eitaa logo
فیضیه - انتقام سخت
86 دنبال‌کننده
496 عکس
813 ویدیو
6 فایل
ما می‌توانیم ماشیفته خدمتیم نه شیفته قدرت هرگاه دشمن ازشما تعریف کردببینیدچه عیبی درشما هست امام ما۲۵۰۰۰نخل کاشت ما چه؟ ارتباط با ادمین @hakimi
مشاهده در ایتا
دانلود
🎓🌎🎓🌎🎓🌎🎓🌎🎓 در آستانه باز گشایی دانشگاه ها ❌ قوانین پوشش در چند دانشگاه مختلف برای دانشجویان!!👇👇 ۱_ لباسی که بطور نامناسب اندام ها را نشان دهد مجاز نمی باشد ۲_ رنگ کردن مو مجاز نمی باشد ۳_ آرایش کردن مجاز نیست ۴_ مردان باید از کت و شلوار تیره، پیراهن سفید وجوراب استفاده کنند ۵_ موها رنگ طبیعی باید داشته باشد ۶_ ریش بزی ممنوع ۷_ سوئیت شرت ممنوع است ۸_ دکمه های پیراهن بسته باشد ۹_ هرگونه جواهرآلات به جز ساعت و یک جفت گوشواره برای بانوان مجازنمی باشد ۱۰_ پوشش دانشجویان باید طوری باشد که باعث حواس پرتی خود و دیگران و مانع تمرکز بر روی درس نشود ۱۱_ پوشیدن لباس لی برای بانوان ممنوع ۱۲_ پوشیدن هرگونه تی شرت، لباس ورزشی، شلوارتنگ ممنوع ۱۳_ لباس رسمی برای آقایان: پیراهن یقه دار و آستین دار، بدون کروات بهمراه جوراب ۱۴_ لباس پاره و تنگ ممنوع ۱۵_ لباس هایی که ترغیب به مصرف مشروبات الکلی بکند ممنوع است ۱۶_ لباس ها باید داخل شلوار باشد و انقدر بلند باشد که درموقع نشستن و بلند کردن دست ها قسمت های توزده لباس بیرون نیاید ۱۷_ اگر دانشجو نتواند پوشش خود را اصلاح کند با اولیاء او تماس خواهند گرفت تا برای او لباس مناسب بیاورند و او بیرون از کلاس خواهد ماند و غیبت خواهد خورد ⁉️حدس میزنید این قوانین برای کدوم دانشگاه هاست؟ 🔻دانشگاه آزاد اسلامی؟ 🔻دانشگاه های دولتی؟ 🔻مربوط به دانشگاه امام صادقه؟ 🔻 دانشگاه الزهرا؟ 🔻حوزه علمیه قم؟ ✖️ خیر..! این قوانین مربوط به این دانشگاه هاست: موارد ۱، ۲، ۳ 👈 دانشگاه گرین ویل آمریکای شمالی موارد ۴، ۵، ۶ 👈 دانشگاه آکسفورد انگلیس موارد ۷ تا ۱۰👈 کالج رابرت ترکیه موارد ۱۱، ۱۲، ۱۳👈 هاردین لیمونز آمریکا موارد ۱۴ تا ۱۷👈 دانشگاه ایالتی کالیفرنیا 📚منبع: کتاب "نیم نگاهی به ضوابط پوشش دردانشگاه های جهان" 🔹پس غربی ها هم اعتقاد دارند که پوشش می‌تواند باعث حواس پرتی دیگران بشود. 🔹مشروبات الکلی مگر در این کشورها بد است که می‌گویند نباید روی لباس، تبلیغ باشد؟ مگر فقط تو اسلام این چیزها ممنوع نیست!! 🔹چرا فقط توی دانشگاه ها این قوانین سخت پوشش رو لحاظ کردند؟ یعنی توی خیابان اگه باعث حواس پرتی و دل مشغولی دیگران بشوند و روی کانون خانواده‌ها، جوان‌‌ها و نوجوان‌ها تاثیر منفی بذارند اشکالی ندارد؟ 🔹راستی چرا دانشجویان اعتراضی به این قوانین سخت نمی‌کنند؟ آن هم در این کشورهایی که مدعی مهد آزادی هستند؟ قضاوت با شما 🤔
فیضیه - انتقام سخت
🎓🌎🎓🌎🎓🌎🎓🌎🎓 در آستانه باز گشایی دانشگاه ها ❌ قوانین پوشش در چند دانشگاه مختلف برای دانشجویان!!👇👇
قوانینی را که به اسلام ما نزدیکتر است آنها با افتخار عمل می‌کنند و اعتراضی ندارند اما اعمال و رفتارها و نکبتهای آنها را نیز دانشجوی ما با افتخار انجام میدهد و سیاست مدار اصلاحاتچی هم همین را تقویت می‌کند و از دعوت کردن مردم به این نکبت، رای مردم و مقام و ملک آنچنانی در لواسان و ولنجک بدست می‌آورد و مثل نماینده مجرم مجلس قبل پنج هزار سکه به جیب می‌زنند!!! و برخی از مردم بی بصیرت و بدبخت ما هم از این همه نکبت احساس خوشحالی می‌کنند!!!😳😳😳😳 و دلسوزی‌های علما و خصوصا رهبری نظام را در دوری از سیاست‌بازان نیرنگ‌باز غربگرا (بخوانید اصلاحاتچی) را نادیده می‌گیرند‼️ و جامعه را به این همه مشکلات و خسارت‌های جبران ناپذیر مبتلا می‌کنند‼️💥🔥
