همسایه ها، نه قصه همسایه ها که قصه خالد است، آنهم نه خالد اسلامبولی
خالد پسر احمد محمود
واقعا کتاب عالی بود...اولین رمان ایرانی ای بود که خواندم...رمان به معنی کلاسیک روسی خودش، یعنی با شخصیت های فراوانی و تعداد صفحات بالا...واقعا عالی بود..همه چیز با جزئیات و شخصیت ها و تیپ ها را از کار در آورده بود...واقعا عالی بود...هرچه بگویم کم بود، واقعا جز خریت، دلیلی برای توقیفش نمی بینم...اگر بنا به اروتیک بودن است، فیلم های طنز سینمای امروز ایران بسیار مبتذل تر و رکیک تر و چندش آور تر هستند...اما این قصه می طلبید...آقایان حتما انتظار داشتند خالد دهه سی ایران به رشادت های بچه های ما در جنگ تحمیلی ایران و عراق فکر کنند....واقعا بلوغ فکری یک نوجوان را می توان در این رمان دید، البته اگر سانسور چی ها فقط در بعضی از قسمت های این رمان نمانند...من از خسرو شیرین اثر خسرو باباخانی خیلی خوشم آمده بود، ولی آن در برابر این به نظرم یک داستان کوتاه دو صفحه ای است...من در تمام این یک هفته ای که این ۵۰۰ صفحه را می خواندم، همواره مراقب خالد بودم که آخرش چه می شود، خالد چه می کند....هیچ کتابی به نظرم به اندازه بی وتن امیرخانی لیبرالیسم را نقد نمی کند، و هیچ کتابی به اندازه همسایه ها کمونیسم را نابود نمی کند...شاه بیت آن هم این است که :آدم وسط مبارزه باید احساساتش را فراموش کند....اتفاقا احمق های اداره ارشاد اگر می فهمیدند این کتاب را رواج می دادند که کسی درگیر چپ ها نشود و وجه تمایز ما را مشخص بشود...شما این کتاب را بگذار کنار ، چمران به روایت همسر حبیبه جعفریان....چمران وسط جنگ عاشق غاده چمران بیست سال از خودش کوچکتر، لای پر قو بزرگ شده، مانتویی می شود ...و چمران تا آخرین روز شهادتش برای او صبح به صبح قهوه درست می کرد و حوله برایش می آورد...چمران نقاشی می کرد و غا ه عاشق نقاشی اش شده بود ابتدا....چمران وسط جنگ می رفت گل بو می کرد...عاطفه داشت....اما پندار دائما به خالد می گفت آدم وسط مبارزه نباید درگیر مبارزه بشود..فرق چمران و چگوآرا این است...
خلاصه احمد محمود سلطانی شد در سپهر ادبیات داستانی من....که جلال آل احمد باید برایش کت بگیرد تا بپوشد و دیگران کفش هایش را واکسبزنند.....به صرافت افتادم ...زمانی کتاب مدار صفر درجه و زمین سوخته اشرا بخوانم.....واقعا عالی بود
و در پایان دوباره خاک بر سر مسئولین بی فرهنگ و بی هنری که این کتاب را توقیف کردند و اراجیف را مجوز داده اند
سنگ را بسته اند و سگرا آزاد گذاشته اند
#کتاب_هایی_که_خواندم
#احمد_محمود
#همسایه_ها
#مسئولین_بوق
@neveshtanijat
معروف است که رمان فونتاماریا ضد فاشیسم موسولینی نوشته شده، اما به نظرم این رمان ضد لیبرالیسم نوشته شده و همین امروز هم، خوانش آن تازگی دارد. بهتر از این یک کمونیست نمی توانست کتاب بنویسد و ایرادات نظام سرمایه داری را برملا کند.
فونتاماریا نام یک روستای خیالی است در ایتالیا که مردم آن به علت فقر، خنگ شده اند. آب این روستا خشک شده و برای شکایت به شهر می روند و مسخره می شوند. این داستان توسط چند راوی روایت می شود و نگاهی کلان از آن روستا و شهر و حال و هوای آن زمان به شما می دهد.
اعجاز قلم سیلونه در نزدیک به یک قرن پیش، واقعا ستودنی است.
این رمان همین امروز هم تازگی خاص خود را دارد.
ترجمه آقای آتشی هم ترجمه نسبتا خوبی بود
#کتاب_هایی_که_خواندم
#رمان #اینیاتسو_سیلونه #امیر_کبیر #منوچهر_آتشی #نوشتنیجات #رسانه_مستقل_کتاب
@neveshtanijat
کتاب هزار بیشه بوکوفسکی را خواندم. ترجمه نیلوفر داد را تهیه کردم ولی حذفیاتش در حد یک چهارم کتاب بود.
