eitaa logo
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
3.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
56 فایل
「••بِسِمِ‌رَبَّ‌المَـهدۍ✋🏻」 به‌وقت‌⇦²⁹ /¹⁰ /⁹⁹ 🗓••🕊⃞•• ❁الجهاد في سبيل الإمام❁ ♡تو رو مولا دعوت کرده حرف قایمکی♡ https://harfeto.timefriend.net/16617046309439 『مدیر』 • @ALAMDAR18 • 『تبادل』 • @Gomnam313u • 『شرایط‌تبادل‌وڪپے』 • @Nahno_abna
مشاهده در ایتا
دانلود
'🎬' - خ‌ـیـٰال‌ڪُن‌ڪِہ‌غَزالـَم بیٖـٰاوَضـٰامِن‌مَن‌بـٰاش...! - - - 🎬⃟🖤|⇜ ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
'🌸' درکتون‌نمیکنم‌فازتون‌چیہ؟! بافوش‌دادن‌و‌تیکه‌انداختن‌هیچکی‌مسلمون‌نمیشہ! اسم‌خودتوگذاشتی‌بچه‌هییتے‌بعداونوقت‌تاسری‌یه‌دختر‌بی‌حجاب‌میبینی‌شروع‌میکنی‌فحش‌دادن؟!🚶🏻‍♂💔 اینوبدون‌حاج‌قاسم‌گفت‌همون‌دختر‌بی‌حجابم‌دختر‌منہ:) ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
'♥️' - دادیم‌بہ‌حَڪـٰاڪِ‌عَقیق‌ِ‌دِل‌ۅَ‌گُفتیم حَڪ‌ڪُن‌بِہ‌عَقیقِ‌دِلِ‌مـٰا‌"حَضرَتِ‌زَھرا" - - - ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا به خدا خواب شب هامه کربلا 😓💔 ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشا پیش عید مبعث مبارک 😍❤🌸 ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
کانال تخصصی هروله_۲۰۲۲_۰۲_۲۸_۱۸_۳۰_۱۰_۰۵۶.mp3
5.31M
🍀🌸 •💐مبعث اوج برکات... حاج امیر کرمانشاهی (ص) ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
محمد‌رسول‌اللّٰھ✨''' عید‌مبعث‌مبارڪ‌باد🎉! 💫 ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_چهل_پنجم ﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازم
﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازمۍباشد﴾ چشمام گرم شد انگار وارد یه دشت سرسبز شدم نزدیکم حاج ابراهیم همت و یه آقای که کنارش رو ویلچر بود نشسته یهو ماشین از روی یه دست انداز پرید و من سرم خورد به شیشه ماشین بعداز چند ثانیه که هوشیار شد‌م به طرف سمیه برگشتم و گفتم :سمیه کاغذو خودکار پیشت هست سمیه :آره کاغذ و خودکار از سمیه گرفتم و خوابمو نوشتم دادم به پاسداری که همراهمون بود و گفتم بده به اقا رضا همون جانباز سوم که قطع نخاع از کمر بود تو نامه ازشون خواسته بودم بامن تماس بگیرن روزها از پس هم میگذشت روزها به هفته ها و هفته ها به ماه تبدیل شدن منم درگیر درس حوزه،بسیج و....بودم اما همچنان منتظر زنگ آقارضا بودم شش ماه شد و الان دو هفته مونده سال ۹۰جاشو به سال ۹۱بده منم مثل هرسال امسال هم میرم جنوب اما همه فکرم درگیر اون جانباز بود و همچنان منتظر زنگش فردا باید بریم جنوب داستان زندگیمو شهدا نوشته بودن نویسنده: بانو....ش ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊🌸🎉✨ 🎊یا رحمت للعالمین 🍃جبریل مي‌خواند تو را 🎉ای منجي ‌کل بشر 🍃بیرون بیا از این سرا 🎊تو شهریار عالَمي 🍃تا چند در غار حرا 🎉ای یوسف مصر وجود 🍃از چاه تنهایي درآ عیـد مبعث‌ مبـارڪ🎊✨🎉🎊 ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 با صلوات بر پیامبر(ص) اوج بگیریم ... ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازمۍباشد﴾ عاشق شلمچه و طلائیه بودم ورودی شلمچه کفشامو درآوردم و تا خود یادمان شهدا پیاده با کاروان رفتیم صدای مداحی هم با دلم بازی میکرد و اشکام جاری میشد راوی شروع کرد روایتگری بچه ها این شلمچه باید بشناسید چندسال پیش یه کاروان از شهر .... اومدن جنوب تو این کاروان یه دختر خانمی بود که اصلا به شهدا معتقد نبود تو همین شلمچه شروع کرد ب مسخره کردن شهدا اما شب که از شلمچه رفت نصف شب گریه و زاری که منو ببرید شلمچه راوی ها میگن اون خانم توسط حاج ابراهیم همت برگشت و الان یه خانم محجبه است و عاشق و دلداده ی شهدا شده -داستان من بود یکی از دخترای پشت سرمون: وای خوشبحالش المیرا فکرشو کن این دختره واقعا نظرکرده شهداست بچه ها حتی زینب و لیلا نمیدونست چقدر من میترسم ک پام بلرزه یا اینکه شهدا یه لحظه ولم کنن به حال خودم اگه حاج ابراهیم همت تنهام بذاره اگه بشم همون ترلان مست و غرق گناه چی زینب: حنانه کجایی؟ پاشو بریم یه دور اطراف بزنیم نیم ساعت دیگه میخوایم بریم طلائیه نویسنده: بانو....ش ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_چهل_ششم ﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازم
﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازمۍباشد﴾ عاشق شلمچه و طلائیه بودم ورودی شلمچه کفشامو درآوردم و تا خود یادمان شهدا پیاده با کاروان رفتیم صدای مداحی هم با دلم بازی میکرد و اشکام جاری میشد راوی شروع کرد روایتگری بچه ها این شلمچه باید بشناسید چندسال پیش یه کاروان از شهر .... اومدن جنوب تو این کاروان یه دختر خانمی بود که اصلا به شهدا معتقد نبود تو همین شلمچه شروع کرد ب مسخره کردن شهدا اما شب که از شلمچه رفت نصف شب گریه و زاری که منو ببرید شلمچه راوی ها میگن اون خانم توسط حاج ابراهیم همت برگشت و الان یه خانم محجبه است و عاشق و دلداده ی شهدا شده -داستان من بود یکی از دخترای پشت سرمون: وای خوشبحالش المیرا فکرشو کن این دختره واقعا نظرکرده شهداست بچه ها حتی زینب و لیلا نمیدونست چقدر من میترسم ک پام بلرزه یا اینکه شهدا یه لحظه ولم کنن به حال خودم اگه حاج ابراهیم همت تنهام بذاره اگه بشم همون ترلان مست و غرق گناه چی زینب: حنانه کجایی؟ پاشو بریم یه دور اطراف بزنیم نیم ساعت دیگه میخوایم بریم طلائیه نویسنده: بانو....ش ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_چهل_هفتم ﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازم
﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازمۍباشد﴾ بعداز شلمچه راهی طلای ناب جبهه های ایران طلائیه شدیم طلائیه واقعا طلاست از کاروان جدا شدم رفتم سه راهی شهادت چندسال پیش من اینجا اشکای یه پسرنوجوون ۱۵-۱۶ رو مسخره کردم حالا تموم زندگیم شده بودن شهدا تا زمانی که ازشون دوری حجاب و ریش و دوست داشتن شهید و اینکه پاتوقت مزارشهدا باشه مسخره میکنی اما زمانی ک خودت وارد این وادی بشی میفهمی چه جوریه این آدما نجات گرن میخای بدونی چرا جوانی ک ۳۰سال نیست تو دنیا نجات میده چون اون آدم نفسشو زیر پاش له کرده اون جوان فقط فقط بنده خدا بوده کاش همه جوونای کشورم دلداده شهدا بشن اون ۵روز به سرعت گذشت ازشون خواستم حاج رضا زنگ بزنه یکی دو روزی هست از جنوب برگشتیم امتحان های میان ترم حوزه شروع شده بود منو لیلا هم سخت درس میخوندیم تازه از حوزه خارج شده بودیم که گوشیم زنگ خورد الو بفرمایید صدا: الو سلام خانم معروفی؟ -بله بفرمایید ببخشید شما؟ صدا: رضا بخشی هستم -إه حاج رضا شمایید خیلی وقته منتظرتونم حاج رضا: نامه شما چندروز پیش دستم رسیده منم تماس گرفتم نویسنده: بانو....ش ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبال راه تو.... ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بعثت یک اتفاق سیاسی است؟ ❗️چرا منتظران آخرین پیامبر بعد از بعثت دشمن ایشان شدند؟ ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_چهل_هشتم ﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجاز
﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازمۍباشد﴾ خب اما من شش ماهیه منتظر تماستونم حاج رضا: شرمنده اگه قصوری بوده بنده تقصیری نداشتم ......_ حاج رضا: چی شد خانم معروفی؟ -هیچی حاج آقا میشه فردا با یه سری از دوستانم بیایم دیدنتون حاج رضا:بله بفرمایید فردا با لیلا و همسرش و زینب و داداشش رفتیم دیدن حاج رضا من یه دسته گل رز قرمز برای حاج رضا گرفتم پسرا چه ذوقی میکردن که برده بودیمشون دیدن حاج رضا حاج رضا برامون از خودش گفت متولد ۴۷ بود تو ۱۷سالگی از کمر جانباز شده بود اونروز موقعه برگشت از حاج رضا خواستم بازم باهمدیگه درتماس باشیم باورم نمیشد حاجی قبول کنه از اونروز به بعد ما چندین بار در هفته تماس داشتیم یا من میرفتم دیدن حاجی تا اینکه شش ماه گذشت و ...... نویسنده: بانو....ش ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
خیلی ممنونم خوشحالم که مورد پسندتون بوده ❤ 👇🍃 https://harfeto.timefriend.net/16405148537891
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_چهل_نهم ﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازم
﴿خواندݩ‌هࢪقسمٺ‌تنهاباذڪر‌¹صلواٺ‌ بھ‌نیٺ‌تعجیڵ‌دࢪ‌فرج‌آقامجازمۍباشد﴾ تو شش ماه من از گذشته ام به حاج رضا گفتم گاهی تحسینم میکرد گاهی اخم گاهی گریه اما کلا همیشه بهم میگفت تو نظر کرده حاج همتی امروز پنجشنبه است به عادت همیشگی اول راهی مزار شهدا دوتا دست گل خریدم یکی برای شهدا یکی برای حاج رضا اول رفتم قعطه سرداران بی پلاک و آخر مزاری که به یاد حاج ابراهیم همت بود از مزار خارج شدم از همون راه قصد آسایشگاه دیدن حاجی کردم تا آسایشگاه سه ساعتی تو راه و ترافیک بودم مستقیم رفتم اتاقش -سلام رضا: سلام چرا زحمت کشیدید -زحمتی نیست رضا: مادر شمارو فردا ناهار دعوت کردن دلم میخاست جیغ بکشم از خوشحالی وای خدایا از هیجان خوابم نمیبره تا ده صبح همش به ساعت نگاه میکردم تا ده شد با ذوق حاضر شدم وسط راه یه سبد گل رز قرمز و سفید خریدم بالاخره با ترافیک تهران تا برسم خون حاجی اینا یکی، دوساعتی طول کشید مامان بابای رضا خیلی مهربون بودن انگار خونه ای خودم راحت بودم نویسنده: بانو....ش ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
شهادتت مبارک داداش امیر...:(💔 ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡🌿|¹⁰⁰¹ حَࢪَمَت جاے گنہ ڪاࢪِ پشیمان شده است تو نگفتے ڪہ گنہ ڪاࢪ نیاید حَࢪَمَت... ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————
. سلام من به ‌تو آقای بی نظیر سلام‌ و عـَرض‌ ادَب ایهاالامیرِ .. ✋🏻 ————••🕊⃞••————— 🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」 ————••🕊⃞••—————