eitaa logo
نغمه‌ی خاموش (نگین مرزبانی)
3.5هزار دنبال‌کننده
42 عکس
7 ویدیو
0 فایل
آثار دیگر👇 دردسر شیرین من 1 و 2 «فایل شده در گوگل» زندگی به طعم آلبالو «تمام شده» نغمه‌ی خاموش «در حال تایپ» به قلم: نگین مرزبانی روزی یه پارت...
مشاهده در ایتا
دانلود
ضربان قلبم برای لحظه ای رفت و برگشت. گوش هایم داغ شد، نمیدانستم که درست شنیده ام یا نه. - چ... چی؟ نمیدانستم... اصلا نمیتوانستم جمله بابا را درک کنم... گیج و منگ به اطرافم نگاه می کردم. ولی مهراد آن قدر مهربان بود که آزارش به مورچه هم نمی رسید چه برسد که بخواهد دشمن تراشی کند و دشمن داشته باشد. بابا که سردرگمی ام را دید دستانش را قاب صورتم در آورد. - آنیسا این حرفو از من نشنیده میگیری خب؟ با همان گیجی به چشمان ملتمس بابا خیره شدم. - مهراد... مهراد دشمن نداشت اون... دستش از روی صورتم کنار رفت. - نداشت ولی اشتباهی چوبشو فرو کرد تو لونه زنبور، این زنبور ها حتی ممکنه منو و تو رو هم نیش بزنن. - از چی داری حرف میزنی بابا؟ از روی مبل بلند شد و دست به کمر بالای سرم ایستاد. - دیگه ایران جایی برای موندن نیست، باید از اینجا بری! - یعنی چی که باید بری؟ پس شما... نگذاشت جمله ام را کامل کنم. - من ایران میمونم تا بتونم قتل مهراد رو ثابت کنم. با گفتن حرفش قوی شدم. انگار قلبم قوت پیدا کرده بود که اشکم را پس زدم و محکم ایستادم. - پس منم میمونم و بهت کمک می کنم. ترس به سرعت نور در چشمانش دوید. - انگار متوجه حرفام نشدی! - متوجه شدم خوبم متوجه شدم. من شما رو با لونه زنبور تنها نمیذارم. شانه هایم را گرفت. - آنیسا تو تنها دارایی منی، اگه اتفاقی واست بیفته من نمیتونم زندگی کنم. بغض کردم. - برای شما چی؟ اگه اتفاقی واستون بیفته من چجوری میتونم زنده بمونم. بغلم کرد و من در آغوشش هق هق کردم. @negin_novel