eitaa logo
نوشته های آخوندی
42 دنبال‌کننده
3 عکس
3 ویدیو
0 فایل
کانالی براساس تجربیات آخوندی یک آخوند... .
مشاهده در ایتا
دانلود
که دائم در حال هستند 📌 موضوع از ابتدای مطرح شدنش همیشه این‌قدر جذاب بوده که کاسبانی دنیاطلب آن را از مسیر اصلی خود، منحرف کنند و خود را هرطور شده به منجی آخرالزمان بچسبانند. روزی، به سرش زد که منجی عالم باشد و روزی هم نه غاصبین حق ولایت اهل‌بیت؛ که کاسبی راه انداخته‎ند و ، فرزند امیرالمؤمنین را همان مهدی موعود دانسته‌ند. بعدها هم (ع) را علیهم السلام معرفی کردند تا پول‌های شیعیان را به‌جیب بزنند؛ اما امروز، می‌خواهم از کاسبی‌ای مدرن بگویم؛ کاسبی‌ای که خود را منجی عالم نمی‌داند، کسی را منجی معرفی نمی‌کند و پول‌‌های مردم را پارو نمی‌کند؛ که کاش همین کار را می‌کرد؛ چراکه در این صورت، مقابله با آن، بسیار آسوده بود. 📌 در این کاسبی، . در این کاسبی، از غیبت امام پشت پرده می‌کنند و به ‌خورد مردم می‌دهند. در این کاسبی، همان روایات ضعیف را بر افراد و زمان‌ها و مکان‌ها می‌کنند و تعیین می‌نمایند و دین مردم را می‌گذارند. هرروز از می‌کاهند و فکر می‌کنند خدمتی کرده‌اند و زمینه‌سازی‌ای برای ؛ حال آن‌که غافل‌اند. از این‌که مشول آیۀ «الذین ضلّ سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» (الکهف (18): 104.) هستند. این‌ها نیستند؛ اند؛ چراکه با ظهور نمی‌توان دینی فروحت؛ اما با می‌توان. 📌 روزی، روایت می‌آورند که در عربستان می‌میرد و همین که این اتفاق بیفتد، چند روزی نمی‌گذرد که می‌کند و بعد می‌گویند که منظور از عبدالله همین عبدالله، فرزند عبد العزیز است. سال‌ها می‌گذرد و اتفاقی نمی‌افتد؛ اما همین‌ها کم نمی‌آورند و می‌گویند که نه، باید چند صباحی بگذرد و بیشتر شود تا این علامت به‌صورت کامل تحقق یابد و همین که به‌صورت کامل به‌وجود آمد، چند روزی نمی‌گذرد که آقا ظهور می‌کند؛ اما سخن من دربارۀ تطبیق‌شان نیست؛ بلکه درباره اصل فرض‌شان است. بگذارید روایت را با هم بررسی کنیم تا ببینید که چه حرفه‌ای تا حتی بعضی از نیز فریب بخورند: 📌 در چنین آمده است: 📌 عنه عن عثمان بن عیسی عن درست بن ابی منصور عن عمار بن مروان عن ابی بصیر(الغیبة، ص447.) 📌 به‌معنای واقعی است؛ به‌زیبایی ای برای . ظاهراً هیچ مشکلی هم ندارد و همه هستند؛ به‌گونه‌ای که بعضی فضلای هم به آن، اشکالی نگرفته‌‌اند؛ اما با دقت در آن به آن می‌توان پی برد. 📌 در ابتدای ، از ضمیری استفاده شده که مرجعش _شاذان، از اصحاب بزرگ اهل بیت است. _عیسی_الکلابی هم همین‌طور؛ بسیار است؛ اما نقل‌شان از هم‌دیگر یک مشکل اساسی دارد و آن این است که به جز در این ، هیچ جای دیگر از هم نقل نکرده‌اند. یا للعجب! هر دو این‌قدر بزرگوار، هر دو این‌قدر جلیل‌القدر؛ اما چه شده که فقط در این ، کنار هم وجود دارند؟ جواب سؤال کاملاً معلوم است. چون این روایت می‌خواسته کاملاً همه چیز درست کنار هم چیده شود. وضعیت دو راوی بعدی هم همین‌گونه است؛ یعنی در هیچ سندی در کنار هیچ عمار بن مروانی قرار نگرفته؛ نه و نه ؛ البته با توجه به طبقۀ این دو عمار می‌توان با قاطعیت گفت در این‌جا منظور از عمار بن مروان، عمار بن مروان الیشکری است؛ چراکه تنها راه این روایت برای این‌که به‌صورت قاطع نگوییم این روایت، جعلی است، همین عمار بن مروان الیشکری است. زیرا تنها در یکی از منابع صدوق (، ج1، ص69.) و تنها در یک روایت عمار بن مروان کنار ابو بصیر قرار گرفته و از او روایت نقل کرده؛ که البته هیچ‌گاه نقل تنها یک روایت آن هم در یک منبع دسته‌چندم، به‌ویژه با عجیب این سند و همچنین نداشتن هیچ دیگر برای ، نه این روایت را می‌تواند کند و نه هیچ روایت دیگری را. 📌 قطعا این ، (ع) است که فرمود: يُتْرَكُ الشَّاذُّ الَّذِي لَيْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِكَ فَإِنَ‏ الْمُجْمَعَ‏ عَلَيْهِ‏ لَا رَيْبَ فِيه‏ (، ج1، ص68.) با این توضیحات، آیا شاذ غیر مشهوری شاذتر و غیرمشوهرتر ازاین سند می‌توان یافت؟ از این دست روایات بسیار است که مایه خیلی‌ها واقع شده؛ روایاتی که اصلا اعتباری ندارد؛ دیگر چه برسد که بخواهیم دربارۀ تطبیقش سخن بگوییم.
🗣 در انتها، دو را می‌خواهم یادآور بشوم. نکته اول خطاب به است. به‌همین راحتی، فریب نخورید. ، هستند و ، . فریب را نخورید. خطاب نکته دوم هم با بعضی و است. در دنیای امروز، دیگر هیچ علمی را با نمی‌‌توان جلو برد. خوب است در کنار خود، متخصصین روایت را هم داشته باشد.
🔴 وجوب روزه ماه رمضان و کرونا 🔸پاسخ تفصیلی دفتر آیت الله سیستانی به استفتاء مربوط به ماه رمضان و کرونا: 🔹وجوب روزه ماه مبارک رمضان یک تکلیف فردی است و هرکس که شرایط وجوب آن را داشته باشد باید فارغ از اینکه برای دیگران واجب باشد یا خیر، روزه بگیرد واگر فرد مسلمان بیم آن داشته باشد که روزه گرفتن ولو با اتخاذ همه تدابیر احتیاطی، باعث ابتلایش به کرونا می شود، وجوب هر روزی که می ترسد در صورت روزه گرفتن به این بیماری مبتلا می شود، از او ساقط می گردد. اما اگر بتواند درجه احتمال ابتلا به بیماری را کم کند تا آنچا که از نظر عقلا دیگر احتمال ابتلا مورد اعتنا نباشد- ولو از طریق ماندن در خانه و عدم اختلاط نزدیک با دیگران، استفاده از ماسک و دستکش های پزشکی و رعایت موارد ضد عفونی مکرر و نظیر آن – و موجب مشقت شدید و غیرقابل تحملی نیز نباشد، وجوب روزه از او ساقط نمی شود.. اما درباره آنچه گفته شد که پزشکان نوشیدن مکرر آب را در فاصله زمانی نزدیک به هم جهت جلوگیری از کمبود آب بدن و خشکی حلق توصیه می کنند – به این دلیل که احتمال ابتلای به ویروس کرونا را مرتفع می کند – این امر مانع وجوب روزه نمی شود، غیر از کسانی که به آن رسیده باشند و در صورت روزه گرفتن، ترس ابتلای به بیماری وجود داشته باشد و هیچ راهی برای کاهش احتمال آن هم وجود نداشته باشد – ولو با ماندن در منزل و اتخاذ سایر راههای احتیاطی پیشرفته- اما افراد دیگر غیر از چنین فردی باید روزه بگیرند. البته چه بسا بتوان با مصرف سبزیجات و میوه های سرشار از آب پیش از سحر، کمبود آب بدن ناشی از روزه داری را جبران کرد همچنانکه می توان با جویدن آدامس بدون قند، جلوی خشکی حلق را گرفت- البته به شرطی که