اینقدر حمله ریز پرنده های اسرائیل به ایران در شهر اصفهان خنده دار است که اصلا ارزش اطلاع رسانی را ندارد.
مخاطبان گرامی، روز جمعه است به استراحت خودتان ادامه دهيد.
@negaheqods
◽️حمله گسترده از خاک ایران با پهپاد و موشک های کروز و بالستیک با خسارت های جدی به یک پایگاه هوایی و یک مرکز امنیتی و راداری با تلفات قطعی و تخریب گسترده رو اگر مقایسه کنیم با ارسال چند ریز پرنده جهت خرابکاری در کشورمون عمق حقارت رژیم صهیونیستی و همینه پوشالیش بیشتر مشخص میشه.
◽️رژیمی با اون همه ادعا و چنگ و دندون نشون دادن های مکرر چنین پاسخی براش در واقع تحقیر بزرگ و شکست مجدد محسوب میشه.
◽️همونطور که رسانه های صهیونیستی بعد از عملیات کم نظیر ایران شروع به کوچک نمایی مساله کردند هر چند به علت گستردگی عملیات موفق نشدند، الان هم در حال بزرگنمایی #خرابکاری_حقیرانه خودشون هستند.
@negaheqods
🔴 راستیآزمایی
تصویر جورزالمپست از انفجار در اصفهان
❌ نتیجه بررسی : جعلی
🔸۱. رسانه اسرائیلی «جورزالمپست» در توییتی با انتشار عکس یک انفجار نوشت : «اسرائیل با یک حمله موشکی بامداد جمله یک سایت در ایران را مورد هدف قرار داد.»
🔸۲. بررسی تصویر نشان میدهد، این عکس در ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ (دوسال قبل) توسط همین رسانه با عنوان « جنگ در غزه» منتشر شده است.
✍ نتيجهگیری : تصویر منتسب به انفجار در اصفهان توسط رسانه اسرائیلی "جعلی" و متعلق به دوسال قبل میباشد.
@negaheqods
🚨#فوری_ویژه
اولین تصویر از محل اصابت ریز پرنده های اسرائیل به پایگاه شکاری اصفهان
@negaheqods
برخی منابع میگویند ریز پرنده ها از خاک باکو هدایت شده.
اینکه چنین ادعایی چقد درست باشد نیاز به بررسی دارد لکن اگر این پهپادها ی که در موردشان( ریز پرنده)صحبت میشه به این ریزی باشه قاعدتا توان پرواز از باکو تا اصفهان را نباید داشته باشند الا اینکه گفته شود پهمادهای مذکور نسبتا بزرگ بوده که در آن صورت تعبیر فعال شدن پدافند تبریز، مشخص میشود و گویای بلند شدن این پهپادها از باکو به سمت تبریز سپس اصفهان بوده.
در این صورت بنده یک گزینه پیشنهاد میکنم که نه جنگی شود و نه طرف مقابل بی پاسخ بماند و آن هم هدف قرار دادن سفارت اسرائیل در باکو یا پایگاه های آن است به گونهای که با خاک یکسان شود
@negaheqods
🔺نقشه محل موشکهای ساقط شده اسرائیلی در عراق قبل از رسیدن به ایران
🔸پرشیا نیوز با انتشار این تصویر نوشت که موشک های اسرائیلی قبل از رسیدن به ایران توسط پدافند هوایی ایران و در این نقطه از آسمان عراق رهگیری و منهدم شدهاند.
مکانی که موشکای اسرائیلی منهدم شدند، فاصله ۳ دقیقه ای تا مرزهای ایران داشتند
خبرنگار المیادین در تهران: اسرائیل با موشک میخواست پنج نقطه رو تو اصفهان بزنه که همه موشک ها توسط پدافند هوایی ارتش رهگیری شدند
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
#سلام_امام_زمانم♥️
یادِ تُو ، هر صبح
در دل مےکند غوغا ؛
ولےجانِ من ،
این یادِ آرامت
برایم زندگےست
🌤أللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِکَالفَرَج🌤
@negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار شروع جلد نه؛ (در این جلد به تاریخ ایران مخصوصاً از صفویه به بعد اشاره می شود
برگی از داستان استعمار
قسمت صد و بیست و پنج
شاه و سلطان
به اسماعیل که اکنون به نام «شاه اسماعیل صفوی» بر ایران حکومت می کرد، خبر دادند پیکی از طرف سلیم، سلطان عثمانی، به تبریز رسیده است و نامه و هدیهای را از طرف سلطان برای او آورده.
شاه اسماعیل پیک سلطان را در کاخ خود پذیرفت.
سلطان سلیم در این نامه از اسماعیل خواسته بود تا او را به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر اسلام (ص) بشناسد و اجازه دهد ایران بخشی از قلمرو عثمانی باشد.
