آن كه چند روزى خود را از هرزه خوارى و هرزه كارى، و از گزاف، و ياوه سرائى، بلكه زياده گوئى و خلاصه از مشتهيات و تعشقات حيوانى باز بدارد،
مى بيند كه اقتضاى تكوينى نفس اين است كه از رياضت، ضياء و صفاء مى يابد، و آثار او را نور و بهائى است،
پس اگر رياضت مطابق دستور العمل انسان ساز، اعنى منطق وحى «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» بوده باشد، اقتضاى تكوينى نفس به كمال غائى و نهائى خود نائل آيد.
📗 صد نکته در معرفت النفس
https://eitaa.com/neveshteh313/1236
آن كه در خوراك مادى خود درايت بكار دارد، داند كه «: بطنه مضاد فطنه است و بلاهت زايد و فتنه ببار آرد».
امام صادق علیهالسلام فرمود: با پرداخت زکات از ثروت کسی کم نشده، همانطور که با خودداری از پرداخت آن ثروت کسی زیاد نشده است.
عَنْ اَبی عَبْدِاللّهِ علیهالسلاماَنَّهُ قَالَ: ما اَدّی اَحَدٌ الزَّکاةَ فَنَقَصَتْ مِن مالِهِ، وَلامَنَعَهَا اَحَدٌ فَزادَتْ فی مالِهِ:
تحقيقي بودن «سين» در ﴿سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ﴾
﴿يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ﴾ و اين «سين» هم «سين» تحقيق است نه «سين» «تسويف»؛ نظير ﴿سَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ﴾[15] كه «سين» تحقيق است و نه «سين» «تسويف». می گويند اينچنين نيست كه ما هر كاري كنيم بعدّها خدا ميبيند، بلكه هماكنون ميبيند ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ﴾،[16] نه اينكه بعدّها اين «سين» «تسويف» باشد؛ مثل «سوف» كه بعدّها خدا ميبيند، بلكه «سين» تحقيق است که هماكنون و محققانه خدا ميبيند؛ اين هم عرض كرد هماكنون محقّقانه ـ البته به مشيئت موحّد تامّه ـ من جزء صابرين هستم
تفسیر ایت الله جوادی آملی
https://eitaa.com/neveshteh313/1239
سلام دادن به ائمه معصومين بعد از نماز يکي از مصاديق سنت حسنه
در جريان سلام دادن به ائمه(عليهم السلام) هم همين است. ما يک بخش منصوص داريم و يک بخش سنّت؛ بخش منصوص، همين زيارتهاي وارد شده است كه يا از راه دور است يا از راه نزديک است. بخشهايي که جزء سنّت است؛ يعني «مَن سَنَّ سُنَّةً حَسَنَة» است، نه جزء منصوصات، مثل اينکه انسان بعد از نماز، چهارده معصوم را سلام دهد، براي اينکه محل ابتلاي ماست. اولين چيزي که در قبر بعد از مسئله توحيد و نبوت و اينها از ما سؤال ميکنند، ميگويند امام تو کيست؟ امام اول تو کيست؟ امام دوم تو کيست؟ اينها سؤال اوليّه است، سؤال بعدها نيست؛ يعني سؤال اوّل قبر است. مرحوم ابن طاووس(رضوان الله عليه)، اسامي چهارده معصوم(سلام الله عليهما) را بر روي انگشتري حک کرد، بعد وصيت کرده که من مُردم، اين را در قبر لاي دهان من بگذاريد که جواب من نقد باشد. اينها سنّت حسنه درست ميکنند، ميگويد حالا که نماز خواندي، ميخواهي سلام دهي، چرا حالا به سه طرف كه نصّي ندارد باشد؟! آن سه هم سنّت است! آن هم رجائاً و تبرکاً فضيلت دارد، اين هم رجائاً و تبرکاً است، هيچکدام منصوص نيست؛ ولي کاري انجام دهيد که آينده جواب نقد بتوانيد داشته باشيد
تفسیر ایت الله جوادی آملی
