عرض سلام و تسلیت تاسوعای حسینی
۳۰ پرس غذا ظهر تاسوعا بین مددجویان مرکز نیکوکاری مکتب الزهرا سلام الله علیها تو زیع شد.
نذرتون قبول نیکوکار گرامی🏴
@nikookari_maktab_alzahra
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
#هدیه
#چادر
#محرم
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
💠هدیه چادر به دختر خانم مددجوی تحت حمایت مرکز نیکوکاری مکتب الزهرا سلام الله علیها در دهه محرم
یادگار حضرت زهرا(س) مبارکت باشه دخترم☺️💐
@nikookari_maktab_alzahra
#روز_دوازدهم_محرم_چه_گذشت
💠قسمت اول
🐫کاروان اسیران را صبح زود به داخل شهر کوفه آوردند.
👿 عمر سعد پیش تر وارد کوفه شده بود. شهر از همه سو در محاصره و مراقبت شدید نگهبانان و ماموران بود.👹
👥 مردم از هم می پرسیدند: شما از اسیران کدام سرزمین و قبیله اید؟ 🤔
💫و پاسخ می شنیدند: ما اسیران آل محمد هستیم.😭
👿عبیدالله دستور داده بود اسرا و سرها را در میان بازارها و میدان ها بچرخانند. 😭در این حالت سرها لابه لای مجاوه ها تقسیم شده بود. 😭این منظره را به قصر ارعاب و وحشت مردم فراهم کرده بودند. شهر به دو گروه تقسیم شده بود، 👹گروهی می گریستند 😭و گروهی می خندیدند🤣 و شادی می کردند. شاید گروهی دیگر نیز با بهت و حیرت و ناباوری صحنه را نگاه می کردند.🥺😳
👤سهل بن حبیب شهرزوری گوید: «من در آن سال از مکه برمی گشتم، وقتی وارد کوفه شدم، شهر آشفته و دگرگون بود. بازارها و دکان ها تعطیل بود. مردم گروه گروه جمع شده بودند. برخی می خندیدند و به هم تبریک و شادباش می گفتند و گروهی دیگر اشک ریزان به هم تعزیت و تسلیت می گفتند. من در شگفت از این وضعیت، از پیرمردی که آنجا بود، پرسیدم: چه شده است؟
👨🦳پیرمرد که کم کم به من اعتماد کرده بود دستم را گرفت و کناری کشید و 🤫آهسته گفت: آقای من ما عید نداریم. سبب گرد آمدن مردم، آن است که دو لشکر رویاروی شدند. یکی پیروز شد و دیگری مغلوب. لشکر ابن زیاد پیروز شد و لشکر حسین بن علی شکست خورده است. خداکند سر حسین بن علی را نزد ما نیاورند. آنگاه اشک ریزان ابیاتی را خواند.
هنوز پیرمرد می گریست که صدای طبل و بوق برخاست. پرچم ها افراشته و سپاه عمرسعد وارد شهر کوفه شد.»📣
💫در مسیر حرکت کاروان تا دارالاماره مردم ایستاده بودند. 👥👥شهر آب و جارو شده بود. سمت حرکت، عبور از میدان ها و خیابان های اصلی تا دارالاماره بود. 🛤️دیوارهای دارالاماره را گچ کاری کرده بودند. عبور از انبوه نگاه ها، درد و رنج دیگری بود که اهل بیت تحمل می کردند.🕍
💫👤دراین هنگام ام کلثوم -خواهر حضرت زینب- فریاد زد:🗣️ ای مردم کوفه آیا شرم نمی کنید از خدا و رسولش که به حرم پیامبر نگاه می کنید؟😭
🫘🥜🍩در این هنگام مردم نان و خرما و گردو می آوردند تا بین اسیران تقسیم کنند.😡 ام کلثوم و حضرت زینب آنها را از دست بچه ها می گرفتند و دور می انداختند. ام کلثوم با صدایی گریه آلود می گفت: 😭ای اهل کوفه، صدقه بر ما حرام است... و مردم با شنیدن این سخن می گریستند😭. 👈🏻آنگاه می گفت: مردان شما عزیزان ما را می کشند و زنانشان بر ما گریه می کنند!😒
👈🏻امام سجاد(ع) که در تب می سوخت و به زنجیر بسته بود، وقتی گریه های مردم را دید فرمود: اگر این جماعت بر ما می گریند، پس چه کسانی ما را کشته اند؟🤔
👈🏻در حاشیه کاروان اسیران، سربازان مسلح بازگشته از کربلا نیز حرکت می کردند تا نشان دهند ما بودیم که این پیروزی را رقم زدیم. این شیوه حرکت برای مهار کردن حرکات احتمالی و نیز ترساندن و رعب مردم نیز بود.
