هدایت شده از صابرین نیــوز
💢 سردار شهید مهدی زین الدین :
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد امام حسین (ع) یاد می کنند.🌹
🟢اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔸روحمان با یادشان شاد 🌷🥀
#شهدا ❤️💔
#مقربین
ـــــــــــــــــــــــ
پایگاه خبری صابرین نیوز↙️
🆘@sabreenS1_official
هدایت شده از شهدای ایران
⭕️شهدای غزه به ۱۴۸۵۴ نفر رسید
🔹دفتر اطلاع رسانی دولت فلسطین در نوار غزه طی بیانیهای از افزایش شمار شهدای غزه از هفتم اکتبر تا این لحظه به ۱۴۸۵۴ نفر خبر داد.
🔹۶۱۵۰ نفر از شهدا کودک و ۴۰۰۰ نفر هم زن هستند.
🔹شمار مجروحان نیز به بیش از ۳۶ هزار نفر رسیده و ۷۰۰۰ نفر نیز مفقود و زیر آوار هستند.
🔹تاکنون ۱.۵ میلیون نفر آواره و بیسرپناه شدند.
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ویژه ساعت شهادت شهید سلیمانی
🌷 سلام بر شهدای مقاومت...
✏️ رهبر انقلاب: سلام بر شهدای مقاومت و خِیل عظیم مجاهدانی که در این راه جان خود را تقدیم کردهاند؛ بویژه
✏️ شهید شیخ احمد یاسین
✏️ شهید سیّدعباس موسوی
✏️ شهید فتحیشقاقی
✏️ شهید عماد مغنیه
✏️ شهید عبدالعزیز رنتیسی
✏️ شهید ابومهدی المهندس
✏️ و سرانجام چهرهی برجستهی شهیدان مقاومت، شهید قاسم سلیمانی؛
🌷 که هر یک پس از حیات پُربار و پُربرکت، با شهادت خود نیز تاثیرات مهمّی در محیط مقاومت بر جا گذاشتند. ۱۴۰۰/۰۲/۱۷
💗 #baghda0120
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از حقیقت
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌺🍃فاطمیون🍃🌺
🌷شهید مدافع حرم حسین هریری، از جمله جوانانی بود که وقتی موانعی برای دفاع از حرم را پیشروی خودش دید، به عنوان یک افغانستانی و از طریق لشکر فاطمیون راه رسیدن به سوریه را یافت.
🌹در نهایت نیز روز 20 آبان سال 95 به آرزوی خودش رسید و جام شهادت را نوشید. او در سن 27 سالگی شهید شد، در حالی که تازه چند روز از عقدش گذشته بود.
💐حسین هریری به خاطر چهره زیبایش به «قمر فاطمیون» مشهور بود.
🥀 شهید مدافع حرم حسین هریری در وصیتنامهاش نوشته بود:
🖌«میروم تا انتقام سیلی مادر را بگیرم... آرزویم شهادت است اما هدفم از رفتن، فقط و فقط دفاع از حرم عمهجان حضرت زینب سلامالله علیها است. مگر عمری است که در روضههاو عزاداریهای اهل بیت(ع) دم نمیزنیم که، ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، پس باید تنها شعار نداد بلکه عمل هم باید کرد. الان زمان عمل فرا رسیده است. من نمیتوانم آن روزی را ببینم که ما باشیم، نسل بعد از ما هم باشد اما اثری از حریم اهل بیت(ع) نباشد. آن وقت نسلهای بعد از ما هم، ما را مثل مردم کوفه مورد لعن قرار میدهند و میگویند، شماها بودید، جوان بودید، توانایی و آگاهیاش را داشتید و گذاشتید تا به حرم حضرت زینب سلامالله علیها جسارت بشه...؟! آن وقت چه جوابی باید به آنها بدهیم؟ نه، من نمیتوانم چنین روزی را ببینم، حداقل اگر میخواهد روزی برسد که نسلهای ما باشند و خدایی ناکرده، حرم نباشد، پس ما هم، نباشیم.»
