آدم نامه
روایت چند آدم عجیب و غریبی است که دیده ام
شماره یک
احمد
احمد بچه شاه عبدالعظیم بود.
میگفت چند صد سال است که ما بچه های شهر ری وقتی می آییم زیارت سید الشهدا
یک مشت گندم با خودمان می آوریم و میگوییم نگذاشتیم
یک دانه گندم ری به دست عمربن سعد بیفتد ،نه گندم های ما که خودمان و فرزندانمان فدای یک تار موی شش ماهه ات.
میگفت ۱۵ سال است از ۱۵ سالگی اش
تک و تنها از کوت تا کربلا را اربعیین پیاده آمده است
حتی سال ۹۹ و ۱۴۰۰ که مرزها بسته بود
قاچاقی آمده بود
خانم اش پاه به ماه بود و او را یک ماه گذاشته بود خانه ی پدر
شور امام حسین با این افراد چه می کند
تازه موکب هم دارد در کربلا بعد از پیاده روی می آید موکب خودش را علم میکند
ای به قربان سر ارباب
ای به قربان همه ی شوریدهایت که
عقل رها کرده اند
و با دل پیش می روند
#آدم #عشق #صفا #مروه #حرم #کربلا
@neveshtanijat