کتاب از جاده لس آنجلس اثر جان فانته الهام گرفته بود...جوانی که دائما شغل عوض می کرد و نه خانه ای داشت و نه خانواده ای و دائما در پی خوشگذرانی بود
به پای جاده لس آنجلس نمی رسید. اما شخصیت خیلی باور پذیر بود و تو را با خودش همراه می کرد. و دائم در شرایط مختلف و خانه ها و کارهای مختلف می رفتی.
بوکوفسکی را دوست دارم از دو جهت یکی اینکه نثرش بی ریا است و صراحت لهجه ای دارد که من را یاد جلال آل احمد می اندازد و دوم اینکه به شدت انسان آمریکایی را خوب نشان می دهد، انسانی عیاش که کل هفته را سخت کار می کند تا به ویکند آخر هفته برسد...کل روز را کار می کند تا شب لبی تر کند و ....یک زندگی حیوانی....من اگر جای مسئولین فرهنگی باشم این کتاب را سانسور نمی کنم و اتفاقا به همه توصیه می کنم تا ببینند روح یک جوان آمریکایی را که خانواده برایش مهم نیست به پدر و مادرش بی احترامی می کنند، پدر و مادر برایشان بچه شان مهم نیست و اجاره اتاق را از او می گیرند. جوان دائم الخمر است و همواره به فکر عشرت.....این ایماژ یک جوان آمریکایی است و اگر فکر می کنید که نسبت تان با این جوان بسیار نزدیک است به همان نسبت به جوان آمریکایی نزدیک و از انسان ایرانی دور شده اید.
#کتاب_هایی_که_خواندم
#رمان #چارلز_بوکوفسکی #هزار_بیشه #جان_فانته #انسان_آمریکایی #نوشتنیجات #رسانه_مستقل_کتاب
@neveshtanijat
کتاب فوق العاده ای بودد. چینوا آچه به که خود آفریقایی است، تصویری حقیقی از آفریقا به ما نشان می دهد که چطور با آمدن استعمار و سفید پوستان کل اتحاد قبیله ها از هم پاشید. آن چیزی که مدرنیته می خواهد یک دست کردن و یونیفورم کردن همه است، نمی داند که آن قانون که فردی سفید برای سیاه ها می نویسد چقدر مسموم است. البته او خوب می داند و برای اینکه بتواند آنها را تحت سیطره خود قرار بدهد باید این کار را بکند...این رمان آنطور که باید و شاید در ایران مطرح نشد و این را هم می توان اینطور تحلیل کرد که جریان های ادبی این مملکت خیلی دل در گرو استعمار دارند!!به همین خاطر چینوا آچه به را در سبد افراد نمی گذارند...گرچه اگر خیلی نیک بنگریم این رمان آنقدر چهره بدی از سفیدها منتشر نمی کند.مثلا مستر براوون آدم خوبی بود و جانشین اش مستر اسمیت کمی توی ذوق می زد. بلاخره آچه به هم در آمریکا زندگی کرده و نون دانشگاه براوون را خورده و اگر سختگیرانه نگاه کنیم نظریه پسااستعماری ادوارد سعید هم تمجیدهایی از آمریکا دارد.اما اگر اینقدر سختگیری کنیم هیچ چیز باقی نمی ماند چون همه ما در دل خود از بابت هایی آمریکا را تمجید می کنیم و استعمار را می ستاییم. پس آچه به را می ستایم که خلاف جریان شنا کرده و غیرت و حمیّت خود را نسبت به وطن خود آفریقا از دست نداده است. فارغ از محتوا، فرم هم به صورت عالی در آمده است و شما یک رمان خوب و با کیفیت را می خوانید از فضای قبایل آفریقایی، فضایی که بسیار از شما دور است و ابدا خسته نمی شوید. این کتاب را که جایزه بوکر 2007 گرفته است و به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده است و هشت میلیون نسخه از آن فروش رفته را به شما معرفی می کنم و از شما می خواهم که این کتاب را بخوانید. ترجمه کامروا ابراهیمی از نشر افراز، بسیار روان و عالی و خواندنی بود.