درباره خود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلم) وارد شد که «تَنَامُ عَينِي وَ لا يَنَامُ قَلبِي»، [22]در ذيل اين درباره بعضي از مؤمنين هم آمده است که روح پاک مؤمن هم نمي خوابد؛ يعني چشم او مي خوابد؛ ولي قلب او بيدار است، اين رؤياهاي صادقه همين است، اگر روح هم بخوابد يا خواب نمي بيند يا ﴿أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ﴾[23] گير او مي آيد؛ اما معناي رؤياي صادقه اين است که با حقايق خارج در ارتباط است، آن کسي که با حقايق خارج در ارتباط است و رؤياي صادقه دارد، پس معلوم مي شود نخوابيد؛ آنکه مي خوابد يا ﴿أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ﴾ مي بيند يا هيچ خبري نيست
تفسیر ایت الله جوادی آملی
روح انسان مؤمن کمتر به خواب مي رود و بيشتر رؤيا دارد، رؤياي صالحه همين است؛ ولي بعضي هم فقط شب مي خوابند و صبح بيدار مي شوند
لأن الرؤيا الصادقة جزء من أجزاء النبوة و لا يتجلى الحقائق مجردة عن لباس الصورة المثالية إلا في عالم القيامة لقيامها بذواتها هناك و أما في هذا العالم فهي في أغطية من الصور الحسية المادية و كذلك هي في عالم الرؤيا الصادقة و عالم البرزخ أيضا في أغطية لكنها رقيقة و هي الصور المثالية
معرفت به عالم مثال یک باب عظیمی است که در پرتوی آن می توان حقایق و اسرار و معارف الهی را تبیین و ادراک کرد و فهمید و اعتقاد به عالم مثال اولین درجات و مقامات نبوت است و نخستین حالی که برای یک نبی پیدا می شود گشوده شدن باب معرفت به عالم مثال برای او از راه رؤیای صادقه است که یک جزء از 46 جزء نبوت دانسته شده است زیرا در رؤیای صادقه حقایق عالم مثال با صورت مثالی برای شخص در خواب تجلی پیدا می کند همان طور که حقیقت مثالی در عالم طبیعت و در بیداری در لباس ظاهری ظهور یافته است در رؤیای صادقه با صورت مثالی و در کسوت صورت مثالی و بدون ماده ظهور می کند و در مقدار و شکل صورت مثالی عین صورت ظاهری و طبیعی است اگرچه مقدار صورت مثالی جوهری و ذاتی است و در صورت محسوس مقدار عرضی است
فمن فتح الله على قلبه باب الموازنة بين العالمين عالم الملك و الشهادة و عالم الملكوت و الغيب يسهل عليه سلوك سبيل الله و الدخول في دار السلام و يطلع على أكثر أسرار القرآن و أطواره[1] و يشاهد حقائق آياته و أنواره
خدا مرحوم شیخ بهایی را غریق رحمت کند! یک بیان لطیفی دارد میفرماید نیت آن نیست که شما که ایستادی بگویی من چهار رکعت نماز ظهر میخوانم! نیت این است که وقتی ایستادی کنار سجاده، این یک سکوی پرواز است، نیت انبعاث روح است، پرواز کردن است، وقتی از زمین بلند شدید، این میشود نیت؛ اما همین که این مفهوم را از ذهن گذراندید، این به درد فقه اصغر میخورد؛ اما به درد فقه اکبر که بتواند جلوی همه اینها بایستد، این انبعاث روح است. نیت یعنی پرواز، این نیت به حمل اوّلی است و غفلت به حمل شایع است. در سوره مبارکه «ماعون» فرمود: ﴿فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ﴾، چرا؟ ﴿الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ ٭ الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ﴾ ـ معاذالله! ـ ﴿وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ﴾، [22] «ماعون»؛ یعنی کمک به همسایه. قبلاً میگفتند چهار طرف همسایه است تا «اربعین داراً»، الآن شش طرف، این طبقاتی که ساخته میشود، اینها هم همینطور هستند. ما تا چهل خانه از شش طرف همسایهایم و همسایه داریم. هم از نظر افقی چهار بخش، هم از نظر عمودی هم دو قسمت، میشود شش قسمت. همه همسایهایم. فرمود کسی که نیاز همسایه را برطرف نمیکند، این مشکل جدّی دارد که به نمازش نرسیده است، پس معلوم میشود که این میشود ستون دیگری. آن وقت اگر ما بخواهیم بدانیم که این ستون چگونه است که کلّ دین را حفظ میکند، اینجا مشخص کرده است. درست است که فرمودند: «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ»؛ [23] ولی به هر حال باید معلوم شود که این ستون از چه جنسی است که جلوی همه رذایل را میگیرد. اگر نبود ـ انشاءالله ـ دفع میکند، نمیگذارد بیاید، اگر ـ معاذالله ـ بود، رفع میکند همه اینها را میبرد. این چارچوب این صلات است، این صلات را برای کفار هم هست در بحث این که کفّار هم مکلّف به فروع هستند، این آیات خوانده شد؛ یعنی آیه 42 به بعد سوره مبارکه «مدثر» این است که وقتی از مجرمین به نحو مطلق سؤال میکنند که: ﴿ما سَلَکَکُمْ فی سَقَر﴾ میگویند: ﴿لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ﴾، یک؛ ﴿وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ﴾، که از روی تحلیل این تفصیل بعد از اجمال است. شرح بعد از متن است، چون صلات آن است که همین کارها را به عهده دارد. آن وقت ذکر ﴿وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ﴾ به منزله ذکر شرح بعد از متن است. ﴿وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ ٭ وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ﴾،[24] آن کسی که ـ معاذالله ـ قیامت را تکذیب میکند، کافر است. کافر را هم میگویند چرا نماز نخواندی؟ در قیامت بحث شد که «یوم الفرار» است و بحث شد که «یوم القرار» است؛ منتها قرارش در بهشت است و فرارش در ساهره قیامت است
خدا شیخنا الاستاد مرحوم آقا شیخ محمد تقی آملی را غریق رحمت کند! آملی بزرگ که در تهران بودند، هم مرحوم آقای نائینی در اجازه تقریرشان که تقریرات مکاسب ایشان چاپ شد، نوشتند «صفوة المجتهدین العظام»، هم مرحوم آقا ضیاء نوشتند «کهف المجتهدین العظام»! ایشان دو بار این مطلب را که برایشان پیش آمده بود، فرمودند ما اوّلین درس خارج فقه و اصولمان را در تهران خدمت ایشان خواندیم. ایشان فرمودند کسی در عالم با ما کاری ندارد، فقط ماییم که برای خودمان مشکل ایجاد میکنیم. هیچ کسی دشمن ما نیست مگر خودمان. فرمودند رازش این است که من یک وقت در عالم خواب دیدم دشمنی به من حمله کرده است، مدام حمله میکند، من دیدم هیچ چاره ندارم؛ لذا دستش را گاز گرفتم که نجات پیدا کنم، از شدت درد بیدار شدم، دیدم دست من در دهن خود من است. به من فهماندند که دشمن تو خود تو هستی! کسی کاری با تو ندارد در عالم، این آملی است! اینها افرادی بودند که جزء شاگردان مخصوص آقا ضیاء بود. آقای طباطبایی اینطور بود، دیگران اینطور بودند. بار دیگر فرمود دشمنی به من حمله کرد، خیلی به من فشار آورد، من هیچ چاره نداشتم، دست آوردم به چشم او که چشمش را بکَنم، از شدت درد بیدار شدم، دیدم دستم در چشم خود من است! اینها تعلیم است، برای اینها خواب مدرسه است، کلاس درس است.