*🔴اعجاب و اهمیت خواندن سوره هنگام خواب!* 1⃣✨مرحوم آیت الله علی پرور فرموده بودند: «مردنم را به من نشان دادند، واضح دیدم که انبیا و اولیای الهی در تشییع جنازه ام شرکت کرده اند. 🔷واین به خاطر آن است که بنده چهل سال در وقت ،صد مرتبه سوره «قل هو الله احد» را با توجه می خواندم و به روح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر هدیه کرده ام» 2⃣🌺از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «هر کس که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، 🌼 خداوند پنجاه هزار را بر او موکّل مینماید تا در آن شب حراستش کنند». 3⃣🌸امیر المؤمنین علیه السّلام نقل مینماید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: 💥«کسی که به هنگام صد بار سوره توحید را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را میبخشد.» 4⃣🌻امام علیه السلام فرموده اند: «هر که دچار مرض و یا گرفتاری شود و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند و در آن بیماری و شدّت بمیرد از اهل است.» 5⃣🌹 و«هر که به بستر رود و (توحید) را یازده بار بخواند خانه او و همسایگانش مصون است.» 📘وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۲۴ 📗ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، ص۱۲۸ @news_feyzieh
_عجیب ترین حکومت دنیا !!!_ *کشوری به علت خیانت برخی مسئولین دولتی دچار آشوب و بلوا و اغتشاش شده و خیابان های پایتختش شاهد هرج و مرج و اعتراضات شده است.* *در این شرایط یک خواننده معروف ، با صراحت تمام علیه حکومت موضع می گیرد ، رو به دوربین "مرگ بر دیکتاتور" می‌گوید و حتی یک سرود به شدت تند در تهییج معترضین علیه حکومت می‌خواند و بر آتش اغتشاشات و اختلافات می دمد!* *و در اقدامی دیگر در خارج از کشور و طی مصاحبه با رسانه های دشمن رسماً اعلام می کند که مخالف پخش کارهایش از رادیو و تلوزیون کشورش می‌باشد!* *در هرجای دنیا این اتفاق بیفتد رفتار حکومت با این خواننده چگونه است؟* *اما عجیب ترین حکومت دنیا با سعه صدر تمام نه تنها کوچکترین برخوردی با این خواننده نمی کند بلکه حتی مانع ورود وی به کشور هم نمی شود!* *چند سال بعد که آن خواننده در سن ۸۰ سالگی در یکی از بیمارستان های کشورش فوت می کند ، تلوزیون آن حکومت نه تنها از کم لطفی او انتقام نمی گیرد که درگذشت وی را یک ضایعه اعلام می کند!!* *و حتی رئیس جمهور و اعضای دولت همان حکومت به طور رسمی درگذشت او را تسلیت می گویند!!* *جالب تر و عجیب تر آنکه با همه این تفاسیر باز هم به این حکومت اتهام دیکتاتوری زده می شود!!!* *بله ؛ شما با عجیب ترین و مظلوم ترین حکومت دنیا یعنی جمهوری اسلامی روبه رو هستید !!! ...*
‼️ 6 روز پیش به فاصله 2 ساعت پس از انتشار خبرمرگ شجریان؛ اکانت حسن روحانی تسلیت گفت اما ❌ حالا 4 روز از خبرپیداشدن و تشییع شهدای خان طومان میگذرد و روحانی هیچ واکنشی نشان نداده! ❌ ظاهراً "امضای معاونش پای سند 2030" و قسمش که "از هرچه بگذرم از2030 نمیگذرم" ؛ به وی اجازه نمیدهد اسطوره های مقاومت را به عنوان قهرمانان و هنرمندان واقعی این مرز و بوم معرفی کند! بمیریم برای غربتتان که بعد از 5 سال بی نشانی اینگونه غریبانه رشادت هایتان را از یادمان میبرند... ‼️ همه مسئولین دولتی از رئیس جمهور تا خیارشور دورقابچین های دولت هم مرگ شجریان را تسلیت گفتند اما برای شهدای خان طومان مهر به دهانشان زدند! لعن الهی بر منافقان منافقان، مورد لعن و نفرین الهى: وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ اثر لعن الهی محروميّت منافقان از حق‌شنوى و بينش صحيح، بر اثر گرفتارى به لعن الهی: ... رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ‌ ... أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‌ أَبْصارَهُمْ ☑️
💢👈‍ ‍ ❤️ جوانی تعریف می کرد: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت. از هم جداشدیم. شب به تخت خوابم رفتم. به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود... مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم... روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم. در آن نوشتم: شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است. آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟ به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست... پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده‌ام. وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم. اشک از چشمانم سرازیر شد.. مواظب دل پدرها باشید... دل پدرکه بشکنه متوجه نمیشی مثل مادر نیست که بارونی شدن چشمهای مهربونش بهت بفهمونه که دلشو شکستی... دل پدر که بشکنه هیچی نمیفهمی اما کمی دقت کنی شکسته شدن قامتش و اضافه شدن چین و چروک صورتش آتیشت میزنه... پدرم دوستت دارم وجود پدرم بهم ثابت کرد که مردها هم میتونن فرشته باشن یک روز پدرتان از این دنیا می رود ... قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید... اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید و برای اوخیرات ورحمت بفرستید. (حداقل روزهای تعطیل به دیدن پدرمادرتون برین) ‌@news_feyzieh