ذرات آن در دهان جدا نشده، وارد حلق نشود_ بنابراین جویدن آدامس باعث افزایش ترشح بزاق دهان می شود و مانعی از آن در صورت روزه داری وجود ندارد. بنابرین کسانی که می‌توانند کار خود را در ماه رمضان رها کرده و در منزل باقی بمانند و از ابتلا به بیماری مذکور در امان باشند، وجوب روزه از آنان ساقط نمی‌شود اما افرادی که نمی‌توانند کار خود را رها کنند- بنا به هر دلیلی- و از ابتلا به ویروس در صورت ترک نوشیدن آب در بازه‌های زمانی در روز بیم دارند و نمی‌توانند اقدامات دیگر برای در امان ماندن از ابتلا به کرونا را اتخاذ کنند، روزه بر آنان واجب نیست، هر چند مجاز به روزه‌خواری در ملا عام هم نیستند. روشن است که روزه ماه رمضان از مهم ترین فریضه‌های شرعی است و تنها در صورت وجود عذر واقعی، ترک روزه جایز است و هر فردی نسبت به وضعیت خود آگاه تر است که آیا عذر واقعی برای ترک روزه دارد یا خیر. خلاصه سخن اینکه: وجوب روزه ماه رمضان تنها از کسانی که دارای عذر شرعی هستند نظیر بیمار و کسی که می ترسد- مثلا به دلیل یک توصیه پزشکی- که اگر روزه بگیرد، بیمار می شود، و رعایت اقدامات احتیاطی پیش گیرنده از ابتلا به بیماری نیز برایش میسر نباشد، ساقط می شود و در غیر این صورت، ترک روزه جایز نیست. 🌐 @sistani_fa
🎵 موسیقیایی یا موسیقایی؟ 🔹 واژهٔ «موسیقی» از عربی وارد زبان فارسی شده‌است. خودِ «موسیقی» (در عربی: موسيقیٰ/ موسيقی)، قرن‌ها پیش و دست‌کم با یک واسطه، از یونانی به عربی رسیده‌است. با توجه به تلفظِ واژه به‌شکلِ «موسیقیٰ» (/mūsīqā/) در عربی و فارسی کهن، شکلِ منسوب (صفت نسبی) «موسیقایی» و در مواردی «موسيقيّ» (با تشدیدِ حرف آخر و دونقطه زیرِ «ی») بوده‌است. «موسيقيّ/ موسیقیّ» در فارسی امروز برای افراد غیرمتخصص ناآشنا و نامأنوس است و در کاربردِ روزمره موضوعیت ندارد. از آنجا که «موسیقایی» از دوران قدیم در فارسی جاافتاده و رایج بوده‌است، بهتر است به همین شکل تلفظ و نوشته شود. افزون بر این، تلفظ و املای «موسیقیایی»* از تکلف و دشواری خالی نیست. بنابراین، در دو مثالِ زیر، «موسیقایی» کاملاً رایج است: «نظام موسیقاییِ اشعار مولانا»؛ «آثار موسیقاییِ دورانِ باروک». @SadeNevisi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | رهبر انقلاب: کسانی باید امنیّت را حفظ کنند که خلیج فارس متعلّق به آنها و خانه‌ی آنها است؛ آمریکا چه‌کاره است؟! ۱۳۹۴/۰۲/۲۶ 💻 @Khamenei_ir
به‌مناسبت زلزله: أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتهُْمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُواْ حَتىَ‏ يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ مَتىَ‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيب. (البقره (2): 214.) آیا گمان می‌برید که هنوز سختی‌ها و رنج‌های گذشتگان را احساس نکرده‌، وارد بهشت خواهید شد؟ درحالی‌که آن‌ها [بر اثر این سختی‌ها و رنج‌ها] چنان بر خود لرزیدند که پیامبرشان و مؤمنینِ هم‌راه او گفتند: پس یاری خدا چه زمانی فرا می‌رسد؟ آگاه باشید که بی شک، یاری خدا نزدیک است... .