پیک سلطان، سپس بستهای را که هدیه سلطان در آن بود باز کرد. یک خرقه یا لباسی که درویشان می پوشیدند، یک عصا و یک کشکول یا کاسه ای که درویش ها در دست می گرفتند و در کوچه و خیابان میگشتند.
سلطان با این هدیه می خواست به شاه اسماعیل بفهماند که بهتر است به جای پادشاهی و حکومت مانند پدران خود به درویشی و صوفیگری مشغول باشد.
شاه اسماعیل، در نامه مؤدبانهای پاسخ سلطان سلیم را داد و همراه آن یک ظرف کوچک که درون آن مقداری تریاک قرار داشت برای او فرستاد تا به او گوشزد کند که تصرف ایران، رؤیایی پوچ است که تنها افراد تریاکی و معتاد با چنین خیال هایی خود را مشغول میکنند.
شاه اسماعیل، این نامه و هدیه را به وسیله پیکی به نام شاه قلی آقا برای سلطان سلیم فرستاد.
سلطان عثمانی هنگامی که قوطی تریاک را دریافت کرد، آن قدرخشمگین شد که دستور داد شاه قلی آقا را بکشند و لباس زنانه ای را هم برای شاه اسماعیل بفرستند.
در همان روزهایی که شاه اسماعیل و سلطان سلیم عثمانی مشغول فرستادن هدیه های تمسخرآمیز برای هم بودند، پرتغالی ها به فرماندهی آلفونسو دآلبوکرک وارد خلیج فارس شدند و به جزیره هرمز حمله و آن را تصرف کردند.
جزیره هرمز، در آن سالها از مهم ترین مراکز تجاری جهان بود. انواع کالاها به این جزیره وارد و از آن صادر می شد. تاجرانی از سرزمینهای مصر، عربستان، هند و چین با کشتیهایشان به این جزیره می آمدند تا کالاهای شرقی و غربی را معاوضه و خرید و فروش کنند.
پرتغالیها معتقد بودند هرکس سه نقطه از جهان را در اختیار داشته باشد می تواند بر سراسر آسیا، اروپا و شمال آفریقا حکمرانی کند:
هرمز در خلیج فارس، تنگه عدن که اقیانوس هند را به دریای سرخ پیوند می دهد و بندر مالاکا در جنوب شرقی آسیا.
آلبوکرک، با تصرف هرمز به حاکم آنجا که امیر سیف الدین نام داشت. دستور داد که هیچ کشتی ایرانی بدون اجازه پرتغالیها نباید در خلیج فارس تجارت کند. از سویی مالیاتی را که جزیره هرمز به شاه اسماعیل می داد و هر سال به ۱۵۰۰ تومان میرسید، سه برابر کرد؛به این ترتیب حاکم هرمز هر سال باید ۴۵۰۰ تومان به پرتغالی ها پرداخت میکرد.
آلبوکرک در همان زمان که مالیات جزیره را سه برابر می کرد دستور داد کالاهای پرتغالی را بسیار ارزان به مردم بفروشند تا آنها از اشغال جزیره خوشحال و راضی باشند.
هنگامی که فرستاده شاه اسماعیل، برای دریافت سالانه مالیات به جزیره آمد، حاکم ایرانی جزیره، امیر سیف الدین که زیر نظر پرتغالی ها به حکومت خود ادامه میداد نمیدانست چه پاسخی به او بدهد. آلبوکرک، تعدادی گلوله توپ و مقداری باروت به او داد تا به فرستاده شاه اسماعیل بدهد و به او گفت :برای شاه ایران بنویس که هرمز بخشی از سرزمین پرتغال است و ما مالیات خود را به مانوئل، پادشاه پرتغال، می دهیم و جز این پاسخی برای تو نداریم.
شاه اسماعیل که نیروی دریایی و کشتی های جنگی برای نبرد در خلیج فارس نداشت و از طرفی سلطان سلیم عثمانی هر روز او را به جنگ تهدید می کرد، از رویارو شدن با پرتغالیها خودداری کرد.
پرتغالیها هم وقتی فهمیدند خطری از طرف شاه اسماعیل آنها را تهدید نمیکند. به بخشی از ساحل ایران که رو به روی جزیره هرمز بود، حمله و آن را اشغال کردند.
این قسمت از ساحل، جرون نام داشت که بعدها به بندرعباس مشهور شد.
ادامه دارد...
@negaheqods
نگاه قدس
قسمت هشتم تمامی این عکس العمل ها فقط نشانگر دلتنگی من بود ، تصمیم گرفتم به اولین نفری که کتاب را م
قسمت نهم
با شور و شوق برای بابا همه چیز رو تعریف کردم که در آخر گفت : یادت نره واسه منم بیاری بخونم
هیربد که با دکمه سر آستینش درگیر بود از پله ها پایین آمد و گفت : همچین تحفه ایم نیست وقتی پارت ، پارت می نوشت واسه من میخوند اصلا خوشم نیومد
ــ کی گفت تو نظر بدی ؟
ــ خواستم پدرمو آگاه کنم
ــ تو ؟! آقای جذاب ۲۷ سالت شد ، چرا نمیری زن بگیری از دستت راحت شیم ، ترشیدی که !
