eitaa logo
نویسا
226 دنبال‌کننده
18 عکس
6 ویدیو
0 فایل
✍️ **نویسا** | جایی برای عاشقان نویسندگی! 📚 🌟 چالش‌ها و الهام‌های خلاقانه 💬 به اشتراک‌گذاری تجربیات و آثار شما ناشناس👈🏻https://abzarek.ir/service-p/msg/2105494 ارتباط با من 👈🏻 @Shabanzade7
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 هرکس ابن مشغله را بخواند، فکر میکند نادر ابراهیمی خواسته در مورد دشواری های یافتن یک شغل مناسب حرف بزند یا نسبت به بحران های مالی زندگی اش درد و دل کند اما من که با خواندن این کتاب، گویا یکبار سیر روزگار سپری شده از جوانی خودم را مرور کردم بهتر میفهمم که او چقدر در بین صفحات ابن مشغله دویده و فریاد کشیده تا از اسراری که ضمن این مشاغل از زندگی کشف وشهود کرده پرده بردارد. 🍇 اینکه یک نفر بتواند چندین ماه _ بلانسبت _سگ دو بزند و تهش بخاطر پارتی بازی دیگران یا چیز های دیگر از کاری کناره گیری کند، یا نخواهد بخاطر عقایدش پا روی همه چیز بگذارد و انگ بیکاری و بی پولی را به جان بخرد اما بردگی نکشد را، هرکسی تاب نمی آورد؛ الا عارفی وارسته که نه همیشه در خرقه ای صوفی یا تسبیحی به دست بلکه در لباس هایی معمولی زندگی کرده و فقط تفاوت اش با بقیه این است که میتواند روی نوک پنجه پایش خودش را بالا بکشد و تنها اندکی از دیگر همزیست هایش، دنیا را از بالاتر ببیند و همینقدر عارف و فیلسوف باشد. 🌱ابن مشغله حاوی مقادیر خطرناکی از فلسفه زندگیست. اینقدر خطرناک که میتواند،ذهن انسان را زیر و زبر کند. شیرینی زندگی را در دهان کسی تلخ یا تلخی حرف مردم را شیرین کند. خلاصه اینکه قدرت تخریب اینطور حرف ها بالاست و به همین دلیل است که یا نباید خوانده شود یا نباید خیلی جدی خوانده شود و بلکه باید همانطور که نویسنده زیرکانه وانمود میکند،آن را در حد یک زندگی نامه.... که نه، سرگذشتی از سیر تحولات شغلی یک نویسنده و به تفنن خواند. 🪴https://eitaa.com/nevisa2 ✏️
۵ فروردین
«خاطره ی یک اعتراض» سانسور خبری آن روز اجازه نداد خیلی ها با خبر شوند.فقط خبرگزاری دانشجو بود که عکس ها را منتشر کرد و خیلی زودفراموش شد جز همان جمله معروف رئیس جمهور وقت که گفته بود:«اینهایی که گفته اند اف ای تی اف غیر اسلامی است چیزی از اسلام نمیدانند.» اما من که رفته بودم یادم هست. سال ۹۶ یا ۹۷ بود. بحث لوایح غیرقانونی یا بهتر است بگویم غیر عقلانی( یا حتی مغز خر خورده) مطرح و داغ شده بود.... قرار بود مجلس درمورد آن جلسه بگذارد. آقای ش آمده بود حوزه ی ما وما را درمورد تصویب «سی اف سی» و «پالرمو» روشن کرده بود و خون مان حسابی به جوش آمده بود. آن روز آقای ش گفته بود که قم هم دعوت شدم برای برخی آقایان صحبت کنم _ احتمالا منظورش آقایان فعال فرهنگی_ سیاسی، چیزی بود._ اما نمیروم چون فایده ندارد. شاید میدانسته برای تجمع فرداش بهانه می آورند یا اعتراضات شان آبکی است و باید نیروی جوان انقلابی بیاید. بعدا فهمیدم با دو سه تا اساتید مان هماهنگ کرده بودند که خودمان یعنی طلبه های خواهر تهرانی جمع شویم و قضیه را جمع کنیم و الحق کار ما بود و لاغیر.... صبح که اتوبوس را جلوی حوزه دیدیم، توی ذهن مان هرچه سرود های اول انقلاب بود تا همین آهنگ های حامد زمانی پلی شد و آن زمان مثل الان نبود و هنوز حامد زمانی و شعر هایش پرشور ترین ترانه های ذهن ما بود... .... 🪴https://eitaa.com/nevisa2 ✏️
۹ فروردین
نویسا
«خاطره ی یک اعتراض» سانسور خبری آن روز اجازه نداد خیلی ها با خبر شوند.فقط خبرگزاری دانشجو بود که عک
