نگاه قدس
رمان سامری در فیسبوک قسمت ۳۷ آنها معجزه را در خوابهای_دروغین و استخارههای_شیطانی همبوشی میدانستن
رمان سامری در فیسبوک
قسمت ۳۸
_....مردم باید باورشون بشه که روحانیهای حوزهها همه دشمن امام زمانند و امام زمان در شرایط حال، فقط و فقط یک نائب خاص دارد اونم نواده خودش، احمدالحسن هست، متوجه شدی؟!
حیدر مشتت سری به نشانهٔ تایید تکان داد و گفت:
_حالا این وسط چی گیر من میاد؟!
احمد همبوشی نیشخندی زد و گفت:
_نه اینکه تا الان چیزی گیرت نیومده!!زندگیت زیر و رو شده، درسته رو نمیکنی و لباس درویشها را به تن میکنی، اما من میدونم که این فیلمت هست، چون خودم کارگردان این سناریو هستم ولی اینو بدون هر چه که تبلیغاتمان بیشتر باشد، اولا مردم از علما زده میشن و تمام خمس و زکات و انفاق مالشون را به خانه فرزند امام سرازیر میکنند... و از طرفی هر چه بازارمون گرمتر بشه، از طرف موساد هم مشتلق بیشتری گیرمون میاد و من هم که بخیل نیستم، هر چی گیرمون آمد، منصفانه تقسیم میکنیم و البته خیلی چیزهای دیگه هم غیر از مسائل مادی هست که کم کم متوجه میشی، الان در حد فهمت گفتم تا متوجه بشی کاری را شروع کردیم که از همه لحاظ به نفع ماست.
گوشی اتاق، اتاقی که متعلق به «مکتب امام احمدالحسن و یمانی موعود» که تازه راه افتاده بود به صدا درآمد...
کسی جز احمد همبوشی که خود مؤسس این مکتبخانه بود در اتاق وجود نداشت، احمد همبوشی تازگیها پای را فراتر از قبل گذاشته بود و خود را ارتقاء مقام داده بود و از نائب خاص امام به جانشین او و امام سیزدهم ارتقا درجه داده بود...
و جالب اینجا بود که تمام این مقام و رتبه ها، چه از فرزندی امام و چه نیابت و چه مقام سید یمانی و حالا هم امام سیزدهم، همه و همه در خواب و رؤیا به او تفویض میشد....
رؤیایی که تنها شاهدش، خود احمد همبوشی بود و اغیار در آن راهی نداشتند و مردم فقط خبر آن را میشنیدند...
احمد همبوشی گوشی تلفن را برداشت، از آن طرف خط صدای پر از التهاب حیدر مشتت به گوش رسید:
_سلام احمد خوبی؟!
همبوشی گلویی صاف کرد وگفت:
_درست صحبت کن بگو امام احمد الحسن
حیدر با بی حوصلگی گفت:
_قراره برای بقیه فیلم بازی کنیم نه خودمون را گول بزنیم، اینقدر گفتی امام احمدالحسن که انگار خودت هم باورت شده امام هستی، بابا تو امامِ یک مشت آدم ساده لوح و متوهم هستی، خودت دیگه توهم امام بودن نزن!
همبوشی گوشی را محکمتر چسپید و گفت:
_باید اول خودمون به باور برسیم تا بقیه هم ما را باور کنن.
حیدر اوفی کرد وگفت:
_برو به باور برس! اما با به باور رسیدن تو، نه بابات امام زمان میشه و نه من سید یمانی...حالا از این حرفا گذشته، همانطور که گفته بودی، من شهر به شهر عراق را گشتم و تبلیغ مکتب احمدالحسن را کردم، باورت نمیشه احمد همبوشی! یه عده مردم از همه جا بی خبر، چنان خاک پای من را سرمه چشماشون میکنن که کم کم خودمم داره باورم میشه یه کاره ای هستم، البته بعضی از علما که دستی در علم داشتن جلوم قد علم کردند و فعلا با همون کتابایی که دادی، به خودشون مشغولشون کردم تا تو راه تبلیغ ما سنگ نندازن.