ــ میخوام در کنار پدر و مادرم زندگی کنم تو چیکاره ای ؟!
هرچند معلوم بود شوخی میکند اما بابا مثل همیشه برای اینکه شخصیتم را حفظ کند گفت :
ــ با خواهر بزرگترت درست حرف بزن
ــ چشم ، بانو برایتان مقدور است این دکمه را برایم ببندید ؟
ــ کجا به سلامتی ؟
ــ متاسفم نمیشه برای یک خانوم توضیح داد
ــ هیربد ؟!!
ــ هان ؟ چته ؟ مغزت توانایی تحلیلش نداره از دنیا ساقط میشی بابا یقه منو میگیره
ــ خیلی لوسی
ــ لطف داری ، من رفتم .
بابا ؟ مامان ؟ آبجی بزرگه، هَو اِ گود تایم.
بابا : نه این آدم نمیشه ثریا
بدون شرکت در بحث میان بابا و مامان به اتاقم رفتم ، وقتی وارد اتاقم میشدی اولین چیزی که به چشم میخورد عکس دست جمعی کوه نوردی بود ، با یادآوری اتفاقات آن روز لبخندی روی لبم شکل گرفت . بدون تعویض لباس هایم دمر روی تخت افتادم ، همین که خواستم خواندن را شروع کنم تلفن همراهم به صدا درآمد .
با دیدن تماس گیرنده فاتحه ای نثار روح پر فتوحم کردم و روی اسپیکر گذاشتم که صدایش در اتاقم پیچید :
ــ الو هانی ؟ بی معرفت چرا به من خبر ندادی ؟ تو باز رفتی سراغ فاطی یادت رفت اول هر کاری باید به من شرح حال بدی ؟!
ــ اول سلام دوما اینقدر تند نرو تو کی باشی که من همه چی برات توضیح بدم ؟!
ــ دلم نخواست سلام کنم ، من همه کارتم
ــ پپسی میخوری یا ...
با جیغ جيغ های گوش خراشش حرفم را قطع کرد ، بی توجه به حرص خوردنش گفتم :
ــ ســــُلی عمه کجاست ؟
ــ درست حرف بزن ، تو خیر سرت تحصیل کرده ای ! چرا قداست اسم بچم و میاری پایین ؟!
ــ خب حالا ، بانو سلاله کجا تشریف دارن ؟
ــ ناهار خورد خوابید فداش بشم .
ــ باشه موافقم ، سریع تر اقدام کن
ــ کوفت
ــ تو از کجا فهمیدی ؟ آهان دوباره این شوَر کَنه ات سر صبحی اومده بود اینجا که واسه جناب عالی آمار بگیره !!
ــ راجب شوهر من درست صحبت کن ، ضمنا صبح نه ظهر ، نمیدونستی بدون ، بعدشم خواسته به مامانش سر بزنه تو رو سننه ؟!
ــ بسه ثمین ، ولم کن با همین شوهرت ، زنش دادیم بره نبینیمش بدتر شد .
ــ اگه گذاشتم دیگه بیاد ...
ــ خوب کاری میکنی آفرین
ــ ول کن ، فاطمه چطور بود ؟ ناراحت نبود ؟
ــ نه حداقل اینجوری نشون نمی داد
ــ اون مثل ما نیست که خیلی خانومه
ــ آره ...
آهی کشید و گفت :
ــ البته من میدونم بخاطر مشکات اینقدر به فاطمه سر میزنی
ــ همش هم بخاطر مشکات نیست ، فاطمه کتاب خونده نشده ایه برام !
ــ خیلی صبوره ...
ــ آره ، واقعا .
ــ خب مزاحمت نمیشم بیشتر از این فعلا ، به مامان بابا هم سلام برسون .
ــ تو همیشه مزاحمی ، برو ، باشه سلامت باشی .
ــ تو درست بشو نیستی ...
ــ نکه تو هستی .
ــ اَه ولم کن هزارتا کار دارم ، خدافظ
ــ بسلامت .
ثمین کمک بزرگی به نوشته ام کرد ، هر جا مهدا سعی در سانسور داشت را توضیح داد بدون هیچ کم و کاستی .
این شجاعتش خیلی تحسین برانگیز بود .
ادامه دارد ...
@negaheqods
اولین حلقه پدافندی تأسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ایران در سوریه قرار دارد!
حمله هوایی به تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی ایران خیالی باطل است که بر روی کاغذ ونقشه هم شدنی نیست...
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods