༺◍⃟🌙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
داستان پیامبر صلی الله علیه وآله
تقدیمی به فرزندان گلم ⚘
آقا دانیال ۹ساله و آقا مهیار۴ساله 😍
دخترم رقیه سادات عزیز و داداش عزیزش سیدمتین گل😍
دخترم هانیه عباسی و دخترم زینبدهقانی 😍
صبا خانم و مهدیس خانم نازنین😍
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
༺◍⃟🌙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
داستان پیامبر صلی الله علیه وآله
تقدیمی به فرزندان گلم ⚘
دخترم فاطمهضحا ۵ ساله و آقا علی 😍
دخترم فاطمه زهرا۷ساله و
محمد طاها۸ساله و
آبجی کوچولوشون فاطمه ضحا ۴ماهه 😍
محمدمعین اله بخشی ازالیگودرز و
دخترم فاطمه خانم امینی فر ۶ ساله از رفسنجان 😍
ستیا خانم از اصفهان 😍
آقا سید محمد صادق و
آقا سید ابوالفضل از آبادان 😍
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
InShot_۲۰۲۳۰۹۱۸_۱۸۵۶۳۷۳۷۷_۱۸۰۹۲۰۲۳.mp3
15.8M
#ایجامه_بر_سر
༺◍⃟☀️჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد: شناخت شخصیت پیامبر صلی الله علیه وآله
#داستان_شب
#گروهسنی_۶_۱۲
#قصه
#زندگانی_پیامبر_صلیاللهعلیهوآله_قسمت_۳۵
#گوینده:معینالدینی
༺◍⃟🌴჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🆔@nightstory57
༺◍⃟჻🌴ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
InShot_۲۰۲۳۰۵۰۸_۲۰۳۴۴۶۷۹۲_۰۸۰۵۲۰۲۳.mp3
16.6M
#گرگ_پیرزن🐺👵
༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:در مشکلات دنبال راه حل گشتن و تلاش برای حل مسئله
#داستان
#داستان_شب
#گروهسنی_۴_۱۲_سال
#قصه
#گوینده:معینالدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🆔@nightstory57
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
InShot_۲۰۲۳۰۹۲۰_۱۸۵۹۴۵۳۵۴_۲۰۰۹۲۰۲۳.mp3
13.75M
#همراه_همیشگی
༺◍⃟☀️჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد: شناخت شخصیت پیامبر صلی الله علیه وآله
#داستان_شب
#گروهسنی_۶_۱۲
#قصه
#زندگانی_پیامبر_صلیاللهعلیهوآله_قسمت_۳۶
#گوینده:معینالدینی
༺◍⃟🌴჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🆔@nightstory57
༺◍⃟჻🌴ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
༺◍⃟🌙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
داستان پیامبر صلی الله علیه وآله
تقدیمی به فرزندان گلم ⚘
آقا معین صابری 😍
آقا محمدصادق سلیمانی ۱۲ ساله و زینب سلیمانی۷ساله و زهرا سلیمانی۵ساله از تهران 😍
آقا محمد حسین ۱۰ ساله و ریحانه ۶ ساله از شهر شیرار 😍
آقا بهین همتپور و تبسم خانم ۹ ساله 😍
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
༺◍⃟🌙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
داستان امشب
تقدیمی به فرزندان گلم⚘
تولدتون مبارک ♥️
حلما و سدنا رفعتنامی ۱۱ ساله و ۸ ساله از تبریز 😍
آقا یوسف از اهواز و آقا مهدی ۸ ساله و علی ۴ ساله 😍
دخترم مریم محبی و نیلوفر محبی 😍
تولدتون مبارک عزیزای دلم♥️🎊
آقا محمد جواد انیکازی ۷ ساله و
روژا خانم پور هاشمی و
ریحانه و فاطمه افراخته😍
دخترم نرگس عزیزی و ترانه خانم نازنین😍
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
InShot_۲۰۲۳۰۹۲۰_۱۸۳۸۵۳۲۰۵_۲۰۰۹۲۰۲۳.mp3
11.15M
#پنگوئن_ریزهمیزه
༺◍⃟ 🐧჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
#قصه
#داستان
#داستانشب
#کودک_۵_۱۲
#گوینده:معینالدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨
داستان شب
گوینده:(معین الدینی)
داستان امشب:
((پنگوئن ریزه میزه ))
بچه پنگوئنها عاشق سرسره بازی بودند. از این طرف کوه یخ بالا میرفتند و از آن طرف سُر میخوردند پایین.
یکی یکی و نوبتی.
یک روز وسط بازی یک بچه پنگوئن غریبه آمد جلوی صف ایستاد خیلی هم گنده بود.
بچه پنگوئن های دیگر با ناراحتی:«گفتند نوبت تو نیست برو ته «صف»»
پنگوئن گنده جواب نداد.
ته صف هم نرفت.
هی از کوه یخ بالا رفت سُر خورد پایین و دوباره دوید اوّل صف.
بچه ها هر چه بالهایش را ،کشیدند هر چه هلش دادند زورشان نرسید که او را از بازی بیرون کنند.
ریزه میزه کوچکترین بچه پنگوئن بیشتر از همه ناراحت شد. جلو آمد و گفت من نمیگذارم بازی ما را خراب کنی پنگوئن گنده پوفی کرد و گفت:«تو به این کوچکی چی کار می خواهی بکنی فسقلی؟»
ریزه میزه جواب نداد فین فین کرد و توی دلش گفت: «هی جلوی این زورگو گریه نکن قوی باش.»
ریزه میزه به خانه دوید که فکر کند. مامانش پرسید:« چی شده؟ چرا اخم کردی؟» بعد قلقلکش داد و گفت: «کمی بخند پنگوئنکم!»
ریزه میزه با ناراحتی گفت:«من الآن نمیخواهم بخندم، میخواهم فکر کنم.» ولی بدون اینکه بخواهد از قلقلکهای مامانش خنده اش گرفت یک دفعه فکری به نظرش رسید و از جایش پرید.
ریزه میزه مامانش را بوسید و به کوه یخ برگشت بچه پنگوئن گنده هنوز آنجا بود. ریزه میزه یکی از پرهای خودش را کند و به پنگوئن گنده گفت:« قول میدهی دیگر اذیت نکنی؟»
پنگوئن گنده گفت:«شوخی میکنی فسقلی؟»
ریزه میزه فقط لبخند زد و شکم پنگوئن گنده را با پر قلقلک داد پنگوئن گنده به خنده افتاد و گفت: «نکن فسقلی، نکن»
ولی هی ریزه میزه قلقلکش داد و هی پنگوئن گنده خندید
بدون اینکه بخواهد آنقدر خندید که روی زمین افتاد و نتوانست از دست ریزه میزه فرار کند. آن قدر خندید که اشکهایش درآمد.
آن وقت جلوی همه ی بچه پنگوئنها قول داد. قول پنگوئنی داد که دیگر زورگویی نکند به ریزه میزه گفت:«تو خیلی زرنگی فسقلی، خیلی. باشه من قول میدم دیگه تو صف برم و بازی کنم. دیگه قلقلکم ندی ها !»
پنگوئن ریزه میزه و فسقلی هم گفت :«باشه اما به شرط اینکه دست از این زورگویی هات برداری و دیگه جلو صف نیای. درسته که من خیلی ریزه میزه ام اما اگه ریزه میزه ام، خیلی هم باهوشم، حواسم به همه چیز هست »
اصلا به بزرگ و کوچکی نیست.
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