👈🏻بعید است مردم کوفه در روزهای قبل از ماجراهای کربلا کاملا بی خبر مانده باشند. رفت و آمدها میان کوفه و کربلا کم نبود و 🗣️خبرها در جامعه ای مثل کوفه، سریع دهان به دهان می گشت و به گوش همگان می رسید.
👈🏻اما این شهر بزرگ مسافرانی نیز داشت که از هر سو می آمدند و نسبت به حادثه، کنجکاوانه پرسش می کردند. 😭هر چه بود، همگان پس از کسب خبر - به ویژه آنکه درمی یافتند اسیران از خانواده پیامبرند- متاثر و گریان می شدند.😭😭
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
انتشار بدون لینک ممنوع⛔️
@nikookari_maktab_alzahra
#روز_دوازدهم_محرم_چه_گذشت
#قسمت_دوم
💠خطبه حضرت زینب(س)
خطبه پرهیمنه و شگفت حضرت زینب در کوفه در موقعیتی ایراد شد که:
👈🏻1. داغ دار و کصیبت زده بود، هنوز با کربلایی که خود به چشم دیده بود چند روزی فاصله نداشت.😡😭
👈🏻2. در محاصره سنگین نظامی دشمن بود. هزاران سرباز مسلح که از فاجعه و جنایت کربلا بازگشته بودند، گرداگرد او و دیگر اسیران بودند.🧌🧛♀️
👈🏻3. مردم ازدحام کرده بودند و کوفه آمیزه ای از خنده و گریه بود.😂😭👥👥
👈🏻4. پیش روی زنیب سرهای شهیدان بود، سر عزیزترین انسان ها بر نیزه ها نشسته بود و در چرخش و گردش مداوم، چشم در چشم زینب داشتند.😭
👈🏻5. کاخ عبیدالله منتظر ورود اسیران بود. آبنده نامعلوم، عبیدالله گستاخ و مغرور و سنگ دل و اسیران نگران، خطبه خوانی در این هنگامه سخت، بر میزان خطر و خشم عبیدالله می افزاید.
👈🏻6. خطبه در فضای باز بود و جمعیت بسیار و همهمه ها و فریادها و سر و صدای اسب ها و ابزارهای جنگی و حرکت ها، مانع شنیدن می شد.🧌🧛♀️🗣️👥
در این هنگامه، با آرامشی که تنها در چون زینبی می توان یافت، دختر علی قصد سخن کرد. به اشارت دست او همهمه ها فروخوابید.💫
👤بشیر بن خزیم اسدی گوید: «به زینب نظر کردم، به خدا سوگند تا آن روز هرگز زنی پوشیده و نجیب و بزرگ منش چون زینب ندیده بودم که این گونه بلیغ و رسا و شورانگیز سخن بگوید. گویی سخنانش از کام امیرالمومنین برمی آمد.»
👤💫خطیب بلیغ و اسیر کوفه این گونه سخن آغاز کرد: «خدا را ستایش می کنم و بر پدرم محمد(ص) و خاندان پاک و برگزیده اش درود می فرستم.» همین نخستین جمله کافی است تا مخاطبینی که خود را پیروان پیامبر خاتم می دانند، بدانند از زبان چه کسی خطبه را می شنوند. بدانند دختر پیامبر حرف می زند.
👈🏻زینب درنگ کوتاهی کرد و آنگاه چونان آذرخشی که در شب تار فرود آید و بدرخشد، بر قلب های تاریک و جان های خفته فریاد کشید که:🌟⚡️💥
«ای مردم کوفه، ای مردمان حیله گر و خیانت کار !👿😡
گریه می کنید ؟؟😏
اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد.😡
👈🏻همانا کار شما مانند آن زنی است که رشته ی خود را پس از محکم بافتن، یکی یکی از هم می گسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله ی فریب و تقلب ساخته اید.
👈🏻آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی ، سینه های آکنده از کینه ، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می شود ؟❓
👈🏻یا همچون سبزه هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازه ی دفن شده ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند ؟❓
👈🏻چه کار زشتی کردید و چه بد توشه ای برای جهان دیگر اندوختید. خشم خدا را خریدید و ایمان خویش را فروختید.
❓گریه می کنید ؟ بگریید که به خدا شایسته و سزاوار گریه اید.