🌸🌹🌸
@hagigei
هدایت شده از حفظ آثار شهدای دستجرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صدایی بود که تموم خبرای شاد و غم انگیز جنگ رو بهمون اطلاع میداد...
محمود کریمی علویجه💔
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
هدایت شده از عشاق الحسین (محب الحسین)
🚨 ماجرای شلّاق خوردن رهبر انقلاب
💠 پایم را به تخت بستند شلاقهایی با ضخامتهای مختلف به سقف آویخته بودند که ضخامت آنها یک انگشت، دو انگشت و یا بیشتر بود. یکی از آنها شلاقی برداشت و شروع کرد به زدن به پاهایم، آنقدر زد که خسته شد، فرد دیگری #شلاق را گرفت او هم زد و زد و خسته شد، نفر سوم شروع کرد به زدن و به همین ترتیب.
💠 هر کدام از آنها فرصتی برای استراحت داشتند بجز من که نگذاشتند حتی اندکی استراحت کنم. در آن حال که قابل توصیف نیست من از خباثت برخی از آنها به شگفتی میآمدم، وظیفه آنها بود که شلاق را بالا ببرند و به من بزنند و همچنین وظیفه داشتند مرا آنقدر بزنند تا در برابر آنها از پا درآیم بنابراین طبیعی بود که پشت سر هم بزنند، اما یکی از آنها خباثت خاصی از خود نشان میداد: #شلاق را به دست میگرفت #تسمه آن را با دست دیگر از پشت سرش خوب می کشید و بعد ضربه را میزد تا بیشتر دلش خنک شود. در حین شلاق زدن یکی از آنها بالای سرم می آمد و از من میخواست از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری بجویم من اظهار مخالفت میکردم و آنها به زدن ادامه میدادند تا اینکه #از_هوش_رفتم در خلال این تجربه عملی تلخ دریافتم که ضربه زدن به کف پا از #سخت_ترین_شکنجه_ها است چون پیش از آنکه شخص بیهوش شود ضربات میتواند ساعتها ادامه یابد ضمنا تاثیر وحشتناکی بر روی اعصاب دارد، شنیده بودم که این شکنجهگران دورههای شکنجه را زیر نظر کارشناسان اسرائیلی گذرانده اند و لذا در اعتراف گرفتن حرفهای هستند و در کار خود مهارت دارند.
📘 خون دلی که لعل شد، فصل ۱۲
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
هدایت شده از کانال #داستان و #طنز حال خوش
#داستان_کوتاه
ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ .
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ....
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ .
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.
وآن کسی نیست جز شهیدسید میرحسین امیره خواه
به احترام شهدای گمنام این روایت رو برای دوستانتان ارسال کنید و برای شادی روی تمامی شهدای گمنام صلوات🌷
هدایت شده از کانال #داستان و #طنز حال خوش
💠#داستان
👈سرنوشت عجیب یک جنایتکار
♦️31 سال پیش در ماجرای قیام شیعیان عراق به دستور صدام معدوم، دامادش حسین کامل المجید مامور میشود تا قیام مردم شهر کربلا را سرکوب کرده و هرکسی در بارگاه سید شهدا علیه السلام حضور دارد را قتل عام کنند.
🔹شاهدان قضیه نقل میکنند:
♦️حسین کامل رو به حرم میگه ای حسین تو حسینی و منم حسین ومن توپ ۱۰۶ دارم و تو نداری و یک شلیک به حرم مطهر می کنه.