رسیدیم به بهارستان. مردم که خیل زنان چادری به طرف مجلس را دیده بودند، جلو می آمدند و می پرسیدند تجمع برای حجاب است؟ بچه ها هم میگفتند نه برای« اف ای تی اف» است و آنوقت بود که پرسش و پاسخ ها شکل میگرفت و مردم شلوغ تهران که آن ساعت باید خودشان را دوان دوان به محل کار میرساندند می ایستادند و چهار کلام حرف حساب درمورد «اف ای تی اف» گوش میکردند که شور و جان ما را دو چندان میکرد. حتی همراهان بیماران بیمارستان بهارستان هم همینطور. یادم هست یک نفر عکس «سی تی اسکن» به دست، خیلی پیگیر، پای حرف یکی از خواهران جلوی بیمارستان ایستاده بود تا بفهمد قرار است چه بشود و چه نباید بشود؟ .... 🪴https://eitaa.com/nevisa2 ✏️
۹ فروردین
نویسا
رسیدیم به بهارستان. مردم که خیل زنان چادری به طرف مجلس را دیده بودند، جلو می آمدند و می پرسیدند تجم
چند نفر هم این وسط دوربین موبایل دست میگرفتند و فیلمبرداری میکردند. آن زمان با اینکه «ززآ» نبود ولی الحمدلله این همه بانوی چادری به قدری توی چشم بود که کار خودش را کرد.... رسیدیم جلوی درب مجلس، انگشت شماری دانشجوی دختر و پسر ایستاده بودند و به معنی واقعی کلمه پنچر! چند نفر مشغول کاغذ نویسی! و عکس گرفتن های دو یا تک نفره و عده ای از آن خیلی فعال هایشان که گه‌گداری در شبکه افق و برنامه های انقلابی اش هم بعدٱً دیده شدند؛ آویزان به میله های بیرونی درب مجلس مانده بودند. خودرو های شیشه دودی نمایندگان هم از لاین مخصوص یکی یکی وارد مجلس میشدند تا در فضای نرم و گرم مجلس ببینند باید چه خاکی توی سر لایحه کرد! گروه گروه که رسیدیم و دانشجو ها که ما را دیدند، از جا پریدند و برق شادی در چشم هایشان حلقه زد. جان تازه گرفتند و میخواستند حرکتی بزنند. فرماندهان بی لشکر، حالا نیروی کمکی شان رسیده بود و وقت خروش انقلابی شان بود. 🪴https://eitaa.com/nevisa2 ✏️
۹ فروردین
نویسا
چند نفر هم این وسط دوربین موبایل دست میگرفتند و فیلمبرداری میکردند. آن زمان با اینکه «ززآ» نبود ولی
نیرو های امنیتی جلوی مجلس، اجازه حرکت به داخل نرده های سبز را نمیدادند اما جمعیت خواهران که زیاد شد، و تقریبا به هزار نفر رسید، خیابان بسته شده بود و چاره نبود تا جمعیت داخل نرده ها و وارد حریم امن، ماشین های شیشه دودی بشود. به درب مجلس نزدیکتر شدیم،آن هم نزدیک ترین حالت ممکن! یکی از دانشجو ها رفت بالای یک سکو. وقت شعار بود! لباس شخصی بلند گو را گرفت و گفت: ممنوع است! دانشجو ها کمی سر این قضیه درگیر شدند ولی افاقه نکرد. لاجرم آنکه بالای سکو بود،عزمش را جزم کرد و از بیخ حلق داد زد: «کیف های انگلیسی حامی اف ای تی اف.....» برای حمایت او پیش قدم شدم. من که جلوتر و نزدیک دانشجو ها بودم، تکرار کردم و از بیخ حلق فریاد زدم: «کیف های انگلیسی حامی اف ای تی اف...» و بعدش دوستان خجالتی ام کم کم صدایشان درآمد.... صدای بچه های حوزه ما که بلند شد، دنباله ی جمعیت که عقب تر بودند شنیدند و تکرار کردند. شده بودیم اوایل انقلاب! بدون بلندگو.... گروه گروه میگفتیم و صدا کم کم عقب میرفت و شعار میپیچید و بخواهم خیلی سابقه را به عقب ببرم میرسیم به روزعید غدیر که سخنان پیامبر را گروه گروه به عقب میرساندند. یک جمعیت بیش از هزار نفری را با همین نعمت خدادادی تارهای صوتی خودمان پوشش دادیم. نیم ساعتی که شعار دادیم، همان آقای« لباس شخصی» که با تشر بلندگو را گرفته بود، هم انگیزه ما را دید و هم فحوای شعار ها