348.7K
اسامی بچه های گلم😍
زهرا احمدپور ۷ ساله از بابل
امیرحسین خادمی ۷ساله از فسا
بهار و رها سلیمانی ۱۱و۷ساله
حمیدرضاورستاسلیمانی ۹ و۲ساله ازفریمان
محمدحسن۸ساله وبُشرا تقی پور منفرد۴ساله از تهران
باران حبیبیان
گُلسا حفیظی۹ساله از مشهد
امیرعلی اکبری ۶ساله ازشیراز
نَفس سعیدی۷ساله از دُرچه اصفهان
مِرسانا قدیمی ۳سال و نیمه
فاطمه کاظمی ۹ ساله
علی کاظمی ۴سال و نیمه
کوثر گُلزاده ۷ساله از قم
مَهتا رحیمی پور ۱۱ ساله وآنیتا ۵ ساله از استان مرکزی
٢٣نفر از دختران کلاس دوم تابان دبستان نورفضه اصفهان
دخترای قشنگم درکلاس سوم مدرسه روستای فرود
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
::
::
آیا کودک شما بدون اجازه به وسایل دیگرون دست میزنه ؟🤦♂
بدون اجازه به وسایل دوستاش دست میزنه؟
بدون اجازه به وسایل خواهر و برادرش دست میزنه ؟
آیا ب خاطر این کار همه باهاش دعوا میکنن ؟؟؟🤷♂
پس داستان قشنگ امشب رو از دست نده😊
🐿((دزد فندُق ها))🦨
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
::
سلام بچه های گلم
علاقمندان به شرکت در جشنواره بزرگ کارینو میتوانند اطلاعات خود را برای
ادمین 👇بفرستند 🎉
رشته های جشنواره :
🎤مجری گری
📹خبرنگاری
🎙پادکست
🌄پوسترسازی
📸عکاسی
🎬فیلم سازی با موبایل
🗣نقالی
🎦استاپ موشن
📺استندآپ کمدی
دقیق به ترتیب
در یک پیام 👇
1-نام و نام خانوادگی
2-شماره همراه
3-کد ملی
4-پایه
5-رشته
دانش آموزان گرامی
لطفا مشخصاتی رو که در این تصویر هست رو برای من ارسال کنید
🔰 @admin_fahmide
کانون فرهنگی تربیتی شهید فهمیده
☎️ 02537505505
◉━━━━━━─────
🍿 https://eitaa.com/Kanoonshahidfahmide
@nightstory57.mp3
8.51M
ا﷽
#دزد_فندقها
༺◍🐿჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویــکـــــرد:
به وسایل دیگران بدون اجازه دست نزنیم😊
#داستان
#گروه_سنی_۵_۱۲
#داستان_شب
#گوینده:معین الدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨
داستان شب
گوینده:(معین الدینی)
داستان امشب:((دزد فندُق ها))
رویکرد: بدون اجازه به وسایل دیگران دست نزنیم
زمستان از راه رسیده بود و هوا خیلی سرد شده بود،همهی حیوانات جنگل تاجاییکه میتونستن آذوقه جمعآوری کرده بودن
سنجاب کوچولو همینطور،
اوهم مقدار زیادی گردو،فندق و بادام جمع کرده و در تنهی درختی که در آن زندگی میکرد،قایم کرده بود.سنجاب، خیلی خوشحال بود که زمستون سرد راخانوادهاش براحتی خواهند گذراند.
یکروزصبح که از خواب بیدار شد، به فکرافتاد تا گشتی در جنگل بزنه و اگر بازهم خوراکی پیدا کرد،به خونه ش بیاره؛اما وقتی خواست خونه شو ترک کنه، جلوی در خانه چشمش به یک فندق افتادکه درکنار آن جای پاهایی هم دیده میشد.فندق رو برداشت و رفت تااونوکناربقیهی فندقهابذاره که یهو چشمش به کیسهی نیمهخالی فندقش افتاد.خیلی ناراحت شد؛ تمام فصل پاییزرو زحمت کشیده بود و حالایک نفر فندقاشودزدیده بود. چه کسی میتونست همچین کاری بکند؟
سنجاب با ناراحتی پیش جغددانا رفت و ازش کمک خواست وجریان را براش توضیح داد.
