نهضت مادری
#جمعه_های_مقاومت
🔻واریز مبلغ ۷میلیون و ۸۸۵ هزارتومان بحساب ایران همدل
پیشکش به محضر بقیه الله اعظم و نائب برحقشان...
*اندک است، ناچیز است، اما دوست دارید بدانید این مبالغ چطور جمع می شود؟*
راستش ما یک گروهیم، گروهی از بانوان، پدران هم پشتیبانمان هستند(بدون یاری شان مگر می شود؟ آنهم روز جمعه ای... ؟)
خیلی ازما همدیگر را نمی شناختیم، تازه باهم آشنا شده ایم، به لطف دغدغه ی مشترکمان، بخاطر اطاعت از ولی خدا و رضایتشان...
شاید شما عزیز نشناخته ای که این متن را میخوانی هم فردا به جمعمان اضافه شوی...
اگر چنین شود با اشتیاق و با آغوشی باز دستانت را می فشاریم🤝🥺...
این جمعه ۱۲۰ ساندویچ الویه داشتیم...
اینبار نیمی از سالاد الویه خوش طعممان را مادری بهمراه دختران نوجوانش در حالی که نوزادی هم به بغل داشت آماده کردند؛ هربار زنگ میزدم(برای هماهنگی تحویل نان و ...) صدای نوزاد کوچکش را می شنیدم. لابد پسرک هایش هم آنطرفتر بپر بپر میکردند.
مادر دیگری وقتی اطفالش خواب بودند،صبح خیلی زود، وقتی هنوز آفتاب بالا نیامده بود و زمین خدا را برای مردم لبنان و غزه گرمتر نکرده بود با اشتیاق و عجله برخاست و نیم دیگر ساندویچ های الویه 🌯 را آماده کرد.
گفته بودم میخواهم تازه باشد، میتوانی صبح جمعه درست کنی؟
میگفت وقتی بچه ها خوابن درست میکنم، گفته بودم سختت نمی شود؟
میگفت نشسته ایم در خانه گرم و امن؛ حالا یکم هم ما اذیت بشیم، اذیت ما کجا و اذیت مردم لبنان و غزه؟؟؟...
مادر دیگری با اینکه یار و رفیق هفتگیش برای تهیه دونات و سمبوسه درگیر نجاری و ریخت و پاش خانه بود و دست تنها بود؛ نتوانست کار را تعطیل کند، دلش نیامد؛ باز هم آستین ها را بالا زد و ۵۰تا دونات و ۷۰ تا سمبوسه درست کرد.
میگفتم جمعه ای سختت نیست؟
گفت اینهمه جمعه راحت بودیم ...
خلاصه درست کرد و آورد و کلی هم پدرخانواده و بچه ها معطل شدند تا بلاخره من هم ۶۰ تا ساندویچ فلافل ناقابل را پیچانده و برسم؛ که تحویلم بدهند و بروند...
مادربزرگ مهربانی👵 که بی منت پنجشنبه عصرش را گذاشت که خرید کند، ۵۰ کیلو دوغ، برنج، سبزی، یکی یکی....
صبح زود جمعه بعد نماز صبحش هم برخاست و آستین بالا زد و آش را بار گذاشت ...
و بعد از آنجا خودش را و دبه های آش ها و قفسه های فروش را رساند، تا هم در فروش یاریگر باشد هم ۳ دبه آش هایش تیری شوند بر قلب جنایتکاران و مرهمی بر قلب کودکان غزه و لبنان...
مادر دیگری که در مصلی قرار بود پایش سلامت نمازگزاران انجام دهد صبح زود برخاسته بود و دیگ سوپش را بپا کرده بود و سطل سوپ را آورده بود مصلی و راس ساعت ۱۱ هم در مصلی پایش سلامت نمازگزاران را شروع کرده بود...
۳،۴ تا مادری که خودجوش برای کمک به فروش آمده بودند
یکی تخم مرغ هایِ مرغان حیاط خانه اش را هم آورده بود تا آنهم سودش برسد به مقاومت...
مادر دیگری با طفلکانش آمد تا یاریگر مان در آن شلوغی و ازدحام فروش موقع خروج نمازگزاران باشد و دیگری هم که چندمین هفته است که میاید میگفت هر موقع کمک لازم دارین بگویید میایم...
یکی هم که این هفته نتوانسته بود چیزی بپزد خودش را رساند تا در فروش کمک کند و چقدر که یاریگر است...
مادری که داخل مصلی مراقب اطفالِ ماداران پای میز فروش مانده بودن تا خیال مادرانِ آن پایین راحت باشد ...
بچه هایی که به عشق #آشپزخانه_مقاومت همراه مادران می شوند تا همبازی هم شوند و هم از خوراکی های تولید شده در آشپزخانه ها بحساب پدران و مادرانشان سهم بردارند. (با خودمان قرار گذاشته ایم برای تزریق ایمان و باورهایمان به جانشان؛ سخت نگیریم و بگذاریم هرچه میخواهند بردارند و به برکتی که پرورگارمان بخاطر یاری دینمان جاری میکند چشم بدوزیم...)
بعد از اینکه همه می روند و درب های مصلی را می بندند ما تازه جمع می کنیم بند و بساطی را که آورده بودیم و پدرانی که صبوری میکنند و همراهی و یاری... آورده بودیم تا همچنان فرضی که آقایمان فرمودند را اطاعت کنیم ...❤️
یک وقت هایی هم می بینی باز سهم کمی از آش و ساندویچ و ... باقی ماند، چه خوب است که این موقع ها دلگرم خواهرانمان در خوابگاه دانشجویان هستیم؛ این موقع ها با ذکر یا صاحب الزمان آستین بالا میزنند تا آن میزان باقی مانده هم بین دانشجویان فروخته شود که حتی یک لقمه از حاصل زحمات خواهرانشان هم بدون سودی برای مردم لبنان و غزه باقی نماند.
#آشپزخانه_مقاومت
#نهضت_مادری_اردبیل
🆔 @ashpazkhane_moqavemat