همبوشی لبخندی زد و گفت:
_این اخبار که تکراری شده، برای چی زنگ زدی؟
حیدر که انگار تازه موضوع اصلی یادش اومده بود گفت:
_تا رسیدن به العماره مشکلی نداشتم، اما به نظر میرسه تبلیغ توی العماره و اطرافش و کلا جنوب عراق، خیلی سخت هست.
همبوشی با التهابی در صدایش گفت:
_چرا سخته؟! یعنی مردم اون خطه آگاه تر از بقیه جاها هستند؟!
حیدر نیشخندی زد و گفت:
_نه بابا! اینجا ساده لوح ترند،آنقدر ساده لوح که قبل از ورود علم تبلیغ احمدالحسن فرزند خود خوانده امام زمان به الاماره، کسی دیگه قاپشون را دزدیده، باید بگم رقیب پیدا کردی!
و با زدن این حرف قهقه بلندی سر داد. احمد همبوشی که کارد میزدی خونش در نمی امد، فریادی زد و گفت:
_چی میگی تو؟! درست حرف بزنم ببینم!
حیدر مشتت که انتظار این برخورد را نداشت گفت:
_خوب به من چه که امام زمانت بدون هماهنگی با نائب خاص و امام سیزدهمش، یه نائب دیگه فرستاده سمت العماره و البته از بخت بدت این نائب همچی بگی نگی پرزورتره، یعنی حداقلش اینه که اینجا مردم بیشتر قبولش دارن..!
احمدهمبوشی اوفی کرد و گفت:
_حالا طرف کی هست؟ میشه باهاش کنار اومد یا نه؟
حیدر به میان حرف او دوید و گفت:
_فکر کنم اسمش را شنیدی ...
در همین حین تلفن قطع شد و احمد الحسن همانطور که گوشی را سر جایش میگذاشت، روی صندلی نشست و خیره به تلفن شد تا دوباره زنگ بخورد
او باید برای این موضوعات هم فکری می کرد و شاید لازم میشد که موساد را در جریان بگذارد. با قدم هایی لرزان بدون هدف عرض اتاق را میپیمود....
نویسنده؛ طاهرهسادات حسینی
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
نگاه قدس
آیین کشورداری شرح نامه 📌قسمت ۱۱۷ ❣ امیر المومنین علیه السلام به سراغ دليل دوم نهی دور ماندن زما
آیین کشورداری
شرح نامه ۵۳
📌قسمت ۱۱۸
❣امام عليه السلام در اين بخش از عهدنامه چند دستور مهم ديگر به مالک مى دهد که همه آنها سرنوشت ساز است.
🔻نخست مى فرمايد:
✨ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَبِطَانَةً، فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَتَطَاوُلٌ، وَقِلَّةُ إِنْصَاف فِي مُعَامَلَة✨
💠براى زمامدار، خاصان و صاحبان اسرار (و نزديکان و اطرافيانى) است که خودخواه و برترى طلبند و در داد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعايت نمى کنند
✍آنچه امام عليه السلام در اينجا به آن اشاره کرده يک واقعيت تلخ و گسترده تاريخى است که همواره دنيا پرستان و فرصت طلبان خود را به مراکز قدرت نزديک مى کنند و با اظهار اخلاص و فداکارى کامل به آنها تقرب مى جويند تا به وسيله آنها بخش هايى از بيت المال در اختيار آنان و منسوبانشان قرار بگيرد و بر دوش مردم مظلوم سوار شوند و اموال و منافع آنها را غارت کنند. امام به مالک اشتر هشدار مى دهد که مراقب اين گروه باشد.
📝ادامه دارد...
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
🔻 امنیت در سفر
قسمت اول
🛫 تدارک و برنامه ریزی سفر
1️⃣ برنامه و اهداف سفر خود را بازگو نکنید.
