eitaa logo
داستان شب|معین الدینی
24.1هزار دنبال‌کننده
519 عکس
161 ویدیو
22 فایل
﷽ من اینجا با قلبم برای فرزندانم قصه میگویم❤ ادمین داستان شب 👇 @Mojgan_5555 قصه گو:معین الدینی کانال فن‌بیان من 👇🏻 @bayaneziba استفاده از مطالب این کانال فقط با ذکر منبع بلامانع است.✍️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره آقا سید دو ساله ما هم تونست بگه داستان شب 😄 سینا وقتی 3ماهه بود کار کانال شروع کردم و شد شنونده قصه های کانال ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
InShot_۲۰۲۵۰۱۲۲_۱۷۰۷۳۸۹۳۱_۲۲۰۱۲۰۲۵.mp3
11.95M
چگونه به فرزندم کمک کنم زیبا صحبت کند؟ ‌🔴کانال تخصصی فن بیان و ارتباط موثر ༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@nightstory57(2).mp3
9.16M
ا﷽ ༺👏჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ :معین الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨ داستان شب گوینده:(معین الدینی) داستان امشب: ((به حرف مامانت گوش بده)) روزی روزگاری در جنگلی،بزرگ پرنده کوچولویی با مامانش زندگی میکرد. اسم پرنده ی کوچولو "ماری" بود. ماری پرنده ی کوچولوی آبی رنگ و دوست داشتنی بود. ماری همیشه کنار مامانش بود. او از کنار مامانش جم نمیخورد. هر وقت مامانش جایی میرفت اونم دنبالش میرفت. روزها گذشت و ماری بزرگ و بزرگتر شد. ماری خیلی مهربون بود حالا ک بزرگتر شده بودومیتونست پرواز کنه دوست داشت خودش به تنهایی تصمیم بگیره. او مثل قبل دیگه دنبال مامانش نمیرفت وبه حرفای او گوش نمیکرد. ماری دیگه دوست داشت هرجایی که دلش میخوادبره وهرچیزی که دلش میخواد رو بپوشه برای همین یک روز به مامانش گفت:مامان من میخوام تا اون دور دورا برم و زود برگردم! بعد، فوری پر زد و رفت. مامان داد زد برگررررد ماری اونجا خوب نیست. لطفا برگرد!". اما ماری گوش نکرد و رفت ماری با خودش میگفت:"من دیگه بزرگ شدم خودم میدونم چکار کنم درسته اون دور دورا خیلی هوا سرده اما کلاه که برداشتم و بعد پر زد و پر زد تابه جاییکه دلش میخواست ،بره، رسید. ماری مثل همه دوستاش تا حالا اینجا رو ندیده بود. او خیلی خوشحال بود اما کمی بعد، صدای خیلی ترسناکی شنید ماری از ترس به خودش میلرزید. او گشت و گشت تا خودش رو یه جایی مخفی کرد.اما قلبش تند تند میزد تا اینکه اون صدا قطع شد. ماری فورا پر زد و به سمت خونه برگشت اما هنوزم قلبش تند تند میزد. اون شب ماری با ترس خوابید. اما فردا که بیدار شد، حالش بهتر شده بود. هوا هم خیلی خوب و گرم شده بود. همینکه ماری بیدار شد،مامان کنارش اومد و گفت :پاشو عزیزم بریم خونه خاله". ماری فورا از جاش بلند شد و با اینکه هوا گرم بود، کلاه بزرگشو که خیلی دوستش داشت و سرش گذاشت. مامان گفت: دخترم ماری جان هوا خیلی خوبه. لطفا کلاهتو بذار خونه بیرون گرمت میشه و اذیت میشی". اما ماری این کارو نکرد تو راه ماری خیلی گرمش شده بود.عرق کرده بود و نمیتونست کلاهشو بگیره دستش تا وقتی که به خونه خاله رسیدن ماری خیلی اذیت شد. کم کم به خونه خاله رسیدن هوا کمی ابری شده بود و ماری و دختر خالش در حال حرف زدن بودن دختر خاله گفت:حوصلت سر رفته؟ اگه میخوای بازی کنیم برو و از خونه دوستمون بازی مارپله رو بگیر تا بازی کنیم!". ماری هم فورا پیش مامانش رفت و ازش اجازه گرفت. مامان گفت: باشه عزیزم برو اما خونشون دوره. هوا هم یه جوریه. بهتره الان کلاهتو بذاری و بری! اما ماری که از برداشتن کلاهش پشیمون شده بود، گفت: نه خودم میدونم چکار کنم با کلاه دوباره اذیت میشم! و بعد دوباره با سرعت پر زد و رفت. او رفت و مارپله رو از دوستش گرفت وقتی خداحافظی کرد و برگشت توی راه بارون شدیدی شروع به باریدن کرد و همه پرهای ماری خیس خالی شده بودحالا او نمیتونست پرواز کنه او خیلی پشیمون بود. که به حرف مامانش گوش نکرده بود ماری با اون پرهای خیس باید پیاده میومد و این خیلی سخت بود. همه جای پاهاش زخمی شده بود او برای اینکه بیشتر خیس نشه یه چیزی از زمین برداشت و روی سرش گذاشت و آروم آروم راه رفت. اما همه جای بدنش به خارش افتاده بود. ماری به سختی تونست به خونه خاله برسه او خیلی اذیت شد. وقتی دخترخاله در خونه رو باز کرد، ماری فورا با گریه توی بغل مامانش پرید و گفت کاش به حرفت گوش میکردم!". بله بچه های گلم همیشه و در هر شرایطی ب حرف پدر و مادر گوش بدید چون اونا هیچ وقت دلشون نمیخواد بچه هاشون ناراحت باشند. ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
230.3K
اسامی بچه های گلم😍: پارسا۸ساله و پانیسا سیبی ۷ساله از کرمان سیدایلیا۹ساله و حلماسادات سجادی ۶ساله از یاسوج دیانا علیپور ۹ساله ازشاهین شهر نیایش۱۴ساله از شیراز سیدامیرمهدی سیدعبدالهی۴ساله از لواسان همتا بهمنی ۵ ساله از بابل حسنا تیموری۴ساله از شهر اندیشه تولدشه🎂🌺 بهار حیدری ۱۱ساله از کرج تولدشه 🎂🌺 و دینا شاه چراغی از قم ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ .
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام و نور صبحتون بخیر در کنار کسایی باش که با کلام، رفتار، گفتار و شخصیتشون به تو آرامش میدن 😊 ༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
✓👧🏻🧒🏻 1-فن بیان و اهمیت آموزش آن به کودکان 2-بهداشت صوت 3-هوش شنیداری پایه فن بیان کودکان 4-خجالت و اثرات آن برای روی فن بیان 5-راهکارهای آموزش فن بیان به کودک 6-آموزش احوال پرسی درفن بیان کودکان 7-اعتماد به نفس در فن بیان کودکان 8-راههای افزایش دامنه لغات و واژگان در فن بيان كودكان 9-تکنیکهای کلامی در فن بیان کودکان 10-آموزش رفع خجالت 11-تکنیک های دکلمه و شعر خوانی 12-مدیتیشن شهامت در اجرا ༺◍⃟჻🎤ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1152123124Ccec61a6a2a ༺◍⃟჻🎤ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فن بیان کودکانه.mp3
3.8M
🪴تاثیر بازی های خانگی بر روی فــــــن بیــــان کودکـــــــــــــــان ☺️👆 ادمین ثبت نام دوره فن‌بیان کودک ⛔️👇 @Fatemeh5760 👆👆 ༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
رضایت از دوره کودک ☝️
147.2K
رضایت دوره کودک 😍