و نگرانی های نسل نوی انقلاب را، اشک در چشمانش حلقه زد. اینبار با تشر بلندگو را از دست آن یکی همکارش کشید و داد به لیدر ما! لیدر خسته صدای ما که دیگر داشت از رمق می افتاد، توانست نفس بگیرد و ادامه بدهد. خود لباس شخصی ها هم با شعار ها همراه شدند! یادم هست دو نماینده انقلابی تهران هم بعد از جلسه مجلس آمدند و حرف زدند، یکی بچه ها را آرام کرد و دیگری استرجاع خوان، اشک بچه ها را درآورد. ماندم از آن عزیز دلسوز استرجاع گو..... ما برای وظیفه رفته بودیم و نه نتیجه، هرچند بعدش با ورود شورای نگهبان به نتیجه هم رسیدیم. آقای ش، نه آن آقای ش اولی آمد؛ و بین شور و نا امیدی بچه ها تعادل برقرار کرد وبرگشتیم. تا شب شعار هایی که فریاد کشیده بودم توی سرم میپیچید. از این جهت که ما نسل بعد از اتقلاب و جنگ بودیم و این اولین تجربه مبارزاتی اینطوری مان بود، حس بسیار خوبی داشتم و از اینکه اینقدر عاقل بودیم! 🪴https://eitaa.com/nevisa2 ✏️
۹ فروردین
نویسا
نیرو های امنیتی جلوی مجلس، اجازه حرکت به داخل نرده های سبز را نمیدادند اما جمعیت خواهران که زیاد شد،
دلم نمیخواهد اینطور تجربیات شیرین، این تعقل انقلابی با شور جاهلانه قاطی شود.... دلم نمیخواهد لوث شود، آلوده شود. دلم نمیخواهد آنطوری بشود که باطل فکر کند، ما در حق متفرقیم، فکر کند ما وقتی شعار میدهیم شعار هایمان مقابل نظام است، مقابل لباس شخصی ها یا نظامی هاست! اگر آن روز لباس شخصی ها نبودند، قضیه اینگونه کنترل شده حل و فصل نشده بود. بنظرم آن لحظه ای که گرفت باید بلندگو را میگرفت و آن لحظه ای که داد وقتش بود که بدهد! و چه کسی جز همان لباس شخصی ها با اشک ما را همراهی کرد؟ و چه کسی جز همان لباس شخصی ها، روز و شبش را گذاشته بود و صد تا چک توی گوش دشمن ما زده بود تا ما زیر سایه ی نظام بزرگ شویم و از آرمان انقلاب بگوییم؟ من میگویم اگر او پدر من است بگذار یک بار هم بلندگو را از من بگیرد، اگر صلاح امروز من اینطور باشد.... خودش در جای مناسب کنار من می ایستد و شعار میدهد. 🪴https://eitaa.com/nevisa2 ✏️
۹ فروردین
نمیخواستم بگویم، ولی خبر هایی شد که بهانه شد.... 🙏 راستی چرا تجمع نزدیک به هزار نفری ما را کسی مخابره نکرده بود؟....
۹ فروردین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۱ فروردین
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌸به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم: آری! به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: نه!🕊 🪴https://eitaa.com/nevisa2 ✏️
۱۲ فروردین
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند 📍@khobaneparsigoo
۱۹ فروردین
نویسا
خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند 📍@khobaneparsigoo
.💧 اصلا سیر نمیشوم! مثل کسی که وسط گرمای تابستان، دستش به یک لیوان آب یخ برسد و از شدت عطش، بی محابا آن را تا انتها سربکشد و عوض اینکه سیراب شود، عطشش بیشتر شود؛ نه عطشش به آب، بلکه به خنکای آن و این تشنگی نیز تمامی نخواهد داشت.... اینطور تشنه ی آن هستم. هیچ چیز نمیتواند حرارت حزن دل را به اندازه ی یک شعر ناب خنک کند. شعر به بهانه موسیقی اش، حرف های مگوی دل را میگوید. شعر شجاع است و سر نترس دارد! کار ی به قضاوت های دیگران ندارد. توجیهش همیشه همراه خودش هست:«شعر است دیگر!» خیلی ها شعر را دوست دارند تقریبا همه، اما من از آن سیراب نمیشوم. 🪴https://eitaa.com/nevisa2 ✏️
۱۹ فروردین