👌👈🏻 بسیار بگریید و کم بخندید که داغ ننگی بر پیشانی خود نهاده اید که هرگز زدودنی نیست.
👈🏻 این ننگ از دامانتان شست و شو دادنی نیست.
🫵شما فرزند خاتم پیامبران را کشتید.🤦♂️😭😱
🫵شما سید جوانان بهشت و چراغ راه امت را کشتید.😱😭😰
کسی را به قتل رساندید که در جنگ سنگرگاهتان، در سختی پناهتان و در گیر و دار تاریکی و آشفتگی، مشعل هدایت و پایان پریشانی و سرگردانی شما بود.
👈🏻کوششتان تباه و معامله تان زیان بار است و به خشم و غضب الهی دچار و خواری و پریشانی و بیچارگی همراهتان.
👈🏻کاری بسیار زشت و ناروا کردید. نزدیک است از زشتی این کار آسمان ها بشکافد و زمین متلاشی شود و کوه ها از هم گسسته شوند.⚡️💥🤯
👌هیچ می دانید چه جگری از رسول خدا دریده اید؟😭 هیچ می دانید چه حرمتی از او شکستید و چه خونی از او ریختید؟ ...😱
👈🏻هرگز مباد مهلتی که به داده اند فریفته تان سازد، چرا که خداوند گناهکاران را زود به مکافات و مجازات نمی رساند، انتقام خون ستمدیدگان را خدا می ستاید. هرگز چنین نیست که می پندارید. خدا مراقب ما و شماست.»
💥💥خطبه پایان یافت.💥💥
ناله ها دیگر بار آغاز شد.🤦♂️😰🤯😭😭😭😭 اشک بود که می جوشید، زنان مویه می کردند و مو می کندند مردان همدیگر را سرزنش می کردند. 😭شیوه شهر را پر کرده بود. نگاه به قافله اسیران، دیگر شبیه ساعت های آغازین ورود نبود... اینک عبیدالله منفورترین بود و اباعبدالله محبوب ترین.😭
👤بشیر بن حزیم می گوید: «وقتی سخنان زنیب(س) به پایان رسید، پیر و جوان و زن و مرد می گریستند. پیرمردی که نزدیک من ایستاده بود چنان گریه می کرد که محاسنش از اشک خیس شده بود و در همان حال دست خود را به آسمان افراشته و ناله کنان می گفت: پدر و مادر فدایتان! پیران شما بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و نسل و فرزندان شما بهترین فرزندان اند و شما خانواده ای بزرگ منش و کریم و برترید.»
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
انتشار بدون لینک ممنوع⛔️
@nikookari_maktab_alzahra
👈🏻وقتی خطبه حضرت زینب(س) به اینجا رسید امام سجاد با لحنی صمیمانه گفت: عمه جان بحمدالله تو دانشمندی هستی که تعلم ندیده است و دانایی هستی که از خیچ آموزگار و معلم و مدرسه ای درس نیاموخته ای.🤔🫶🏻
👈🏻سپس حضرت زینب بر شتر خویش این مرثیه را سرود: «برای پیامبر خدا چه پاسخی دارید آنگاه که بپرسد با امت من چه کردید در حالی که آخرین امت بودید، اهل بیت و فرزندان و عزیزان من برخی اسیر و برخی کشته و در خون غلتیده اند. آیا این پاداش من بود که شما را نصیحت و وصیت کردم که با خویشاوندان من خوش رفتاری کنید.😰😭
من بیمناک و نگران شمایم که همان عذابی که بر قوم «ارم» فرود آمد بر شما نازل شود.»🤦♂️😭
💠خطبه های خواهر حضرت زینب و فرزندان امام حسین(ع)
👈🏻پس از خطبه حضرت زینب، کاروان چند گامی پیش نرفته بود که فاطمه صغری -دختر اباعبدالله که 17 یا 20 سال داشت- خطابه آتشین خود را آغاز کرد. این خطبه طولانی تر از خطبه حضرت زینب اما با همان سیاق و عبارات و باید گفت متمم و مکمل خطبه اوست.
👈🏻بعد از خطبه فاطمه صغری، ام کلثوم -دختر امیرالمومنین علی و خواهر حضرت زینب خطبه خواند و سپس امام سجاد(ع) خطبه خود را آغاز کرد. خطبه هایی که هر کدام همان ویژگی خطبه های حضرت زینب را داشتند.