#کتاب_هایی_که_خواندم #چینوا_آچه_به #ادبیات_آفریقا #اکنگو #سیاه_ها #رمان_خوب #بوکر_2007 #نوشتنیجات
@neveshtanijat
هفتمین کتاب سال ۱۴۰۴
گفت و گوهای توسعه (روایت محمود)
پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس با همکاری انتشارات طرح نو، سلسله جلساتی را ترتیب دادند که با ده تن از صاحب نظرهای حوزه توسعه در ایران که دغدغه و پروژه فکری شان توسعه نیافتگی است، صحبت کنند. دبیر این جلسات نیز دکتر محسن رنانی است که خود از صاحب نظرهای توسعه در ایران است.
اولین کتاب این مجموعه روایت محمود است، محمود که می گویی اگر ادبی باشید سریع ذهنتان به دولت آبادی یا احمد محمود متبادر می شود و اگر سیاسی باشید به محمود احمدی نژاد، اما این محمود آدم تئوریکی است که در لایه پیدا و پنهان سیاست، ظهور و بروز داشته است. دکتر محمود سریع القلم که بعد از دوران دبیرستان به آمریکا می رود تا مقطع دکتری به آمریکا می رود و در سال ۱۳۶۶ به ایران می آید و سال ۱۳۸۵ استاد تمام علوم دانشگاه شهید بهشتی می شود.
کتاب از دو قسمت تشکیل شده است، قسمت اول ایده اصلی، و قسمت دوم نقد ایده های او توسط محسن رنانی است.
دکتر سریع القلم یکی از علل اصلی توسعه نیافتگی ایران را اقتدارگرایی می داند که بعد از مشروطه تا به امروز همراه ما است. اقتدار گرایی از منظر او یعنی اینکه ما نباید در جهان، فریاد انا رجل سر دهیم او می گوید ((ما به فکر نزاع با جهان هستیم))
((ما به جای سیاست خارجی تقابل گرا و حفظ تمامیت ارزی و بقای نظام سیاسی باید به سمت ریز نگری های جزئی و دقیق و معطوف به توسعه برویم)) او می گوید ما (( هنوز احساس راحتی با جهانی بودن نداریم)) او می گوید(( ما باید به سمت نظم جهانی برویم اما غرور ایرانی آن را بر نمی تابد)).او می گوید ((تفاوتی میان شانگهای و پاریس و نیویورک و فرانکفورت وجود ندارد))
او درباره شخصیت اقتدارگرای ایرانی می گوید: (( ایرانی ها مردمانی، دنیا دوست، فخرفروش، خوش گذران، و در تفریح اهل افراط و حسود و نقد ناپذیر و به راحتی و به طرفه العینی به کشور خود خیانت می کنند، و در یک کلام به شدت خود محور هستند))
او یکی از عوامل توسعه را تخصص گرایی و احترام به علم می داند که در ایران وجود ندارد و یکی دیگر از این عوامل را شکل نگرفتن ساز و کارهای بوروکراتیک می داند
در قسمت نقد و بررسی هم محسن رنانی چندین توهین دیگر بر ایرانیان اضافه می کند و می گوید: ایرانی ها تمسک به ظاهری ادیبانه و اخلاقی و در باطن ریاکار، اقتدارگرا و خودخواه و .... و ایشان می فرماید که راهکار های دکتر سریع القلم هم منجر به توسعه نمی شود و منجر به اقتدارگرایی می شود.
پ.ن: واقعا نمی دانم در جواب این آقایان که اینقدر ساده اندیشانه و بسیط به نظم جهانی نگاه می کنند که شانگهای و پاریس و منهتن و تهران در نظر آنها تفاوتی ندارد باید چه گفت از این بدتر، توهین به انسان ایرانی است برای رسیدن به توسعه ای خیالی که از آمریکا و اروپا در ذهن خود ساخته اند
دکتر سریع القلم بهترین روش تحلیل را مقایسه می داند و در این مقایسه از هیچ تحقیر و توهینی نسبت به ایرانی جماعت فروگذاری نکرده است. و از یک استاد دانشگاه خیلی بعید است این نگاه و وای به حال آکادمی های ما و ریاست جمهوری ما که مشاورانی با چنین دیدگاه هایی دارند.
به هر حال مجموعه خوب و قابل استفاده ای است با اینکه با بخش زیادی از نظرها همراه نیستم اما تدوین و مدون کردن این نظرات کاری گرانقدر و گران سنگ است که ما در مقابل آن چیزی برای عرضه ندا یم
#کتاب_هایی_که_خواندم #توسعه #گفت_و_گو_های_توسعه #روایت_محمود #سریع_القلم #کتاب_های_۱۴۰۴ #کتاب_های_توسعه #نشر_طرح_نو
@neveshtanijat