🔹بعدها حسین کامل با صدام به مشکل می خوره و به اردن فرار می کنه ،
🔹صدام فریبش میدهد و میگه برگرد کارت ندارم ،
بعد از مدتی که حسین کامل به عراق بر می گردد ،
صدام بهانه می کند و حکم بازداشت او رو می دهد و حسین کامل تو ویلایی که داشته محاصره میشه و با محافظان با تیم مامور بازداشت در گیر میشه ،
گویا بعثی ها رسم داشتند که وقتی یکی از مخالفان رو دستگیر می کردند خانه اش رو خراب می کردند ،
در اون موقع فرمانده تیم بازداشت حسین کامل دستور میدهد که یک ۱۰۶ بیارید تا خانه رو روی سرشان خراب کنیم ، و با ۱۰۶ اونقدر به ویلا شلیک می کنند تا کاملا خراب میشه ،
🔸بعداً متوجه می شوند که این ۱۰۶ دقیقا همونی هست که کامل باهاش به حرم امام حسین علیه السلام شلیک کرده است. (سرنوشت خود صدام هم که بر همگان روشن است)
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
هدایت شده از نیم پلاک
گلستان شهدای لنجان.mp3
5.75M
🌴🇮🇷🌴
☫﷽☫
#روایتگری و تحلیل در #گلستان #شهدا #زرین_شهر #اصفهان
#هفته_بسیج
۱۴٠۲_۹_۰۲
#لنجان
#پیام #حضرت_امام_خمینی
و #دشمن_شناسی
👌
﴿ #بسیج ﴾
#بمباران #داعش_وطنی #صهیونیست
💥
#طوفان_الأقصی
#حاج_قاسم #فلسطین
#مقاومت #غزه #آتش_بس
📌
┄•❁ امضاء ❁•┄
@abbasma
#عبدالمحمود_محمودی_راوی
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺چه کسایی از شهدا مرد ترن !؟
#حتما_ببینید💥
#روایت_گری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از نیم پلاک
گلستان شهدای لنجان.mp3
5.75M
🌴🇮🇷🌴
☫﷽☫
#روایتگری و تحلیل در #گلستان #شهدا #زرین_شهر #اصفهان
#هفته_بسیج
۱۴٠۲_۹_۰۲
#لنجان
#پیام #حضرت_امام_خمینی
و #دشمن_شناسی
👌
﴿ #بسیج ﴾
#بمباران #داعش_وطنی #صهیونیست
💥
#طوفان_الأقصی
#حاج_قاسم #فلسطین
#مقاومت #غزه #آتش_بس
📌
┄•❁ امضاء ❁•┄
@abbasma
#عبدالمحمود_محمودی_راوی
هدایت شده از محمد حسین طالبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان روشنگرانه شهید کافی درباره اوج خباثت یهود: "سر ۱۵۴ کودک را سر بریدند!!"
پ.ن:
۱. ای شهید کافی کجایی که ۶ هزار کودک را تکه تکه کردند اما عده ای ابله هنوز ساز سازش می نوازند...
۲. - طبق قرآن شدیدترین دشمن مؤمنان، یهود است،
-قرآن یهودیان را صراحتا لعنت کرده،
- قرآن نابودی حکومت یهود را در #فلسطین به جهانیان نوید داده،
- بیشترین آیه قرآن درباره قوم بنی اسرائیل و یهود است!
- قرآن بارها درباره خصائص زشت یهود مانند ترس از مرگ و... سخن گفته.
- و...
✋ پس هر کس با عنوان صهیونیست و... قصد تطهیر یهودیان را دارد یا جاهل به معارف اسلامی است یا منافق.
✊ #الله_اکبر
🌪 #طوفان_الاقصی
🇵🇸 #فلسطین
@sadegh_haghgoo
هدایت شده از محمد حسین طالبی
🔺تصویر «شرلی شمسیان» از نیروهای رسمی ارتش خونخوار اسرائیل را میبینید که پارسال لباس منقش به تصویر مهسا امینی را بر تن داشت والبته پرچم را وارونه گرفته بود امسال با لباس نظامی و پرچم اسراییل بر بازو، بخشی از ارتش نوزاد کش اسراییل را تشکیل داده است.
▪️جنگ حق و باطل به همین وضوح در جریان است؛ بدون هیچ ابهامی...
هدایت شده از ستاره آبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی کنیم از شهدا مخصوصا شهدای بی سر
طنز_جبهه
شب جمعه همه گردانها توی حسینیه بزرگ شهرک دارخوین جمع بودند و مشغول خواندن دعای کمیل
مداح با سوز و حال خاصی دعا می خواند و بچه ها حال خوشی داشتند در آن هم همه و گریه تقريباً وسط دعا بود که مداح بلند فریاد کشید آی گنهکار کجای مجلس نشسته ای ...