2️⃣ در خصوص کشوری که عازم آنجا هستید اطلاعات لازم همچون مشکلات امنیتی، آدرس و شماره تلفن اماکن وابسته را از افراد مطلع کسب نمایید.
3⃣ از یادداشت کردن مسائل مهم و حساس خودداری فرمایید.
4️⃣ در خصوص مدت اعتبار گذرنامه و اعتبار اقامت دريافت شده دقت کنید.
5️⃣ از صفحات گذرنامه و دیگر مدارک مهم کپی برابر اصل تهيه نمایید و در کیف دستی یا جیب خود نگهداری کنید.
6️⃣ اگر بیماری خاصی دارید داروهای لازم را به میزان کافی و متناسب با مدت سفر همراه داشته باشید.
7️⃣اطلاعات مربوط به گروه خونی و شرایط عمومی پزشکی خود را به صورت مکتوب همراه داشته باشید.
8⃣ وسایل ارزشمند خود را در مکانهای امن نگهداری کنید و از حمل وسایل گرانقیمت در مکانهای عمومی خودداری کنید. در صورت امکان از قفلهای مطمئن برای چمدانها و کیفهای خود استفاده کنید.
9⃣ از تردد در مناطق ناشناخته و خلوت خودداری کنید و در صورت احساس خطر، به مکانهای عمومی و شلوغ پناه ببرید.
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
۷ روز تا اربعین حسینی
خداوندا
زائران امام حسین علیهالسلام
که ما را بر خانوادهشان
ترجیح دادهاند؛ حفظ کن
و برترین آرزوهایشان را
به آنها عطا فرما...
🔹حدیث #امام_صادق
🎤 #محمدعلی_قاسمی
📚 و أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْكَ
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
رهبر انقلاب در این ۱۲ روز، بالایسر اتاق جنگ بودند
🎤 مهدی محمدی در گفتوگو با رسانه KHAMENEI.IR در روایت جنگ ۱۲روزه:
🔹 از بامداد روز جمعه تا جمعه شب. به نظر من، حکم این دوازده ساعت با همهی مقاطع دیگر این جنگ متفاوت است. همهی جنگ یک طرف، این مقطع زمانی خاص هم یک طرف که از آغاز حملات تا اوّلین حملهی ایران را شامل میشود که اوّلین و مهمترین و بزرگترین حملهی ما جمعه شب بود. بنابراین، خیلی مهم است که ما راجع به این دوازده ساعت حرف بزنیم ببینیم دشمن دنبال چه بود و واقعاً چه اتّفاقی افتاد.
🔹 و من معتقدم که این دوازده ساعت بود که تکلیف جنگ را معلوم کرد. اصلاً مهمترین حرف من که جاهای دیگر هم گفتهام، این است که رژیم در انتهای این دوازده ساعت متوجّه شد مثل اینکه اشتباه کرده و نباید این جنگ را شروع میکرد. اوّلین نشانههای شکست را ما به لحاظ اطّلاعاتی همان جمعه شب از رژیم و از حامیان رژیم دریافت کردیم. انگار که اینها تازه آن شب بود که بعد از دوازده سیزده ساعت فهمیدند که «عجب! آن چیزی که ما میخواستیم نهفقط اتّفاق نیفتاده، بلکه یک دوران جدیدی از تاریخ در حال رقم خوردن است و ایران تصمیم گرفته یک کاری بکند که تا حالا یک چنین تصمیمی نگرفته بود». لذا پچپچها و اختلافات مربوط به اینکه شاید ما اصلاً اشتباه کردیم، اصلاً نباید این حمله را شروع میکردیم و حالا قرار است این ماجرا به کجا ختم بشود، همان شب از طرف رژیم شروع شد و ما اینها را شنیدیم.
🔹 من معتقدم مهمترین نقش را خود حضرت آقا ایفا کردند؛ یعنی اتّفاقاً این دوازده ساعت مهمترین جایی است که ما باید راجع به نقش آقا در آن حرف بزنیم.
