به نام صاحب سلام
چه پژواکی می آید از غم دوست تا به بهشت
افتاده دلم در کنار حوض خاطرات زمان
در سکوت همهمه ی پر اضطراب یک نفس
ریخت احترامی که مقدس بود.
نی این لکه رنگ پاک نخواهد شد.
گرم مثل هیاهوی شیطان
یاس در ضمیری ناخودآگاه
نوشته ی در لوحی سنگی
آماده برای یک سقوط بی پایان
نی این بازی زمان تمام نخواهد شد.
گذشته از خاکستری پر معنا
شب آغاز راز چکاوک هاست
تردیدی میان خفتن و اشک ندامت
راهی در مسیر شاخه های دلتنگی
حالی با خروش وصل شقایق ها
یاری که در کمان رخ یار کم شد.
انتظاری به اندازه تمام قاصدک ها
[اللهم عجل لولیک الفرج]
عَلیرِضا عَبدیِ اَملَشی
#تطمئن_القلوب
#نوشته_های_خاکی
#غم_دوست
✍️نوشته های خاکی
@neveshtehayekhaki206
࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