🌺 🔹پرسش: آیا برای تعیین عید فطر باید از حاکم شرع تبعیت کرد؟ 🔸️پاسخ: اول ماه به حکم حاکم شرع ثابت نمی‏‌شود، مگر این که از حکم او ، یا ثابت شدن ماه نزد او، اطمینان به دیده شدن ماه حاصل شود. 🌐 @sistani_fa
بنا به خبر دريافتى از دفتر آيت الله سيستانى، به علت عدم رؤیت هلال ماه شوال با چشم غیر مسلح، بنابراین در ایران و عراق فردا (يكشنبه ۴ خرداد) سی ام ماه مبارک رمضان و دوشنبه عيد سعید فطر خواهد بود. 🔹کانال "فتاوی آیت الله سیستانی" https://t.me/joinchat/AAAAAEFF5SPfyVvrEjqPTQ
🔻ذکر احوال شیخنا و مولانا محمدباقر قالیباف آیدین سیارسریع آن بحر جمال، آن لذت حلال، آن عارف فقیر، آن شحنه و امیر، آن منتقد روحانی، آن طائر ربانی، آن واگذارنده ی عظیم، آن شورای شهر را زعیم، آن آمده از دیار طرقبه، آن رونده ی تیغ از لبه، آن زننده چوب بر ابتذال، آن موتورسوار قهرمان بیسبال، آن مبارز ضخیم سد معبر، آن مخالف شدید ممد و اکبر، آن سمبل ائتلاف و استضعاف، آن سلطان بی بدیل شوآف، قطب وقت شیخ محمدباقر قالیباف داکتر بود و به وقت نیاز آکتر بود و سردار و خلبان و شهردار نیز بود و صفات وی در شمار نآمدی. نقل است دیر از شکم مادر بزاد و از صباح تا شامگاه در راه بود و چون بیامد با ده ها تن محاربه نمود و سخت عقوبت کرد، چون جوارح و جوانح دم دست نبودی کاسه کوزه طبیبان به هم زد از برای سدمعبر. گفتند: طفلی چون تو چگونه محاربه نماید؟ گفت: من نبودم، پیمانکار بود. نقل است به سال 76 به دیار افرنسیه شد و هشت سال با ایرباس به افلاک گشتی و از نظرها پنهان شدی. چون به سال 84 به زمین بیامد مریدان بگفتند: چه کردی یا شیخ؟ باقر گفت: به کُرات همی رفته و تکنو زدم. مریدان گفتند: آن زهد و محنت چه باشد و این دانس و تکنو چه؟ شیخ فرمود: در آن حکمت هاست که ندانید. مریدان مداومت نمودند و سماجت. شیخ گفت: «ننمایید (سماجت). خواهم که تکنوکرات گردم.» پس مریدان جمله گریستند و ستادها کردند و داف ها و پاف ها و قالیباف ها گرد آمدند اما مطلوب حاصل نیامد و شیخ محمود ترمیناتور نازل گشت. او را کلمات عالی است. گفت: «جید الدیمقراطی اما اربع السنوات» (دموکرات بودن خوب است اما هر چهار سال یک بار). و گفت: «مدیتنا بیتنا» (شهر ما خانه ما). و گفت: «لا تبلتی، لقد نسیت» (تبلتم نیست، ای جمله ر یادم رفت). و گفت: «یذهبون الی الشارع ثم هجوم علیهم بالغازانبر» (بذارین بیان خیابون بعد گازانبری جمع شون کنیم). نقل است روزی جمله شیوخ و ملاءاعلی گرد آمده بودند کرامت می نمودند. شیخ محمود احمدی بیامد، دکل نفتی بیاورد که هزار گز بالای او بودی. دست بینداخت و به اشارتی دکل را غیب نمود و برفت. شیخ صفدر الحسینی بیامد. سفره خالی بینداخت. اشارت نمود. چهارصد همیان زر و سیم برون آمد. بگرفت و برفت. شیخ حسن روحانی بیامد. به قوه عیون قفل ها باز نمود و از آن سه تن انقلیسی و رومی و افرنسی مستفیض شد. از اینها همه، مریدان هیچ متغیر نگشته و عین بز به کرامات می نگریستند. تا که شیخ باقر بیامد -رضی الله عنه- خانه به الهیه دادی دو دینار و زمین به نیاوران دادی سه دینار و شندرغاز در شصت قسط و جمله مریدان بیهوش گشتند از عظمت آن. 