🔹 اوّلین اتّفاقی که افتاد این بود که حضرت آقا دربارهی خودشان تصمیماتی گرفتند که همهی مسئولین کشور و کموبیش مردم کاملاً به این نتیجه رسیدند که آقا هستند، سالمند، جایشان امن است و ایشان بالاسر امور در کشور ایستادهاند.
🔹 آقای دکتر قالیباف میگفت که ما هر وقت از ایشان دستور میخواستیم، به فاصلهی کمتر از ده دقیقه یا حدّاکثر نیم ساعت ما از آقا دستور میگرفتیم؛ یعنی ایشان بالاسر جنگ ایستاده بود و جنگ را اداره میکرد. آقا در پناهگاه نبودند، بلکه در اتاق جنگ بودند.
🖼 پروندهی «روایت فتح»
🔍 متن کامل گفتوگو را از اینجا بخوانید👇
farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=60821
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
هر_صبح_یک_سلام
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
روزت را زیبا کن!
عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ...
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
90.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولای مهربانم...
امروز را هم با نام خدای بزرگ
و یاد شما آغاز می کنم
که صاحب زمـانی
هـر روز خـدا را
هزار مرتبـه شکر می کنم
که یک روز به روز رسیدن شما
نزدیک تر شده ام
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
نگاه قدس
رمان سامری در فیسبوک قسمت ۳۸ _....مردم باید باورشون بشه که روحانیهای حوزهها همه دشمن امام زمانند و
رمان سامری در فیسبوک
قسمت ۳۹
گاهی جلو قفسه کتاب میایستاد و کتابی به دست میگرفت و زیر و رو میکرد، گویی ثانیه ها به کندی میگذشت. تلفن دوباره شروع به زنگ زدن کرد...
احمد همبوشی با سرعت خودش را به آن رساند و گوشی را برداشت و صدای الو گفتن حیدرمشتت از پشت خط بلند شد، همبوشی با صدای بلند گفت:
_چرا اینقدر طول کشید تا زنگ بزنی؟! این چی بود داشتی میگفتی؟!
حیدر مشتت خنده ریزی کرد و گفت:
_انگاری خیلی توجهت را جلب کرده هاا
همبوشی با بی حوصلگی گفت:
_زودتر برو سر اصل مطلب
حیدرمشتت گفت:
_راستش چند تا از مساجد بزرگ و شلوغ العماره را انتخاب کردم تا برای تبلیغ شروع به کار کنم، اولین مسجدی که رفتم و از شما و دعوتتان گفتم، در ابتدا مردم عادی شما را با کسی دیگه اشتباه گرفتند و بعد چند تا از مریدهای پرو پا قرص سید محمود سرخی که انگار اونم دقیقا ادعاهایی شبیه به ادعاهای شما کرده با این تفاوت که فرزند امام غایب نیست، جلو اومدن و شروع به مجادله با من کردن، هر چه من میگفتم اونا نقض میکردن و دلایلی محکمتر بر حقانیت صرخی می آوردند.. خلاصه بگم، من در اینجا یکی کلّاش تر از خودمون را دیدم، البته خود محمود صرخی را قراره فردا توی یه مکان معین ببینم تا با هم گفتگویی کنیم، حالا به نظرت تکلیف من چیه؟
همبوشی نفسش رامحکم بیرون داد و گفت:
_تا میتونی باهاشون مناظره کن و حتی از کتابهایی که به اسم من چاپ شده براشون ادله و برهان بیار، گیجشون کن و بزار مریدهاشون هم گیج بشن و وقتی که درمانده شدن، تو از نسب احمدالحسن که میرسه به امام زمان رونمایی کن تا افراد ساده دل که امام زمانشون را دوست دارن بیان سمت ما، بالاخره از بین نائب و فرزند امام، یکی را باید انتخاب کنند که مطمئنا فرزند امام، ارجحیت بیشتری داره و منم از اینجا سعی می کنم با موکلی که دارم زمینه شکست صرخی را بوجود بیارم.
