eitaa logo
دردسر شیرین من
9.5هزار دنبال‌کننده
589 عکس
205 ویدیو
4 فایل
در دنیایی که سراسر جنگ است، تو پناه من باش🙂 خالق آثار: دردسر شیرین من«تمام شده» زندگی به طعم آلبالو «درحال تایپ» رد خون «در حال تایپ» به قلم: نگین مرزبانی روزی یه پارت...
مشاهده در ایتا
دانلود
دردسر شیرین من
⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 ⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 ⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 ⛓🍒⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒⛓🍒 ⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒 ⛓🍒 🍒 #زندگی_به
⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 ⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 ⛓🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒⛓🍒⛓🍒 ⛓🍒⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒⛓🍒 ⛓🍒⛓🍒 🍒⛓🍒 ⛓🍒 🍒 🍒 از روی تخت بلند شدم و پاورچین پاورچین پشت در قرار گرفتم. به آرامی کلید را چرخاندم که با صدای تق باز شد. گوشه‌ای از در را باز کردم سرکی به بیرون کشیدم. خبری از آیهان نبود. در را کامل باز کردم و هنوز یک قدم نگذاشته بودم که مایع نرم و آبکی روی سرم خالی شد. ترسیده جیغی کشیدم و به کف دستم نگاه کردم که زده تخم مرغی که از روی سرم سرخورده بود داخل دستم افتاد و باعث شد ناخوداگاه اوق بزنم. در اتاق رو به رویی باز شد و آیهان خنده کنان بیرون آمد. - چقدر بامزه شدی؟ از حرص دندان قریچه‌ای کردم. - میدونم باهات چیکار کنم. دستش را در جیب شلوارش فرو برد و با ژست خاصی جلو آمد. - وقتی زورت به کسی نمیرسه هیچ وقت تهدیدش نکن. با تمام شدن حرفش زده تخم مرغ که در دستم بود را به صورتش کوبیدم. - میرسه، خیلی خوبم میرسه. شوکه شده از کارم در جایش ماتش برده بود. با دیدن تخم های حال به هم زن که از صورتش چکه می کند و پیچیدن بویشان در مشامم معده‌ام به هم خورد. اگر چند دقیقه دیگر میماندم قطعا تمام محتویات معده‌ام بالا می آمد. رویم را کج کردم که به حمام بروم اما بازویم توسط آیهان به عقب کشیده شد، زمین به خاطر تخم مرغ ها لیز شده بود و پای آیهان سر خورد، همزمان که از پشت روی زمین افتاد دست من هم کشیده شد و روی سینه‌اش فرود آمدم. @negin_novel