🔺احد مریدان که او را یاشار نام بود بیهوش نگشته، جامه درید که شیخنا! این چه کرامت بود؟ شیخنا به اژدهایی تبدیل گشته، مرید را بخورد. که در ره وصل اطاعت محض باید و فضولی نشاید. والسلام. 👉 @yashar_soltani | یاشار سلطانی
🌹 مهربانی امام صادق (ع) 🌴 عبد الله بن الحسن بن الحسن پسر عموی امام صادق بود، اما یار او نه. 🌴 او میان شیعیان می نشست و فرزند خود، محمد را امام می دانست و از امام صادق بدگویی می کرد و او را فردی حسود برمی شمرد. 🌴 در مقابل، امام صادق (ع) همیشه از سر دل سوزی سخن می فرمود و نگران بود نکند همان که از او طرف داری می کند (منصور دوانقی) او را از پادر آورد. 🌴 همیشه می گریست و می فرمود: من خبر دارم که اگر او دست به شمشیر بزند، منصور او را هلاک خواهد کرد. 🌴 همین گونه هم شد. عبد الله بن الحسن به وعده واهی منصور قیام کرد. مدینه را تصرف کرد و امام را تحت فشار؛ اما همین که منصور به خلافت نشست، همه چیز را فراموش کرد و بنی الحسن را دستگیر و بعد، ازبین برد. 🌴 روزی که آن ها را از مدینه می بردند، امام صادق می گریست و می فرمود: به خدا قسم که انصار به عهدشان با رسول خدا درباره یاری نزدیکان پیامبر وفا نکردند. 🌹 آری، این، مهربانی امام صادق (ع) با کسانی بود که با او دوستی نکردند... . 🌹 به راستی که تنها این خاندان مظهر قرآن صامت اند که فرمود: ☀️ «و لا تستوی الحسنة و لا السیئة. ادفع بالتی هی احسن.»
📝 تقابل مکتب امام صادق (ع) و ابو حنیفه ✏️ همان تقابل مکتب ابن عربی و فقهاست ✏️ همان تقابل رفیعی و آقامیری است 🗣 «به‌خاطر چنین قضاوت‌هایی است که آسمان از باریدن خودداری می‌کند و زمین برکتش را از مردم می‌گیرد.» 📌 این سخنان امام صادق (ع) دربارۀ قضاوت ابو حنیفه است که براساس رأی خود و نه سنت رسول خدا داوری کرده بود. 📌 سال‌ها گذشته و افراد زیادی به طعنه و مسخره و پوزخند فقهای شیعه را ملامت کرده‌اند که چرا پایه‌گذار قرآن و روایاتی هستید که 1400 سال پیش عرضه شده است؛ چرا به‌روز نمی‌شوید؛ چرا تغییر نمی‌کنید. افراد زیاد دیگری هم همان طعنه‌ها و مسخره‌ها و پوزخند‌ها را روا داشته‌اند، اما نه‌ به‌خاطر این‌که به قرآن و روایات عمل نکرده‌اند؛ بلکه به این‌خاطر که چرا به دل‌خواه آنان عمل نکرده‌اند؛ گرچه نتیجه هر دو گروه یکی است و آن، کنارگذاشتن همه یا قسمتی از روایات در موارد ناخوشایند است؛ اما امروز، می‌خواهم دربارۀ گروه دوم سخن بگویم؛ گروه طرف‌داران ابو حنیفه. 📌 شاید خودشان هم ندانند؛ اما عمل‌شان همان عمل ابو حنیفه است. هر جا روایت بپسندند، صدای وااسلام‌شان به هوا برخاسته و هرجا نپسندند، لازم باشد باز همان طعن‌ها و تمسخر‌ها و نیش‌خندها را روی کار می‌آورند؛ همان‌گونه که ابو حنیفه در جواب این‌که بدو گفتند: چرا روایت «البیِّعان بالخیار» را قبول نداری، گفت: هُش هُش! 