حیدرمشتت خنده بلندی کرد وگفت:
_بابا تو دیگه کی هستی؟! الحق که شیطان را درس میدی، میگم اینجور که ملت را میپیچونی یه وقت حیدر مشتت یا یمانی ظهور را نپیچونی؟!!.
احمد همبوشی اوفی کرد و گفت:
_ببین رفیق! من هر چی باشم نامرد نیستم، با هم شروعش کردیم و باهم پیشش میبریم و از مزایای این مکتب هر چی نصیبمون شد با هم میخوریم
و بعد اندکی سکوت کرد و ادامه داد:
_گفتی فردا با خود صرخی دیدار داری، به نظرم قبل از مناظره و جنگ و جدل، یه جورایی در خلوت باهاش کنار بیا و ببین چطوری میشه بی سرو صدا یه دهانبند بهش بزنیم و اگر این مورد جواب نداد، برو سراغ مناظره و برنامه ای که گفتم، در ضمن یه تعداد کتاب جدید هم قراره به دستم برسه، اینا هم کارشناسی شده هستند و به نام من نوشته شدند، سعی میکنم از اینا هم به دستت برسونم.
حیدر مشتت بار دیگر خنده صدا داری کرد و گفت:
_باشه! راستی خدا شانس بده، من هر کار کنم به تو نمیرسم یابن المهدی، نه قلم میزنی و نه زحمتی میکشی و کلی کتاب به نامت ثبت میشه..
و با زدن این حرف هر دو خنده ای کردند و تماس قطع شد.. احمد همبوشی روی صندلی کنار میز نشست، انگار ذهنش سخت درگیر بود..
او باید راه درستی برای مقابله با مدعیانی همچون صرخی که هر از گاهی سر راهش سبز میشدند پیدا میکرد. احمد همبوشی متوجه گذشت زمان نمیشد،
وقتی به خود آمد که اتاق نیمه تاریک شده بود، همبوشی کلید برق را زد و بعد گوشی تلفن را برداشت و شماره دفتر مایکل را گرفت...
گوشی زنگ خورد و از ان طرف خط صدای مایکل بلند شد. احمد همبوشی با لحنی سراسیمه گفت:
_سلام جناب! منم احمد...
مایکل به میان حرف او پرید و گفت:
_متوجه شدم! احمدالحسن قرار شد که تماس ها محدود بشه نه اینکه دم به دقیقه زنگ بزنید، اخرش با این کارهای شما، میترسم کل قضیه لو بره و..
همبوشی اب دهنش را قورت داد و گفت:
_نه...نه...اصلا نترسید، قرار نیست کسی از ارتباط ما بویی ببره، درسته من از طریقی که قرارمون بود ارتباط برقرار نکردم چون اون طریق خیلی زمان بر هست و الان هم مسئله بسیار مهمی پیش امد که میبایست به سمعتون برسونم و نظرتون را جویا بشم و اگر امکانش بود کمکم کنید.
مایکل با تحکمی در صدایش گفت:
_کمک...کمک..من که بیشتر از بودجه به شما کمک کردم، تقصیر شماست که تنبلید و آنطور که باید فعالیت بکنید، نمیکنید.
همبوشی صدایش را ارام تر کرد و گفت:
_نه این بار فرق میکنه، بحث مسائل مالی نیست، طبق گفته کار گروه شما و نقشه قبلی، من چند نفر را به اطراف فرستادم برای تبلیغ مکتب احمدالحسن که متاسفانه با مشکلی مواجه شدیم، انگار توی برخی از شهرهای عراق برای ما رقیب بوجود آمده، یعنی...