که یکدفعه تو اون تاریکی از وسط حسینیه یکی از رزمندهای شیطون فریاد کشید
"پشت میکروفون"
که یکدفعه حسینیه رفت رو هوا و تا آخر دعای کمیل با خنده 😂😂😂😂😂تمام شد.
هدایت شده از کانال حاج اکبر پاکزاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹10 عکس برتر دفاع مقدس
🔰تصاویر فراوانی از هشت سال جنگ تحمیلی توسط عکاسان ایرانی و خارجی منتشر شده و هنوز هم برخی تصاویر دیده نشده از آرشیو عکاسان به رسانهها راه مییابد ولی همیشه عکسهایی هستند که بیشتر دیده میشوند و تاثیر رسانهای بیشتری هم داشتهاند...
کانال حاج اکبر پاکزاد
https://eitaa.com/joinchat/3749904589C50f40fea88
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید عباس محمدرعد در کنار حاج قاسم که دیشب به شهادت رسید
@BisimchiMedia
هدایت شده از نورهدایت
🖼این تصویر یادآور این کلام است
«وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم»
🔸معنای این آیه این است که غافلگیر نشوید
🔹 معنایش این است که اگر چنانچه دشمنی به شما حمله کرد، شما بر اثر کمبود امکانات، کمبود سلاح و مهمّات، کمبود آمادگی، خسارت تحمّل نکنید، که خسارت شما خسارت ملّت است، خسارت شما خسارت اسلام است.
حضرت امام خامنهای ۱۳۹۴/۰۱/۳۰
کانال مجموعه فرهنگی هنری نورهدایت👇
✅ @nurehedayat_ir
هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
🌹پنجم آذر سالروز تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی (ره) گرامیباد
🌍 @ebratha_ir
هدایت شده از علی تاجریان
شهید اکبر گندم کار بیدگلی
نام پدر: حسین
تاریخ تولد: 10-6-1347 شمسی
محل تولد: اصفهان - آران و بیدگل
سرباز-مجرد
خدمه توپ
تاریخ شهادت : 31-5-1367 شمسی
محل شهادت : خرمشهر -پدافندی
گلزار شهدا: هفت امامزاده
اصفهان - آران و بیدگل
هدایت شده از علی تاجریان
نویسنده :عباس جندقیان
بچه که بودم مادرم روضه حضرت علی اکبر (علیه السلام) را می خواند و گریه می کرد . از همان بچگی اسم علی اکبر برایم قابل احترام بود تا اینکه اسم فرزند چهارم خودم را علی اکبر گذاشتم .
-----------------------------
علی اکبر دیگر یک بنای ماهر و کاملی شده بود و کسی نمی دانست او بعضی روزها را بدون مزد برای افراد کم درآمد بنائی می کند ، تا اینکه بعد از مجروحیتش که در بیمارستان بستری بود ، یک روز زنگ در خانه به صدا در آمد :
حاج خانم آدرس بیمارستان علی اکبر را می خواستم .
من شما را نمی شناسم ، با علی اکبر دوستی رفیقی چیزی هستی ؟
نه حاج خانم . از خیلی وقت پیش خانه ام احتیاج به بنائی داشت و توان مالی من اجازه این کار را نمی داد تا اینکه یک روز صبح درب خانه زده شد . درب را که باز کردم یکی را دیدم که نمی شناختم . سلام و علیکی کردیم و گفت آمده ام بنائی . گفتم من که نگفته بودم بیائی . گفت حالا که اومدم میگه نمیخواهی بنائی کنی و نمی دانستم چه کسی او را خبر کرده بود . خلاصه چندین روز را بدون مزد برای من بنائی کرد و کار منزل را تمام کرد . حاج خانم راستی علی اکبر پنیر دوست دارد یا نه ؟
آره ولی چطور ؟
آخه موقع صبحانه که می شد می گفت من پنیر دوست ندارم و فقط نان خالی بیار . حالا نگو حواسش به فقر و نداری من بود و نمی خواست من بیشتر از این خجالت بکشم .
