💔
بیست و یکی دو سالش که بود، یک شب منزل بابایم بودیم. ان شب باباحاجی بین شوخی هایش رو کرد به ما که چرا فکری به حال #زن_گرفتن این بچه نمی کنید؟
خندیدم و گفتم باشد بابا، یک فکری می کنم.
صبح روز بعد جواد گفت: "ننه چه فکری کردی؟"
گفتم درباره چی؟
گفت: "خب زن گرفتن من دیگه😅 مگه به بابا حجی نگفتی یک فکری میکنی؟"
گفتم حالا اگر بگویند #داماد چه دارد چه بگویم؟
گفت: "میگویم #خدا_حفظشان کند، یک آقا و ننه دسته گل با یک فامیل که مثل کوه پشتم هستند...."
#شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #بی_برادر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@hamsarambash1