📌 امروز، اتفاق خوبی در عرصۀ رسانه رخ داد. دو دیدگاه با هم سخن گفتند، ادلۀ‌شان را به رخ هم کشاندند و زورآزمایی علمی کردند؛ اما متأسفانه، نتیجه همان شد که در مقدمه گفتم. دیدگاهی فقط آیه و روایت را تا جایی می‌پسندد که خود را تأیید کند و اگر تأیید نکرد، یا باید خندید و یا فرار کرد. امروز، این دیدگاه ازآنِ سید حسن آقامیری بود. 📌 امروز، سیدحسن آقامیری بسیار سست می‌نمود. دیگری خبری از آن شورهای روی صندلی و بالای منبر نبود. دیگری خبری از این نبود که فلانی ریش‌سفید است و الا چهارتا چیز بهش می‌گفتم. دیگر خبری از امام رضایی که واسطۀ شراب‌خوار می‌شود، نبود. چون می‌دانست این‌جا جای معلق‌بازی نزد غازی نیست و چون می‌دانست سؤال علمی جواب عملی می‌خواهد که او نداشت. 📌 امروز، حجت‌الاسلام و المسلمین، جناب آقای دکتر رفیعی با یک سؤال تمام این سال‌های آقامیری را بر باد فنا داد و آن سؤال این بود: از کجای قرآن می‌گویی که مشرک می‌تواند بهشت برود؟ و گفت که این همه آیۀ صریح برای این‌که مشرک جهنم می‌رود و بهشت هم نمی‌رود. حال فقط تو بگو که از کجا می‌توان این همه آیه را نقض کرد. جواب: فقط یک کلمه بود: چرا نشود؟ این، یعنی فرار؟ طوری جواب می‌داد که گویی رفیعی امکان عقلی ورود مشرکین به بهشت را زیر سؤال برده؛ درحالی‌که سؤال از دلیل شرعی بود. 📌 به نظر من، دکتر رفیعی به‌اندازه کافی، حجت را تمام کرد؛ اما چند نکته هم به نظر من رسیده که فکر می‌کنم ذکرش خالی از لطف نیست: 📌 مسئله اول این است که آقامیری همیشه بر نقش تبیینی روایات و ادعیه تأکید دارد؛ اما هیچ‌وقت به این سؤال جواب نداده که چرا فقط بعضی ادعیه و روایات را مبیِّن می‌داند و درباره بعضی سکوت می‌کند. چرا هیچ‌وقت درباره روایاتی که به‌تفصیل، بهشت جاودان، عذاب جاودان و عذاب موقت را بیان کرده، سخنی نمی‌گوید؟ چرا هیچ‌وقت نمی‌گوید که موضوع عباراتی نظیر الهی لا تؤدبنی بعقوبتک به‌قرینه روایات تبیینی و تفصیلی دیگر، مؤمن است و نه مشرک؟ بگذارید چندی از این روایات را نشان‌تان بدهم: 📌 نام کامل مرحوم شیخ صدوق، صاحب کتاب «کتاب من لا یحضره الفقیه» محمد بن علی بن الحسین بن بابویه است. (تکرار لفظ کتاب از روی سهو نبوده؛ بلکه به‌دلیل تأکید مرحوم صدوق در مقدمه این کتاب برنام‌گذاری کتاب به این نام است.) ایشان کتاب روایی در فقه دارد که بسیار مورد توجه است و آن، همان کتاب مذکور است؛ اما کتاب دیگری هم در اعتقادات به‌نام اعتقاد الامامیة دارد که به‌همان مقدار به آن توجه نشده است. اهمیت این کتاب به‌این خاطر است که اعتقادات مسلم شیعه بیان شده. به‌همین خاطر، روایاتش اعتبار بالایی دارد. همچنین به‌دلیل نزدیکی مرحوم صدوق به دوران اهل‌بیت احتمال عرضۀ این روایات به اهل‌بیت عصمت و طهارت بسیار بالاست. ایشان در این کتاب روایتی از امیرالمؤمنین نقل کرده است که فکر نمی‌کنم بتوان بیشتر از این، موضوعی را بتوان تبیین کرد و تفصیل داد.