نویسنده؛ طاهرهسادات حسینی
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
نگاه قدس
آیین کشورداری شرح نامه ۵۳ 📌قسمت ۱۱۸ ❣امام عليه السلام در اين بخش از عهدنامه چند دستور مهم ديگر به
آیین کشورداری
شرح نامه ۵۳
📌قسمت ۱۱۹
❣امیر المومنین علیه السلام در ادامه دستور قاطعى دیگر در زمينه خواص جامعه صادر کرده مى فرمايد:
✨فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِکَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الاَْحْوَالِ، وَلاَ تُقْطِعَنَّ لاَِحَد مِنْ حَاشِيَتِکَ وَحَامَّتِکَ قَطِيعَةً وَلاَ يَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَة، تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ، فِي شِرْب أَوْ عَمَل مُشْتَرَک يَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ، فَيَکُونَ مَهْنَأُذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَعَيْبُهُ عَلَيْکَ فِي الدُّنْيَا وَالآْخِرَةِ✨
💠«ريشه ستمشان را با قطع وسائل آن بر کن و هرگز به هيچ يک از اطرافيان و هواداران خود زمينى از اراضى مسلمانان را وا مگذار و نبايد آنها طمع کنند که قراردادى به سود آنها منعقد سازى که موجب ضرر بر همجواران آن زمين باشد; خواه در آبيارى يا عمل مشترک ديگر. به گونه اى که هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل کنند و در نتيجه سودش فقط براى آنها باشد و عيب و ننگش در دنيا و آخرت نصيب تو گردد»;
✍اين تعبيرات با صراحت بيانگر اين حقيقت است که شخص والى و زمامدار بايد دست رد بر سينه گروه فرصت طلب سودجوى حاشيه نشين بزند و هرگز تسليم خواسته هاى آنها نشود و زمين هايى را که به مسلمانان تعلق دارد در اختيار آنان نگذارد،
✔️ زيرا آنها به سبب نفوذى که در مرکز اصلى قدرت دارند سعى مى کنند تمام هزينه هاى اين املاک را که قاعدتاً بايد در ميان همه کسانى که ملک مشترک دارند تقسيم شود به زور بر عهده ديگران بيندازند و منفعت خالص از آنِ آنها باشد; کارى که ظلم فاحش و خيانت آشکار است.
📝ادامه دارد...
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
⚠️ هشدار مهم امنیتی برای زائران اربعین
در مسیر پیادهروی و شهرهای عراق، ممکن است افرادی به شما اپلیکیشنهایی شبیه تاکسیهای اینترنتی (مثل اسنپ) یا برنامههای ناشناس دیگر را پیشنهاد کنند.
حتماً توجه کنید:
این اپها ممکن است حاوی بدافزار و ابزار جاسوسی باشند.
نصب آنها میتواند باعث سرقت اطلاعات شخصی، شمارهها، عکسها و موقعیت مکانی شما شود.
برخی از این برنامهها حتی با نامهای ایرانی یا ظاهر آشنا منتشر شدهاند تا اعتماد شما را جلب کنند.
❓*چهکار کنیم؟*
1. فقط از اپهای رسمی و فروشگاههای معتبر (Google Play و App Store) استفاده کنید.
2. هیچ برنامهای را از لینکها، فلشمموری یا بلوتوث افراد ناشناس نصب نکنید.
3. اگر نیاز به تاکسی دارید، از خدمات رسمی و مورد اعتماد محلی یا اپهای شناختهشده بینالمللی استفاده کنید.
4. اطمینان از فعال بودن آنتیویروس و بهروزرسانی سیستمعامل گوشی.
✅امنیت شما، مهمتر از هرچیزی است؛ مراقب باشید.
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods
#روزشمار_اربعین
🏴 ۶ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام باقیست...
امام باقر علیه السلام :
اگر مردم میدانستند در زیارت امام حسین علیه السلام چه فضیلتی است ، از شدت اشتیاق میمردند
بحارالانوار جلد۹۸ صفحه۱۸
#انا_علی_العهد
#جهاد_تبیین
#ما_روایت_می_کنیم...
#نگاه_قدس
@negaheqods