♨️♨️♨️
شش ماه بود حامله بودم اما شوهرم نمیدونست و حتی بهم نگاه هم نمیکرد و فکر میکرد نازام ، حالا زن دومش حامله شده بود - نیشخند زد - باید اون زن نازارو طلاق بدم نمیخوام تو این مدت اذیت شی خانمم!
با چشمای اشکی به شوهرم که داشت ناز همسرشو میکشید خیره شدم !
با لبخند تلخی قرصای برنجو برداشتم و رو به امیر حافظ گفتم : دوستت دارم عشقم خوشبخت بشین ، من و بچم مانعی برای شما نمیشیم...
قرصو خوردم که صدای داد امیر حافظ بلند شد - غلط کردممم چیکار کردی خانمم....
🚷🚷🔞 https://eitaa.com/joinchat/399704087C878bda409a ❌❌
#فووولعاشقانه #بزرگسال