eitaa logo
**💎 نگین کویر💎**
2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
37 فایل
تعرفه تبلیغات هربار تبلیغ ۱۵ هزارتومان. هزینه دریافتی صرف امور خیر می شود. قبول یا رد تبلیغ در اختیار مدیرکانال می باشد. مسولیت محتوا برعهده شما می باشد. شماره کارت. ۶۰۳۷۷۰۷۰۰۰۴۹۵۵۸۴ قبل از واریز تبلیغ برای تایید ارسال شود @tabnek @neginkavir_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠بسم الله الرحمن الرحیم 🇮🇷 خداوند متعال را شاکریم که فرزندان شهرستان خوروبیابانک در هر عرصه ای که ورود نمایند با لطف و عنایت حق تعالی خوش درخشیده و برای اعتلای نام پرآوازه خور از هیچ تلاشی فروگذار نمی نمایند. 🇮🇷 کسب مقام و درخشش در بیست و نهمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت انتظامی جمهوری اسلامی ایران نشان از تلاش و کوشش این برادر عزیز دارد و دلیلی است بر اینکه فرزندان شهر خور توانمندی لازم برای حضور در همه فعالیت‌ها را دارند و امروز که کشور در شرایط حساس و ویژه ای قرار دارد این قبیل موفقیتها مایه دلگرمی و مباهات است. 🇮🇷 صمیمانه این موفقیت را به برادر عزیزمان کربلایی محمد حسین بنی نجار ، خانواده ی محترم ایشان تبریک گفته واز خداوند متعال برای تمامی عزیزان کسب توفیقات بیش از پیش در زندگی فردی و اجتماعی مسئلت می نماییم. ━═━⊰❀❀❀🇮🇷🇮🇷❀❀❀⊱━═━ . ☀️☀️🌴🌴🌴🌴☀️☀️ مارا به دوستان خود معرفی کنید🔊 کانال کویر 🇮🇷 @neginkavir 🇮🇷 ارسال نظر،پیام،تبلیغ @tabnek
💢جناب آقای صالح بنی نجار همکار شاغل در دانشکده پرستاری طبس 🔰موفقیت فرزندتان آقای کربلایی محمدحسين بنی نجار را در کسب مقام و درخشش در بیست و نهمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، که نتیجه تلاش ها و زحمت های ایشان و رهنمودهای جنابعالی بوده را تبریک عرض کرده و از خداوند منّان توفیقات روز افزون را در عرصه های مختلف آموزشی و آرزوی موفقیت در مسابقات کشوری را داریم. ✍روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان شهرستان طبس . ☀️☀️🌴🌴🌴🌴☀️☀️ مارا به دوستان خود معرفی کنید🔊 کانال کویر 🇮🇷 @neginkavir 🇮🇷 ارسال نظر،پیام،تبلیغ @tabnek
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃🌸💜 💜🌸 قسمت اتاقم تنها جایی بود که آرامشو توش احساس میکردم .. دراز کشیدم رو تختم، دلم میخاست به چیزای خوب فکر کنم به داشته هام به نعمتهایی که داشتم به روزهای خوب زندگیم به خونواده ای که برام از جانم عزیز تر بودن، چشمامو بستم و به رویای شیرینی فکر کردم که برای خودم می ساختم به رویای عطرِ یاس!😇🌸💓 هنوزم اون عطر و حس میکنم یادم نمیره بعد اون روز که دیدمش انقدر بهم ریختم💓🙈 که اولین کاری که کردم اصرار به مامان بود که برام یـ🌸ـــاس بکاره تو حیاط .. یاس ..یاس، هیچ وقت نمیتونم یاس رو فراموش کنم اون عطر یاسی که بعد یک سال هنوز هم با تمام ذهن من بازی می کنه .. نمی دونم چه اتفاقی افتاد .. فقط از کنارم رد شد .. حتی یادم نمیاد چهره اش چطوری بود .. حتی رنگ چشماش حتی خنده هاش .. هیچی، هیچی یادم .. تنها عطر یاسش بود که منو درگیر خودش کرد و بعدش تعریفایی که از محمد درباره ش شنیدم .. تنها سهم من از اون شد گلهای یاس تو حیاط که هر بار با تنفس رائحه شون دلم آروم میشه ..🙈🙊 تو رویای شیرینم غرق بودم که مهسا بدو بدو اومد تو و باجیغ نسبتا بلندی گفت: _هوووورا بالاخره تعطیل شدیم😵😍💃 و با یه پرش پرید رو تختش .. من که از رویای خودم پریده بودم بیرون نگاهی بهش کردم و گفت: _سلامت کو؟ خندید وبا خوش حالی باهمون مانتو و مقنعه ی مدرسه اش دراز کشید رو تخت و گفت: _سلام علیکم حاج خانوم، روزهای خوش زندگیم آغاز شد😍😁 خندیدمو😄 جواب سلامشو دادم، به سقف خیره شدم .. من مهسا رو خیلی دوست داشتم .. با این که از من چهار سال کوچیکتر بود ولی برام بهترین خواهر و دوست دنیا بود .. دوباره چشمامو بستم تا باز به خلسه ی شیرینم فرو برم! ....