👌😭پس از این خطبه های غرا و آتشین، قافله اسیران را از خیابان ها و میدان ها عبور دادند. سرها را در میان قبایل و تماشاچیان چرهاندند.😭
نوشته اند کسانی از لبان امام حسین(ع) می شنیدند که امام آیه 9 سوره کهف را تلاوت می کرد: ام حَسبتَ اَنَّ اصحاب الکهف و الرقیم کانوا مِن آیاتنا عجبا.😭😭😭
💫😭کاروان اسیران سپس به کاخ عبیدالله بن زیاد وارد شد.
👈🏻در اینجا باز سخنان حضرت زینب و امام سجاد را در برابر ابن زیاد داریم.
👈🏻 رویداد دیگر این مجلس گفت و گوی رباب همسر اباعبدالله الحسین(ع) با سر آن بزرگوار است.
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
انتشار بدون لینک ممنوع⛔️
@nikookari_maktab_alzahra
#دوازدهم_محرم_چه_گذشت
#قسمت_سوم
💠دفن شهدای کربلا
😭👌زمین پاک کربلا، سه روز مهمان پاک ترین بدن ها ارغوانی بود. بدن هایی که پس از جنایت و شقاوت، سر بریده شده بودند و در سم کوب اسبان، بر زمین داغ افتاده.
💴پیش تر گفته شد که امام حسین، زمین کربلا را از بنی اسد خرید تا در سرزمینی غصبی شهید و دفن نشود.
🔍مردم غاضریه -بنی اسد- که به صحنه نبرد نزدیک بودند، اینک دریافته بودند که جنگ تمام شده است.
👈🏻⏪️درباره زمان دفن شهدا سه گزارش تاریخی در دست است که برخی منابع،⏪️ آن را در روز یازدهم، برخی ⏪️بعد از خروج عمر سعد از کربلا و ⏪️برخی روز دوازدهم -شب سیزدهم- محرم دانسته اند.
👌که نظر سومی قول دقیق تر و معتبرتر است.
💠کیفیت دفن شهدا / گزارش زنان بنی اسد از صحنه کربلا🧕🧕
👈🏻 نخستین کسانی که وارد کربلا شدند زنان بنی اسد بودند.
👈🏻آنان برای آوردن آب به سوی فرات رفتند که با اجساد شهیدان مواجه شدند 😳😭😰و با شتاب و ناله به قبیله برگشتند و این صحنه را گزارش دادند. 👤آنان خطاب به مردان قبیله گفتند: 🫵شما آرام در خانه های خود نشسته اید و بدن امام حسین(ع) و یارانش در بیابان افتاده است. 🤦♂️🤯😱او را مانند قربانی ذبح کرده اند.😰 باد بر بدن های پاکشان خاک می ریزد.
😡 اگر برنخیزید و شرط محبت و موالات به جا نیاورید، ما خود آنها را دفن می کنیم.
👈🏻افراد قبیله گفتند ما از ابن زیاد و ابن سعد می ترسیم 😥😰که ما را غارت کنند و به قتل برسانند.
👤 بزرگ قبیله گفت: دیده بان و نگهبان بر راه قرار می دهیم و آنگاه مشغول دفن می شویم.
👌همگان پذیرفتند. نخست کنار بدن امام حسین(ع) آمدند - او را از درخشش بدنش شناختند- اما نتوانستند بدن را حرکت دهند که بدن قطعه قطعه و پر از زخم بود. تصمیم گرفتند دیگر شهدا را دفن کنند.😭😭😭
👤بزرگ قبیله گفت: کسی این اجساد را نمی شناسد، چون سر در بدن ندارند و اگر کسی بعدها بپرسد چه پاسخ خواهیم داد؟❓
👈🏻در این هنگام از دور سواری پیدا شد.
👈🏻بنی اسد با شنیدن صدای پای اسب، 🐎دور شدند و کمین کردند. سوار نزدیک شد و از اسب پیاده شد و همچون کسی که رکوع نماید خم شد و خود را بر بدن پاره پاره امام حسین افکند. او را می بویید و می بوسید و می گریست.😭😭😭
👈🏻بنی اسد نزدیک شدند. مرد انقدر گریسته بود که نقاب بسته بر صورتش خیس شده بود.😭😭 سر برداشت و به بنی اسد گفت: چرا ایستاده اید؟❓
👈🏻بنی اسد گفتند: ما برای تماشا آمده ایم.
👈🏻مرد عرب گفت: نه، شما برای این کار نیامده اید.
👈🏻بنی اسد گفتند: آری ما برای دفن تن شریف امام حسین آمده ایم، 😭اما نتوانستیم. دیگر شهدا را نیز نمی شناسیم. 😭در این کار بودیم که با آمدن شما گمان کردیم از یاران ابن زیادید، دور شدیم.
