مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کوبی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار! بلایت به جان من
می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
#شعر
#حسین_منزوی