جغدفکری کردوگفت: «دزد فندقهارا هرکه باشه، میتونیم پیدا کنیم؛اما اول برو واز همه حیوانات بپرس آیا کسی ازدزدیده شدن فندقهات باخبر است یانه؟»
سنجاب هم همین کارو کرد،اما همه اظهاربیاطلاعی کردن وگفتن تابهحال سابقه نداشته کسی اینجادزدی کنه.
سنجاب دوباره پیش جغدرفت و ازش خواست تادزدفندقاشوپیدا کنه.
جغدبهش گفت:به احتمال خیلی زیاد دزد فندقها برای بردن بقیهی فندقها به خانهی توخواهدآمد.پس برو و پوست همهی فندقها رابا زغال سیاه کن
سنجاب تعجب کرد وگفت: «اما من زغال ندارم!»
جغد دوباره فکری کرد و سپس گفت: ازپوست گردو کمک بگیر.برگ گردو را اگربه فندقهات بمالی،فندقها سیاهرنگ میشن
سنجاب همین کاروکردو تمام فندقها را با پوست گردو رنگ کرد بعد همانطورکه جغدگفته بود، با خیال راحت همراه خانم سنجابه و بچههاش به جای دیگه ای برای خوابیدن رفتن
صبح روز بعد، آقا جغده از همهی حیوانات خواست تادرجنگل جمع بشن.
بعد از جمع شدن همهی حیوانات، جغد رو به سنجاب کرد و گفت: «حالا برو ودستهای همه رو یکییکی ببین!»
سنجاب این کاروکرد ودستهای همه رو یکی پس از دیگری نگاه کرد. به راسو که رسید،ناگهان راسو دستهاشو عقب کشید؛اماجغد،بلندوطوری که همه بشنون گفت:تابهحال هیچیک از حیوانات این جنگل دزدی نکرده؛ اما این بارمیخواهیم به دزدی که فندقهای سنجاب وخانوادهشو برداشته،درسی بدیم تا دیگه مرتکب این عمل زشت نشه.»
درهمین هنگام، راسو که دستاشو بالا گرفته بودو ازکار زشتش خجالت میکشید،جلوآمدواعتراف کردکه کار بدی کرده و دوباره گفت:خواهش میکنم به من بگید،حالا چطور رنگ گردو را از دستام پاک کنم!»
همهی حیونا با شنیدن این حرف راسو به خنده افتادن و بار دیگه آرامش ودوستی به جنگل بازگشت.
بله بچه های عزیزم ما باید سعی کنیم هیچ وقت بدون اجازه به وسایل دیگران دست نزنیم حتی وسایل خواهر و برادرمون
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ده جمله جادویی برای افزایش
اعتماد به نفس کودکان 😊👆
🔴کانال تخصصی فن بیان و ارتباط موثر
༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
InShot_۲۰۲۴۱۲۱۸_۱۶۱۰۲۹۱۲۰_۱۸۱۲۲۰۲۴.mp3
5.39M
یک تکنیک عالی برای
ارتباط کلامی موثر با
فرزند 😊
به جای سرزنش، توهین،
تهدید، دستور و سخنرانی
از این تکنیک استفاده کنیم 👆
🔴کانال تخصصی فن بیان و ارتباط موثر
༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
@nightstory57.mp3
8.41M
ا﷽
#خرگوش_خوشرو_و_سنجاب_اخمو
༺◍🐰🐿჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویــکـــــرد:
خوش اخلاق باشیم
#داستان
#گروه_سنی_۵_۱۲
#داستان_شب
#گوینده:معین الدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨
داستان شب
گوینده:(معین الدینی)
داستان امشب: ((خرگوش خوشرو و سنجاب اخمو))
رویکرد:بچه باید خوشرو و خوش اخلاق باشه
خانم خرگوشه و آقا خرگوشه از داشتن پسرمهربون وخوشرویی که داشتن خیلی خوشحال وراضی بودن برعکس، آقا سنجابه و خانم سنجابه خیلی از دست پسر اخمو و بداخلاقشون ناراحت و افسرده بودند.
صبحها که خرگوش کوچولو از خواب بیدار میشد، پیش از هر کاری به پدر و مادرش صبحبهخیر میگفت، بعد دست وصورتشو میشست وبا لبی خندون همراه باپدرو مادرش صبحانه میخورد.از همه مهمتر اینکه تا شب، همچنان صورتش خندان و شاداب بود و هیچ وقت اخمو نبود.