😔آن مرد آهی کشید و گریست و گفت: ای پدر! کاش بودی و ما در اسارت و خواری می دیدی.😭😭
👤آنگاه فرمود: من شما را راهنمایی می کنم.
👈🏻 برخاست و خطی کشید و فرمود: اینجا را حفر کنید.
👌چون حفر کردیم به عده ای از اجساد شهیدان اشاره کرد و ما 17 تن را در آن مکان دفن کردیم.
👌😔خواستیم در دفن بدن مطهر امام، یاری اش کنیم که مهربانانه فرمود: من خودم به تنهایی او را دفن می کنم...
👌پس از دفن همه شهدا، آن مرد سوار اسب شد تا برود. 🐎بنی اسد می گویند دور او حلقه زدیم تا قبور را معرفی کند.
👌خودش فرمود: قبر حسین(ع) را که دانستید.
👈🏻گودال اولی اهل بیت او یعنی جوانان هاشمی هستند و نزدیک تر از همه علی اکبر است.
👈🏻حفره دوم قبور اصحاب او و قبر جدا، علمدارش، حبیب بن مظاهر.
👈🏻قهرمان افتاده در کنار علقمه، عباس ابن امیرالمومنین است
👈🏻و آن دو جسد، فرزندان امیرالمومنین.
اگر کسی پرسید او را آگاه کنید.
👥👥بنی اسد گفتند: تو را قسم می دهیم به آن جسد مبارکی که تنها دفن کردی خود را معرفی کن.
💫فرمود: من امام شما علی بن الحسین هستم ... و بعد از نظر ناپدید شد.
😭😭
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
انتشار بدون لینک ممنوع⛔️
@nikookari_maktab_alzahra
توزیع ۵۰۰ کیلو بادمجان بین مددجویان مرکز نیکوکاری مکتب الزهرا سلام الله علیها
قبول باشه نیکوکار عزیز محصولات مزرعتون پر برکت💐☺️
#گزارش
#محصولات_مزرعه
#نیکوکار
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
@nikookari_maktab_alzahra
#گزارش_بسته_معیشتی
به همت نیکوکار گرامی
۶ بسته معیشتی بین مددجویان مرکز نیکوکاری مکتب الزهرا سلام الله علیها توزیع شد.
نذرتون قبول نیکوکار مهربان☺️💝
@nikookari_maktab_alzahra
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
#گزارش_قربانی_اول_ماه_صفر
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
به همت شما نیکوکاران گرامی مرکز نیکوکاری مکتب الزهرا سلام الله علیها یک عدد گوسفند به نیت سلامتی اقا صاحب الزمان (عج) و شما عزیزان قربانی کرد.☺️
نذرتون قبول 💝
@nikookari_maktab_alzahra
#گزارش_جلسات
به مناسبت هفته تشکلهای مردم نهاد جلسه ای با حضور آقای دکتر اکبری در فرمانداری استان یزد تشکیل شد.
مهمان جلسه دکتر رحیمی نسب و همکاران محترمشان بودند، در این جلسه طرح سامان خانواده با مدیریت آقای دکتر رحیمی نسب زیر نظر استانداری تشریح شد ومصوب گردید.
مسئول مرکز نیکوکاری مکتب الزهرا سلام الله علیها در این جلسه حضور داشت
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
@nikookari_maktab_alzahra
#طرح_اکرام
#فرزند_معنوی
واریزی به حساب #ایتام
حاجت روا بشید الهی نیکوکار عزیز☺️🌹
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_اطعام_جشن_غدیر
💫به شکرانه لبخند عاشقان مولا امیرالمؤمنین علیه السلام در جشن عروس روز ها 💫💝
😍جشن ولایت علوی😍
👌👈🏻با حضور عموم مردم
👈🏻قرائت قرآن
👈🏻سرود ملی
👈🏻اجرای عمو فردی نژاد
👈🏻پرده خوانی با حضور مربی مبشران غدیر
👈🏻 مسابقه و اهدا جوایز
👈🏻مولودی خوانی همراه با حضور نوعروسان
👈🏻پذیرایی با؛ شربت ،شیرینی، بستنی ،اطعام علوی
#مبشران_غدیر
#ناگهان_باران
#مدرسه_علمیه_الزهرا_س
#مرکز_نیکوکاری_مکتب_الزهرا_س
عضو بشید
@nikookari_maktab_alzahra