصغر(علیهالسلام) نموده و آیه
”شهدا…”(سوره آل عمرانُ۱۸)
را هر شب ۳۰۰ بار تلاوت کنید.
📚ختم مجرب
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#جلب_محبت_شوهر
💠 اینکه این آیات شریفه را بر گلاب بخواند و بدمد و سپس گلاب را به صورت بمالد. ان شاءالله شوهرش مهربان و مطیع میگردد:
«إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فی شُغُلٍ فاکِهُون هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ لَهُمْ فیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ» (یس 55 الی 57)
📚دوهزار دستورالعمل مجرب
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
حاج قاسم عزیز خار چشم دشمنان بود!
نه موی دماغ کشور هایی مثل آمریکا..
#انتخاب_اصلح | #نشر_حداکثری
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
پزشکیان گفت ترور شهید سلیمانی ربطی به گفتگو ندارد، به این دلیل بود که در غزه و سوریه شهید سلیمانی موی دماغشون شده بود!
آقای پزشکیان شهید سلیمانی موی دماغ؟! شما نامزد ریاستجمهوری ایران هستی یا نماینده ترامپ؟!
به افتخار یه مملکت میگه موی دماغ!! 😢
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
‼️‼️‼️
⚫️انا لله و انا الیه راجعون
وای بر ما که هنوز داغ شهادتت تازه است
و نامزد عالی ترین مقام اجرایی کشور
تو را موی دماغ می خواند و ما همچنان نظاره گر و ساکتیم.
چه زود ماهیت اصلی خود را که پشت پرده اخلاق مداری مخفی کرده بود آشکار کرد.
#انتخابات
#شهید_سلیمانی
#حاشیه_مناظره
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
♨️اصلی ترین نقطه ضعف آقای پزشکیان عدم توان مدیریتی ایشان هست.
که شامل مدیریت خانواده هم میشه. تجرد هم قطعا برای یک رئیس جمهور کشور اسلامی ضعفه بزرگه.
حالا شما هی بگید شخصیتش مهمه و..
مجرد بودن هم بخشی از شخصیت ایشان هست.
یکی از دلایلی بی برنامه گی ایشان در حوزه زن و خانواده ، مشکلات خودش هست.
ایشان تا به حال حتی یه جمله دربارهی زنان. خانواده، تجرد و.. نگفتن ، در حالیکه این مشکلات در کشور ما بیداد میکنه.
فعلا پشت فیلترینگ و مهسا امینی این ضعفها پنهان مانده و به مرور زمان شما هم متوجه اسیبهای اساسی خواهید شد.
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️خیانت ظریف و روحانی به کشور را #احمدینژاد در یک دقیقه بیان می کند!
جالب اینه که پزشکیان میگه دوباره همین راه را بریم تا مشکلات حل شود.
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ این کلیپ خیلی به دل میشینه
این کلیپ باید سرتاسر فضای مجازی رو پر کنه تا مردم فرق جلیلی با پزشکیان رو متوجه بشن.
نشر حداکثری با شما برای موفقیت جبهه انقلاب.
یا علی بگو و نشرش بده
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
♨️حمایت برندا شفر کارمند و استراتژیست موساد از مسعود پزشکیان
🔹آگاه باشید، مگر اسرائیل از پیروزی پزشکیان چه نفعی میبرد که علنا از او حمایت میکنند؟! بدانید به چه کسی رای میدهید!
🔹پ.ن؛ این مطالب را با دیگران هم به اشتراک بگذارید تا همه بدانند به کی رای میدهند به کی رای نمیدهند؟
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پیام بسیار مهم استاد شجاعی
"درباره دور دوم انتخابات"
#انتخابات #جلیلی #نه_به_دولت_سوم_روحانی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺رئیس جمهوری که فاقد این ویژگی باشد کشور را به فلاکت میکشاند!
#کلیپ | #استاد_شجاعی | #دولتمرد_تراز
منبع: سیاست در اسلام جلسه اول
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم این فیلم رو ندیدند
فیلم محرمانه ی روزهاییه که رئیسی دولت رو تحویل گرفته و ولی هنوز وزیرهای روحانی در وزارت خانه وزیر هستند
انتشار برای نخستین بار
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پزشکیان از نگاه پزشکان/ اقدام خیانتباری که در دوره وزارت پزشکیان در نظام سلامت رخ داد
❓چرا پزشکان متخصص کار در بخش خصوصی را بر بیمارستان دولتی ترجیح میدهند؟
‼️ چگونه در کمتر از دو سال با افزایش ده برابری قیمت بیمارستانهای خصوصی، بسیاری از پزشکان حاذق بیمارستانهای دولتی را رها کردند؟
وقتی کسی در حیطه تخصصی خودش اینطوری خرابکاری کرده، در بقیه مسائل که میگه تخصصی ندارم و کارشناس باید نظر بده دیگه چه خواهد کرد؟
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️جایزه 15 میلیون دلاری به مسعود پزشکیان بابت خیانت به ایران
در سال 1381
علی برکت الله
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یه عذرخواهی ویژه از آقای پزشکیان!
#رأی ما به دکتر سعید جلیلی
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