دوستاش تو در مدرسه و جنگل از اینکه با اون دوست بودن، خیلی خوشحال بودند.
اما ارونطرف سنجابِ اخمو اینطور نبود.ازصبح که از خواب بیدار میشد، اخم میکرد.هرچه پدر و مادرش بهش نصیحت میکردن و میگفتن:نباید اخمو باشی بایدهمیشه خوشرو و خوشاخلاق باشی فایدهای نداشت که نداشت.
کمکم دوستاش هم اونو ترک کردن و پیش خرگوش کوجولوی خوشرو رفتن، اما سنجاب کوچولو دست از اخلاق بدش برنمیداشت و همه رو ناراحت میکرد.
یکروزصبح که سنجاب کوچولو از خواب بیدار شد وطبق معمول با اخم از تخت بیرون آمد، متوجه شد خونه خیلی ساکته. انگار هیچکس توی خانه نبود. به آشپزخانه رفت تا مامانشوپیدا کنه، اما مامان اونجا نبود.به باغ رفت تا پدر رو ببینه، اما پدر هم نبود.حتی پرندهها هم مثل هرروزبالای شاخ و برگ درختای اطراف خونهی سنجاب کوچولو آواز نمیخوندند سنجاب پیش خودش گفت: یعنی چی شده؟
سنجاب، اول خواست بیاعتنا باشه، اما کمکم ترسید و گریه ش گرفت. ولی گریه فایدهای نداشت؛ هیچکس اونجا نبودتابه گریهیش جوابی بده. تصمیم گرفت به دنبال مادر و پدرش بگرده، اماهرچی بیشتر میرفت، کمتر اوناروپیدا میکرد.سنجاب کوچولو با صدای بلندگریه میکردوکمک میخواست ،اما چون کسی کنارش نبود، تنهاوتنها مونده بود.
جغد پیر از بالای درخت سنجاب کوچولو رو دید، بهش گفت:چرا بهجای گریه و زاری و اخم،باخنده و خوشرویی دنبال مادروپدرت نمیگردی اگربخندی و دیگه اخم نکنی،هم پدر و مادرت همیشه کنارت هستن و هم دوستان زیادی پیدامیکنی
با شنیدن حرفهای جغد، سنجاب کوچولو به فکر فرورفت. جغد راست میگفت؛ اگر همیشه با خنده و مهربانی با حیوانات برخورد کند، حتماً همه اونو دوست خواهند داشت و دیگر مزهی تنهایی را نخواهد چشید. ناگهان قیافهاش عوض شد،چهرهاش خندان شد و با لحن آرام و مهربانی، مامانشو صدازد. مامان از پشت درختا بیرون اومد و سنجاب کوچولو بغل کرد. همکلاسیهاش، پدرش و حتی خرگوش کوچولوی خندان هم اومدن ودور سنجاب جمع شدند
سنجابِ اخمو،که دیگه شده بود سنجاب خوشرو حالا دیگه دوستان زیادی داشت و اونقدر باهاشون سرگرم بازی و تفریح میشد که نمیدونست چطوری شب میشود.
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
384.4K
اسامی شنونده های قصه های کانال داستان شب 😍
ترنم تقی پور ۸ ساله از اسلامشهر
صبا صالحی از اصغر آباد اصفهان
حسین آذین پور۸ساله وحسنا۱۳ساله
گلشید و ماهشید مهدی پور۴ساله از ابرکوه
فاطمه زهرا قدیری۳ساله و امیرعلی ۱۱ساله
رضا زاهدیان۹ساله از روستای ارباب
زینب یزدی کلاس سوم از قم
ترمه ۶ساله ازاصفهان
نازنین زهرا بختیاری ۶ ساله ازقم
سیده اسراء موسوی
رادوین محمدکردبچه۷ساله از ارومیه
محمد طاها دیان اردستانی۹ساله
رادوین رحمانی نیا۶ساله از یاسوج
امیرارسلان خوش کلام۷ساله از قم
پارسا تیموری ۸ ساله از اصفهان
هانا اسفندیاری ۵ ساله و هستی اسفندیاری ۱۱ساله از شیراز
علی غفاری۷ساله ومبینا ۱۰ ساله
علی اصغر شعبانی ۸سال وپرنیا۱۰ ساله از ارومیه
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
::