💢👈 فردے چندین سال شاگرد نقاش بزرگے بود و تمامے فنون و هنر نقاشے را آموخت ، استاد به او گفت ڪه دیگر شما استاد شده اے و من چیزے ندارم ک به تو بیاموزم شاگرد فڪرے به سرش رسید، یک نقاشے فوق العاده ڪشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقدارے رنگ و قلمے در ڪنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش ڪرد اگر هرجایے ایرادے مے بینند یک علامت × بزنند و غروب ڪه برگشت دید ڪه تمامے تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه ڪرد استاد به او گفت : آیا میتوانے عین همان نقاشے را برایم بڪشے؟ شاگرد نیز چنان ڪرد و استاد آن نقاشے را در همان میدان شهر قرار داد ولے این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنے ڪه در ڪنار تابلو قرار داد این بود ڪه : "اگر جایے از نقاشے ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید" غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند! استاد به شاگرد گفت : "همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولے جرات اصلاح نه " ‌@news_feyzieh
✍️✍️✍️ 🔴نتیجه انتخاباتِ آمریکا چی میشه؟ 😎خدا کنه "تِرامپ" رأی بیاره!😳😳 🤓خدا کنه "بایدِن" رأی بیاره!😳😳 ‌ 🤔🤔🤔🤔🤔🤔اونوقت چرا؟!! 👨🏻بذارید یک داستان بَراتون بگم: 🔸در روایتی از "صَفوان جَمّال" كه از یاران امام كاظم علیه السلام بود، نقل شده كه می‌گوید: روزی امام کاظم مرا دیدند. 🔸امام فرمود: ای صفوان! همه كارهای تو خوب است، جز یك كار! 🔸عرض كردم: فدایت شوم، چه كاری؟ 🔸امام فرمود: چرا شُترانِ خود را به هارون كرایه می‌دهی؟ 🔸عرض کردم: فقط برای سفرِ حج در اختیارِ هارون گذاشتم. 🔸امام فرمود: آیا از او كرایه می‌گیری؟ 🔸عرض كردم: بله 🔸امام فرمود: آیا دوست داری كه هارون زنده بماند و بر سَرِ كار باشد تا باقیمانده ی كرایه اَت را بپردازد؟ 🔸عرض کردم: بله 🔸امام فرمود: كسی كه بَقایِ ظالم را دوست بدارد، از آنهاست و هر كسی كه از آنها باشد، در آتش جهنم خواهد بود. 🔸صفوان میگوید: من نیز تمامِ شُترانم را فروختم. 👨🏻پس حتی برای لحظه ای به بَقایِ حکومتِ ظالمان راضی نباشید، حتی اگر در ظاهر به سودِ شما باشد. 👆منبع: کتاب وسایل الشیعه 💠ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج💠 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ‌@news_feyzieh
💢😳ادب و آرامش زندگی‼️ یک ﺯن و شوهر ، ﺳﻲ ﺍﻣﻴﻦ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.💝😳 ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ٣٠ ﺳﺎﻝ ﺣﺘﯽ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻭ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .😯😋 ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﻫﺎﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺤﻠﯽ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺭﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﻨﻨﺪ 🤔. ﺳﺮﺩﺑﯿﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻪ: ﺁﻗﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ❗️😳 😦 ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻤﮑﻨﻪ؟😧😳 ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : 👈ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻩ ﻋﺴﻞ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﺧﻮﺵ ﺁﺏ ﻭ ﻫﻮﺍ . ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺐ ﺳﻮﺍﺭﯼ ، ﺩﻭ ﺗﺎ ﺍﺳﺐ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﺍﺳﺒﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﻮﺏ و آرام ﺑﻮﺩ . ﻭﻟﯽ ﺍﺳﺐ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺳﺮﮐﺶ ﺑﻮﺩ 🐎💥 ﺳﺮ ﺭﺍﻫﻤﻮﻥ ﺍسبی که همسرم سوار شده بود ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺯﯾﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ .😓 ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺍﺳﺐ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : " ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻟﺖ ﺑﻮﺩ "😌😏 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻪ ﺍﺳﺐ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : " ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻣﺖ ﺑﻮﺩ " 😉🤨 ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ؛ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺗﻔﻨﮕﺸﻮ 💥 ﺍﺯ کیفش ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺷﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺍﺳﺐ ﺭﻭ ﮐﺸﺖ .💥😳 من ﺳﺮ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺩﺍﺩ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﻭﺍﻧﯽ؟؟؟😡😱 ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟؟؟😠😱 ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺷﻮﻧﻪ ﺍﻡ و ﮔﻔﺖ: 💥👈 ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻟﺖ ﺑﻮﺩ .😳😳😌💥 ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ لحظه ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﭘﺎﯾﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺷﺪ!!!!!! 😂😂😂😭😢🧐 ‌@news_feyzieh
*⚘﷽⚘ 🌹سردار سلیمانی میگفت: یک بار از ماموریت برمیگشتم منتظرنماندم که ماشین بیاد دنبالم از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود. یه نگاه معنا داری به من کرد بهش گفتم: چیه ؟آشنا بنظر میرسم؟ 🌹بازم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارین؟ برادر یا پسر خاله ی ایشان هستید؟ گفتم: من خود سردار هستم. جوان خندید و گفت: ما خودمون اینکاره ایم شما میخواهید منو رنگ کنی؟ 🌹خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم. باور نکرد. گفت: بگو بخدا که سردار هستی! گفتم: بخدا من سردار سلیمانی هستم. سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت. گفتم:چرا سکوت کردی؟ حرفی نزد. گفتم: چطوره زندگیت با گرونی چه میکنی؟ چه مشکلی داری جوان نگاه معنا داری بهم کردو گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی من هیچ مشکلی ندارم. خاطره‌ای از شهید💔سردار حاج قاسم سلیمانی.بروحش صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد* ‌@news_feyzieh
دوستان که بدرد شما میخورند را چنین دریابید. مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود. به برادرش گفت برو و دوستان و اقارب را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم. برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است. تعدادی اندکی برای نجات دادن آنها آمدند. وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنی های رنگارنگ پذیرایی شدند. برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خورده اند. از برادرش پرسید:‌ چرا دوستان و اقارب را صدا نکردی؟ برادرش گفت: این ها دوستان ما و شما هستند. کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند می ‌پنداشتید، حتی حاضر نشدند تا یک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود بیاندازند. خیلی ها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند. وقتی خانه آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکستر تان هم نخواهند ریخت. ‌@news_feyzieh
❇️ شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت  آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند. داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟ محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند.  بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید. تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد. یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ادامه ماجرا ... محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد. نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند. خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند : 👇👇👇