📌 روایت از این قرار است که فردی از امیرالمؤمنین دربارۀ چگونگی مرگ پرسید. امیرالمؤمنین ضمن جوابی مفصل به این مطلب هم اشاره فرمودند که انسان‌ها سه گروه‌اند: گروهی دوست‌دار اهل‌بیت و مطیع امر آن‌ها، گروهی دشمن اهل‌بیت و مخالف امرشان و گروهی مؤمنینِ گناه‌کار. گروه اول به بهشت جاودان بشارت داده می‌شوند و گروه دوم به عذاب جاودان و گروه سوم به عذابی موقت گرفتار می‌شوند تا پاک گردند. (اعتقاد الامامیة، ص51.) همچنین در روایت دیگر، همین مضمون از زبان امام صادق (ع) تکرار شده است. (اعتقاد الامامیة، ص54.) 📌 حال سؤال این است که چقدر روایت تفصیلی باید بیاید تا شما متوجه بشوید موضوع ادعیه‌ای، مانند ابوحمزه، کمیل، عرفه و... مؤمن است؛ نه هر فرد دیگر؟ مگر ما چند شیخ صدوق داریم که نزدیک عصر ظهور باشد و ما بتوانیم این روایات را از آن‌ها بگیریم؟ شاید هم مسئله همان نحوه برخورد ابو حنیفه با روایات است؟ 📌 مسئله دیگر درباره بحث تفضل الاهی است. مغالطه جناب‌شان این است که اگر قرار است با عدل برخورد نشود، با همه نباید برخورد شود. پس با مشرکین هم با تفضل برخورد می‌شود و درنتیجه، به بهشت خواهند رفت. گویی تفضل خدا چیزی غیر از عدل الاهی و حکمت اوست. نمی‌دانم کسی نبوده تا به‌حال به حضرت‌شان بگوید یا شاید هم نخواسته بشنود که تفضل الاهی در آن عالم در طول عدل و حکمت خداست؛ نه در مقابل آن. تفضل الاهی به‌معنای ظلم به دیگران نیست. به‌معنای این نیست که هم یزید به بهشت می‌رود و هم حسین (ع)؛ هم صدام به بهشت می‌رود و هم شهدای دفاع مقدس؛ هم ابن ملجم و هم امیرالمؤمنین. تفضل قطعاً در این موراد جایی ندارد؛ چراکه موجب ظلم است. بعید می‌دان چیز به این سادگی را کسی درک نکند. همچنین حکمت الاهی اقتضا می‌کند که تفضل شامل کسانی بشود که قابلیت آن را داشته باشند؛ نه این‌که بی‌حساب‌وکتاب به‌معنای از روی لغو و بیهودگی تفضل کند. همۀ این‌ها ریشه در یک مسئله دارد که آقامیری روی همان مسئله خلط می‌کند و آن این است که تفضل و عدل و حکمت در طول هم هستند و نه در مقابل هم. 📌 مسائل فراوان دیگری هم هست که در مجال یادداشت نمی‌گنجد. امیدوارم که از همان باب گفت‌وگو که به آن معتقدند، توفیق گفت‌وگو درباره این نکات هم پیدا شود؛ اما نکتۀ آخر این است که امیدوارم از این رفتار ابوحنیفه‌وار دست بردارند و همۀ روایات، حتی روایاتی که نمی‌پسندند را هم ببیند و آن را حجت بدانند. تمام سخن هم همین است که فرق بین مکتب امام صادق (ع) و ابو حنیفه همین است؛ فرق بین مکتب ابن عربی و فقها همین است؛ فرق بین مکتب رفیعی و آقامیری همین است.