------------------------------------------------
وقتی معرفی شد به توپخانه لشکر ، مستقیم رفت پیش فرمانده آتشبار که می دونست با هم همشهری هستند و بهش گفت بچه کجائی ؟ فرمانده آتشبار که او را برای اولین بار می دید گفت بچه آران و او هم گفت من هم بچه بیدگل هستم . حالا دیگر فرمانده آتشبار را می شناخت و گفت آقای علیزاده هر کار سخت و سنگین و هر ماموریت خطرناکی بود می آئی سراغ من . علیزاده همینطور که به قد و بالای بلند و رشید او نگاه می کرد در درونش موجی از شادی بود که چه خوب شد یک دلاور دیگر به نیروهای توپخانه لشکر اضافه شد . علیزاده همینطور مبهوت شخصیت علی اکبر بود که دوباره صدای جدی و دلنشین او در گوشش نشست : آقای علیزاده اما یک شرط هم دارم و آن این است که من باید دهه های محرم به مرخصی بروم . اکبر سقای هیئت حسینی بود .
--------------------------------------------------------------------
هر وقت می خواست از مرخصی برگردد جبهه و من می رفتم برای بدرقه ، می گفت مادر برگرد و خودش هم سریع می رفت . اما این بار آخر که فقط 24 ساعت آمده بود مرخصی ، موقعی که از زیر قرآن ردش کردم و رفتم دنبالش اعتراض نمی کرد . گفت محرم برمی گردم ، هر چند قدمی که می رفت یکبار می ایستاد و عقب را نگاه می کرد . از همینجا دلم هوری ریخت پائین که این بار چرا علی اکبر اینطوری شده .
----------------------------------------------------------------------------------------------
روزها و ماهها گذشته بود و علی اکبر که بر اثر لیاقت و شجاعت فرمانده قبضه توپ 130 شده بود حالا چند روز بود که در پشت جاده اهواز خرمشهر مرتب آتش می ریخت روی سر بعثی ها که از شلمچه دوباره حمله کرده بودند . تمام منطقه دود بود و آتش و خاک . وضعیت انقدر اضطراری و وخیم شده بود که فرصت درست کردن سنگر هم نشده بود . شام را مثل همیشه زود و همان موقع عصر آوردند . علی اکبر و دوستان چند لحظه ای فرصت کردند که دور هم بنشینند و چند لقمه ای بخورند . آتش دشمن سنگین شده بود و هر چند دقیقه یکبار مجبور بودند خودشان را پرت کنند گوشه ای برای فرار از ترکش ها . اما این بار یک گلوله توپ فرانسوی آنقدر نزدیکشان خورد که فرصت هر عکس العملی را از آنها گرفت . گرد و غبار ناشی از انفجار که فرو نشست ، همرزمانی که کمی دورتر بودند خودشان را رساندند . پیکر پاک چندتا از بچه های توپخانه ، غرق در خون افتاده بود و یک پای علی اکبر از بالای زانو قطع و پای دیگر از زیر زانو قطع شده بود و ترکش بزرگی هم به کمرش خورده بود . علی اکبر زنده بود و علیرغم جراحت سختش ، بی تابی نمی کرد . علیزاده ، علی اکبر را داخل پتو پیچید و داخل آمبولانسش گذاشت . در میان دود و آتش آمبولانس به سرعت رفت طرف خرمشهر .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
8 روز از مجروحیتش می گذشت که خبر دار شدیم علی اکبر در بیمارستان مشهد بستری است . بعد از چند روز هم منتقل شد تهران . چندبار به ملاقاتش رفته بودم و ایندفعه دیگر می گفتم علی اکبر رو به بهبودی است و دیگر قرار نبود که بروم تهران برای عیادت . نزدیک اذان صبح بود و خوابم نمی برد . ناگهان صدائی از طرف گنبد مسجد به گوشم خورد که می گفت : مادر ، علی اکبرت را دارند می برند پیش سید حسین بنی طباء . گفتم شاید خیالاتی شده ام اما همان صدا دوباره همان جمله را تکرار کرد .