یادداشت‌نویسان، نویسندگانی حرفه‌ای هستند که تمام هنر خود را صرف ساده‌نویسی می‌کنند. از نظر آنان جملات ساده، زیباترین جملات هستند. یادداشت‌نویسان حرفه‌ای به‌راحتی قید کلمات بی‌فایده و سزاوارِ حذف را می‌زنند؛ حتی اگر آن کلمات و عبارات زیبا باشند. #یادداشت‌_نویسی 📚@nevisandeshoo

❓به‌ جای فکر کردن به اینکه چرا نویسنده نیستم، به این فکر کنید که چگونه می‌توانم نویسنده شوم؟ وقتی پرسش درست از خودتان بپرسید، جواب‌های درست یکی‌ یکی خودشان را نشان می‌دهند. 💢 اگر صد سال از خودتان درباره‌ علت نبودن چیزی سوال کنید هیچ‌یک از جواب‌هایی که پیدا می‌کنید نمی‌تواند باعث به‌وجود آمدن آن چیز بشود. دنبال چراییِ نبودن چیزی نباشید، چگونگی بودن آن را جستجو کنید. #نویسندگی 📚@nevisandeshoo

🔻 این ۹ کتاب، برترین‌های ژانر خود هستند: 1⃣ پرفروش‌ترین رمان دنیا: کیمیاگر 2⃣ پرفروش‌ترین کتاب آمازون: اثر مرکب 3⃣ بهترین کتاب خودسازی: عادت‌های اتمی 4⃣ بهترین کتاب اعتمادبه‌نفس: اعتماد‌به‌نفس 5⃣ بهترین کتاب موفقیت: باشگاه پنج صبحی‌ها 6⃣ بهترین کتاب فن بیان: هرگز سازش نکنید 7⃣ بهترین کتاب افزایش فروش: اگر اول نباشی آخر میشی 8⃣ بهترین کتاب تقویت ذهن و تمرکز: قدرت ذهن ناخودآگاه 9⃣ بهترین کتاب برنامه‌ریزی و موفقیت: بنویس تا اتفاق بیفتد #معرفی_کتاب 📚@nevisandeshoo

📌 سایر.....دیگر این دو واژه هم‌معنی هستند و نمی‌توان آن‌ها را در یک جمله و برای بیان یک موضوع به‌کار برد؛ چرا که با گفتن یکی، نیازی به آوردن دیگری نیست. ❌ نمونه غلط:

سایر

کشور‌های

دیگر

هم آمادگی خود را اعلام کردند. ✅ نمونه صحیح: کشور‌های دیگر هم آمادگی خود را اعلام کردند. #درست_نویسی 📚@nevisandeshoo

فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست چون رود بگذر از همه‌ سنگ‌ریزه‌ها ✍#فاضل_نظری 📚@nevisandeshoo

📣 سلام دوستان، روزتون بخیر 🤔 نظرتون چیه امروز یه #چالش برگزار کنیم؟

#چالش امروز ما به این صورته که من چند جمله می‌نویسم و شما باید ادامه‌اش بدید و برام بفرستید... پ ن: ۱. سعی کنید خیلی درگیر استفاده از آرایه‌های ادبی و واژه‌های فاخر نباشید. به‌جاش تا می‌تونید داستان‌گویی کنید و این پاراگراف رو به جایی ختم کنید که برای مخاطب جذاب باشه. ۲. هدفم از این چالش، بالا بردن خلاقیت شما و نزدیک شدن‌تون به داستان‌نویسیه.

#چالش 🔻 متن زیر رو نهایتا تا یک صفحه ادامه بدید و برام بفرستید: انگشت شست و اشاره‌اش بر اثر سوختگی به‌هم چسبیده بودند. همیشه سعی می‌کردم از فاصله‌ دور سلام کنم اما او هربار جلو می‌آمد و در حالی‌که با خوش‌رویی حالم را می‌پرسید دستش را دراز می‌کرد...