eitaa logo
نوشتنی جات
696 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
429 ویدیو
30 فایل
نوشته های کله سبزیجاتی از زیر تا پیاز:-/ !!؟ 📚وی یک کتاب باز عاشق و دیوونه و علاف است که‌ در عین خواندن کمی نیز🧠را ورزش میدهد و فکر میکند و چاشنی نوشتن 🖋را هم به معجون مخلوط خود اضافه میکند برای ارتباط نگرفتن!!با ادمین کانال : @amirabbasshahsavari
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر‌ طبعش به لحاظ طب سنتی ،گرم است.تعجب نکنید ،مگر سفر هم طبع دارد !!!😳 شاید یک عده بپرسند طبع چیست ؟؟!! من نسبت به آن عده حرفی ندارم و فقط می گویم التماس دعا ،بروید از ننه بزرگ هایتان بپرسید که همه امراض را به سردی نسبت میدادند و دوای همه دردها را بستن پهلو و خوردن چایی با نیم کیلو زنجبیل و زدن ویکس و روغن حیولنی ای که بوی .... اما آنها که سوال دارند ،سفر مگر زنده است که طبع داشته باشد ؟؟؟؟ بله ،سفر هم تو را می فهمد وقتی تو مسافری در این دنیا،یعنی در بستر سفر معنا می یابی ،سفر یعنی زدن توی گوش یکجا نشینی و کندن لجن هایی که از یکجا ماندگی به تو چسبیده ،سفر یعنی ریسک کردن ،یعنی فعال شدن موتورخانه(میتوکندری)سلول هایت برای پریدن و دویدن از رخت خواب،پس معلوم است که سفر طبعش گرم است و آدم را گرم میکند.خوشحالی در سفر ناشی از اندورفین نیست ناشی از گرمای سفر است .در روایات ما شیعیان آمده (سافروا تصحوا) یعنی سفر بروید تا سالم بمانید .....الان هزاران خواننده این متن!!میگویند آقای کله سبزیجات ما سفر برویم !با این هزینه ها،مگر میشود سفر رفت ؟؟؟!!؟؟؟جواب من،جواب آقای قزلی است که به ما میگفتند ،سفر بیشتر از‌ اینکه پول بخواهد همت میخواهد .مثلا توی شهرخودتان کلی مکان هست که نرفته اید و ندیده اید ،آیا این را قبول دارید ؟؟؟!!؟؟؟یا روستا های اطراف آن....حقیقتش بیشتر از پول ،آنچه که امروزه بشر بدان محتاج است ،همت است .مدرنیته ما انسان های روییده در سنت را به مرض بی همتی مبتلا کرده،ما سرمای پوچی و نیهلیسم خورده ایم .ما دارد مزاجمان رو به سرما و سودا می رود ،و باید پای در سفر بگذاریم تا گرم شویم ،باید گرما از وجودمان شعله بکشد تا بدویم ،چون آنقدر کار نکرده داریم که اگر بدویم هم ،شاید به تمام آنها برسیم.ننه بزرگ ها راست می گویند ،تمام مرض ها از سرما است. @neveshtanijat
شب نوشت با اینکه خسته و کوفته بودم و از کلاس به خانه نیامدم (یا به قول مادربزرگ به سرا نشدم )و رفتیم کوه خضر و امام زاده علیرضا و ...و شب ساعت ده به خانه آمدیم و شام خوردیم و بعد هم میوه خوردیم .عصر در حد یک ربع چرت زدم و گفتند نبودی مادر بزرگ از شعارهای زمان شاه می گفت.و من حسرتش به دلم ماند ،شب دوباره صحبت انداختم و شنیدم ،و رفتم گوشی را دوباره آوردم و ضبط کردم ۳۶ دقیقه از خاطرات مختلف از اینکه سال ۶۴ تازه برق آمد به روستا از اینکه آقاجان جبهه بوده و مادربزرگ خبرهای جبهه را از رادیو کوچک دستی می گرفته است ،از اینکه آقا جان ۱۹ روز بعد از رفتن به خط ،شیمیایی میشود و بر می گردد . امروز غروب از کلاس هگل می آمدم و دیگر حالم داشت به هم میخورد از پروژه عقلانیت هگل از اینکه ،دوران مدرن بهتر از دوران های قبلی است چون آزادی بیشتر شده است. چقدر خزعبل ،کاش امشب روح جناب گئورک ویلهلم فردریش هگل اینجا حاضر بود که به او بگویم عزیزم من این انسان دیروز را بیشتر می پسندم من صفا و صمیمیت را در آن انسان دیدم نه در انسان طماع و حراف و پر ادعای مدرن ،سنت برایم اتوپیا است .همانطور که متروپولیس برای تو آرمانشهر است.و آقا جان برایم قله ی آزادی است ،هم او که بازن و چهار بچه کوچک را گذاشت و به جبهه رفت .جناب ویلهلم من صفا و صمیمیت آقا جان را به هزاران چون تو نمی دهم ،تو با افکار پریشان ولی سیستماتیک ات ،انگلس و مارکس را پروراندی و میلیاردها آدم را از خدا دور کردی تو باعث و بانی خطای فکری اگزیستانسیالیست ها شدی جدا از ساحت تفکر ،تو در عمل هم خوب نزیستی ،خدمتکار صاحب خانه ات را آبستن کردی و فرزندی نامشروع از آن به دنیا آوردی و در ۵۰سالگی بر اثر وبا مردی اما این پاک ها عمری با یاد و نام خدا زیسته اند ،روح مطلق و دیالکتیک و هزاران کلمه سخت فلسفی را نمی دانند اما در عمل فلسفی زندگی کرده اند ،زندگی آنها همچو سقراط سئوالاتی به جان انسان مدرن می اندازد ،آیا تو فکر میکنی با این خوشی ها ،خوشبختی ؟؟